|

نفوذ امنیتی و آزادی به مثابه سیاست

مهم‌ترین خطر نفوذ آن نیست که رصد می‌کند، گزارش می‌دهد، خبرچینی می‌کند، یا «گرا» می‌دهد. امروزه به دلیل توسعه فناوری چنین کارکردهایی موضوعیتی درخور ندارد. شاید بزرگ‌ترین خطر نفوذ، به‌تصلب‌کشیدن نظام تصمیم‌گیری است که می‌تواند دستگاه‌های اقتصادی، سیاسی و امنیتی را دربر بگیرد.

مهم‌ترین خطر نفوذ آن نیست که رصد می‌کند، گزارش می‌دهد، خبرچینی می‌کند، یا «گرا» می‌دهد. امروزه به دلیل توسعه فناوری چنین کارکردهایی موضوعیتی درخور ندارد. شاید بزرگ‌ترین خطر نفوذ، به‌تصلب‌کشیدن نظام تصمیم‌گیری است که می‌تواند دستگاه‌های اقتصادی، سیاسی و امنیتی را دربر بگیرد. می‌گویند جاسوس نفوذی افراد ضعیف را به پست‌های مدیریتی راه می‌دهد تا به ناکارآمدی دامن بزند. اگرچه ممکن است چنین باشد اما خطر آن به اندازه مسدودکردن و انحراف تصمیم‌گیری نیست. او تصمیم سیاسی را به صلابه افراطی‌گری می‌کشد و موجی از دریای جهالت درون سیستم به راه می‌اندازد. لشکری از خودی‌ها را با شعارهای «پاک» اما همگام با بیگانگان، بسیج می‌کند. یک نمونه از کارکرد آن این‌چنین است: مواضع افراطی می‌گیرد، مخالفان را مرعوب می‌کند، از ابزار «وفاداری به سیستم» سرِ سودای خصم و آهنگ رزم با همگان برمی‌آورد، شورش جماعت نادان را بر ضد شما برمی‌انگیزد، سنگ‌های جهالت به درون چاه می‌اندازد تا هزار عاقل نتوانند آن را درآورند. دیگر فرق دوست و دشمن تو ندانی؛ همه در کارگاه عظیمی از خباثت درمی‌غلتند. در نهایت می‌بینی که درون سیستم «ما شکل حاجیانیم، جاسوس و رهزنانیم//حاجی چو در ره آید ما خود زنیم راهش». روش‌های مقابله با جاسوس نفوذی که عزم انحراف در تصمیم‌گیری کرده، ممکن است متنوع باشد اما یکی از راه‌های مقابله با آن ترویج «آزادی کارشناسی در نظام تصمیم‌گیری» است. هرچه افراد از آزادی و امنیت لازم برخوردار باشند، نظرات گوناگون به عرصه نقد و نظر می‌آید. نظرات افراطی در یک «زمینه عمومی» از فرصت رشد برخوردار نخواهد بود. ایجاد چنین «زمینه‌های عمومی» از طریق آزادی‌های کارشناسی امکان‌پذیر است. 

با «آزادی» می‌توانید همگان را در مقابله با افکار و راهکارهای افراطی یک نفوذی (یا فریب‌خوردگانش) قرار دهید. آزادی، ظرفیت عظیمی از همه نگاه‌های یک جامعه را رها می‌کند و امکان می‌دهد تا هرگونه تصمیم نابهنجار یا دیکته‌شده از سوی بیگانگان با نقد عمومی مواجه شود. این توصیه به‌ویژه برای دستگاه‌های امنیتی مفید است که از درون و برون سیاست‌هایش مورد نقد و بررسی قرار گیرد تا بدین‌سان از خطر تأثیرگذاری نفوذی‌ها کاسته شود.  امروزه با نوع ویژه و قبح‌زدایی‌شده‌ای از نفوذ نیز مواجهیم. فرد نفوذی ممکن است «نفوذی رسمی» نباشد اما در عمل همان راه و روش را در پیش گیرد و حتی کار خود را «خدمت» تلقی کند. مثلا فیلمی امنیتی بسازد که با ظاهری موجه در جهت تخریب سیستم عمل کند یا از کسی درون سیستم حمایت کند که می‌داند در جهت نابودی آن عمل می‌کند. در نتیجه بدون وابستگی رسمی همان منویات را دنبال می‌کند. البته این سخن می‌تواند مورد سوءاستفاده نیز قرار گیرد و هر کسی متهم به این شود که ابزار نفوذ دشمن است. آری، از چنین پیامدی گریزی نیست اما پادزهر آن همان است که گفتم: اصالت‌دادن به مقوله آزادی و تعهد به سیاست آزادی؛ چه درون ساختار حکومتی و چه بیرون آن. زمانی مرحوم دکتر عماد افروغ از «نقد درون‌گفتمانی» سخن گفته بود که به‌نظرم در همین راستاست؛ خدایش بیامرزد. اگر مرحوم رجایی و باهنر در دفتر نخست‌وزیری به شهادت می‌رسند، نه به دلیل نفوذ یک عنصر سطح پایین اداری است، بلکه همچنان‌که مشهور است، او یک عنصر رده‌بالای سیاسی-امنیتی بود. به همین سان است حکایت این سال‌ها و حوادث اخیر. «سلسله‌مراتب اداری» گاه می‌تواند یک سم مهلک برای خرابکاری‌های نظام تصمیم‌گیری باشد. نکته مهم این است: این سلسله‌مراتب اداری نباید به سلسله‌مراتب فکری تبدیل شود که اگر چنین شود، کل سیستم نابود است. ازاین‌روست که آزادی‌های فکری، آزادی کارشناسی درون‌سیستمی و تأمین قضائی-اداری آن می‌تواند بخش مهمی از مشکل را برطرف کند. بدیهی است که چنین نخواهد شد مگر آنکه درک عمومی حاکمیت از آزادی در همین راستا باشد. اگر کل ساختار درک روشنی از آزادی نداشته باشد، طبعا نخواهد توانست این ابزار مهم را به کار گیرد. آزادی یک روش و ابزار مهم برای اداره امور است، یک سیاست، یک رویکرد و یک راهبرد مهم برای ارتقای سطح حکمرانی و بهبود سیاست‌گذاری است که هر حکومتی بایستی نسبت به ابعاد آن و کارآمدی و کارایی آن درک روشن و حساسیت ویژه‌ای داشته باشد. شهرکی را در نظر آورید که یکی از خیابان‌های آن را یک مأمور شهرداری بدون هیچ دلیلی بند آورده باشد. همگان مانع را می‌بینند و طبعا با اعتراض عمومی مواجه می‌شود. آن مأمور نمی‌تواند در برابر اعتراضات عمومی دوام آورد و به‌ناچار راه را باز می‌کند. حال اگر ساکنان آن شهرک کوچک همگی در سلسله‌مراتب اداری زیردست همان «مأمور» باشند و او مقام بالایی داشته باشد، کسی نمی‌تواند، حداقل در ظاهر، با او مخالفت کند. در نتیجه راه بسته خواهد ماند. حکایت آزادی درون‌ساختاری همان حکایت شهرک و ساکنان آن است. در یک اداره یا وزارتخانه، چه مدنی باشد یا امنیتی یا نظامی، قاعده همین است. اگر آن مأمور جاسوس باشد، کل نظام تصمیم‌گیری را مختل می‌کند و کسی را یارای مقابله با او نیست. اما آزادی می‌تواند از اختلالی که توسط آن مأمور پدید آمده است، جلوگیری کند. در یک شهرک بسته کسی نمی‌تواند بگوید که «پادشاه عریان است». ترویج فرهنگ آزادی کارشناسی از درون و بیرون ساختار، یک گزینه اصلی برای مقابله با نفوذ است.