|

مردم 1403

هر شخصیت سیاسی دیگری که در انتخابات 1403 پیروز می‌شد، چه باورهای دموکراتیک داشت و چه نداشت، باید قید مردم به معنای دموکراسی‌خواهان حداکثری را می‌زد؛ زیرا حتی آنان که پای صندوق رأی رفته‌اند، بیش از آنکه دغدغه دموکراسی و نهادهای دموکراتیک را داشته باشند، در پی دولتی کارآمد بودند.

احمد غلامی نویسنده و روزنامه‌نگار

هر شخصیت سیاسی دیگری که در انتخابات 1403 پیروز می‌شد، چه باورهای دموکراتیک داشت و چه نداشت، باید قید مردم به معنای دموکراسی‌خواهان حداکثری را می‌زد؛ زیرا حتی آنان که پای صندوق رأی رفته‌اند، بیش از آنکه دغدغه دموکراسی و نهادهای دموکراتیک را داشته باشند، در پی دولتی کارآمد بودند. دولتی که از سخنان و کردارهای غیرعقلانی پرهیز کرده و در پی رفاه و آسایش آنان باشد. متأسفانه این واقعیت وجود دارد که دولت چهاردهم با فرض اینکه به دموکراسی حداکثری هم باور داشته باشد، به واسطه رأی‌دهندگان خود نمی‌تواند «مردم- بماهو- مردم» را مخاطب قرار دهد. این‌گونه که پیداست، رئیس‌جمهور نیز از این نقیصه آگاه است. مگر اینکه اطرافیانش درصدد باشند از او چهره‌ای بسازند که با وضعیت وجودی او و دولتش متفاوت است. مسئله اصلی اینجا‌ست. مردم دولت‌های دموکراتیک را روی کار می‌آورند تا نماینده آنان باشد و در برابر دولت‌های تمامیت‌خواه مردم خودشان را می‌سازند. بی‌اغراق این نکته حائز اهمیت در همه دولت‌ها نادیده گرفته شده است. تجربه نشان داده در جامعه ایران، با طیف‌های مختلفی از مردم روبه‌رو هستیم. یکی از این طیف‌ها، طیفی است که دموکراسی‌خواه است و امر سیاسی برایش در اولویت. طیف دیگری اولویتش امر اقتصادی و رفاه و آسایش است؛ در نزد این طیف، منافع اقتصادی بر دیگر جنبه‌های زندگی می‌چربد. ‌طیف دیگر که برساخته دولت‌های تمامیت‌خواه هستند، برای تحقق یا صیانت از مرام و ایدئولوژی خاص پا به میدان می‌گذارند. بدیهی است همه این طیف‌ها از دولت انتظار رفاه و آسایش دارند. اما مسئله اینجا اولویت‌ها‌ست. اگر این اولویت‌بندی را بپذیریم، به روشنی درخواهیم یافت مواجهه‌ جدی بین طیف‌هایی که اولویت‌شان امر اقتصادی است، با طیف‌های امر سیاسی وجود ندارد. مواجهه جدی در بین طیف‌هایی است که خواهان دموکراسی‌اند و امر سیاسی را دنبال می‌کنند با طیف‌های ایدئولوژیک که پایبند به مرام و مسلکی هستند. رؤسای جمهوری که اولویت آنان امر سیاسی بوده، از‌جمله سیدمحمدخاتمی و حسن روحانی، با بیشترین تنش به کار خود پایان دادند. خاتمی خوش‌اقبال بود که در میان دموکراسی‌خواهان عاقبت‌به‌خیر شد و با دستاوردهای اقتصادی قابل قبول و ایجاد فضای دموکراتیک توانست جلوی افکار افراد تمامیت‌خواه و حامیانش بایستد و با همه تنش‌های به‌وجود‌آمده، کارنامه قابل قبولی از خود به یادگار بگذارد. اما در سطح کلان‌تر، یعنی ایجاد جریانی ماندگار از مردمی که اولویت آنان دموکراسی و امر سیاسی بود، چندان موفقیتی به دست نیاورد. شاید به همین دلیل است مردمی که اینک در طیف دموکراسی‌خواهان قرار دارند، چندان گرایشی به رویکرد سیاسی سیدمحمد خاتمی و اصلاح‌طلبان ندارند. حسن روحانی با سیاست یک بام و دو هوا در قبال مردم نتوانست از قدرت آنان استفاده کند. او در مواجهه با تفکرات تمامیت‌خواهان، بازنده میدان بود. این‌گونه به نظر می‌رسد که خود نیز چندان باور راسخی به دموکراسی نداشت؛ پس در میدان درگیری با طیف‌های ایدئولوژیک نتوانست نقش‌آفرینی کند. نکته باریک سیاست‌ورزی در ایران همین‌جا‌ست: کدام مردم؟ رئیس‌جمهور از جانب کدام مردم سخن می‌گوید؟ همه رؤسای‌ جمهور برای تسهیل کارشان بدون استثنا‌ این جمله را تکرار کردند: من رئیس‌جمهور همه مردم هستم! آیا واقعا می‌تواند این‌گونه باشد؟ قطع به یقین در جامعه ایران چنین چیزی به دشواری ممکن است. اینجا گرانیگاه دعواهای سیاسی است؛ چراکه در نهایت آنچه منافع سیاسیون را تأمین می‌کند یا به خطر می‌اندازد، همین مردمی‌اند که باورهای دموکراسی‌خواهانه دارند و اولویت‌شان امر سیاسی است و از همین رهگذر است که در پی ایجاد رفاه، آسایش و امنیت خویش هستند. در انتخابات 1403 این طیف از مردم سیاست سلبی را اختیار کردند، اما آشکار بود آنان اگر فرصت پیدا می‌کردند، برای تغییر دست بالا را داشتند. در گذشته این طیف از مردم با سیاست‌های دولت و جناح اصلاح‌طلب همراه می‌شدند و درصدد بودند تغییرات را به میانجی دولت اصلاح‌طلب پیگیری کنند. در آن زمان، آنان دست‌ بالا را نداشتند و به همین دلیل بود که می‌خواستند با میانجی دولت‌ها سیاست‌ورزی کنند، اما اینک یا ناامیدند یا در پی تغییر از کانال‌های غیردولتی هستند. رئیس‌جمهور به سختی می‌تواند مطالبات این طیف از مردم را محقق کند. اگر هم به ناچار چنین کند، دچار وضعیتی خواهد شد که دولت‌های خاتمی و روحانی با آن روبه‌رو شدند و تجربه موفقی در این زمینه نداشتند. 

دولت چهاردهم به‌خوبی می‌داند چه کسانی به او رأی دادند و مطالبات‌شان از این دولت چیست. دولت چهاردهم بیش از هر‌چیز برآمده از ناکارآمدی دولت‌های قبل و معضلات اقتصادی است. مردمی که اولویت‌شان اقتصاد است، بیشترین آرا‌ را به صندوق رأی انداختند؛ چراکه می‌دیدند عدم حضورشان در پای صندوق‌های رأی همان آب‌باریکه‌های اقتصادی‌شان را هم خشک خواهد کرد. بی‌شک این مردم انتظار دارند شرایط اقتصادی دگرگون و وضعیت‌شان تاحدودی ایمن شود. دولت‌هایی که نتوانستند مطالبات مردم را پاسخ‌گو باشند، از سر ناچاری به سمت اولویت‌های دیگر شیفت کردند. دولت‌های پیشین که این کار را کرده‌اند، همچون دولت احمدی‌نژاد، تجربه موفقی نداشته‌اند؛ خاصه اینکه دیگر این ترفندها نخ‌نما شده است. هر دولت ابتدا باید شناخت دقیقی از مردمی که به او رأی داده‌اند و چرایی این رأی داشته باشد و در همان مسیر گام بردارد. دولت چهاردهم نیز از این قاعده مستثنا نیست. اولویت این دولت تحقق مطالبات مردمی است که به او رأی داده‌اند. اگر این کار انجام شود طیف‌های دیگر نیز رفته‌رفته باور از‌دست‌رفته خود را باز خواهند یافت.