کارگران معدن و مسئله بهرهکشی
مسئلهای که درخصوص فوت دردناک کارگران معدن طبس کمتر مورد توجه قرار گرفته، بهرهکشی از کارگران مولد است. در یاداشتی در همین روزنامه در تاریخ 30 بهمن 1399، به نقل از آلن وود از دو نوع بهرهکشی سخن گفتم؛ بهرهکشی امتیازجویانه و بهرهکشی منفعتجویانه.
مسئلهای که درخصوص فوت دردناک کارگران معدن طبس کمتر مورد توجه قرار گرفته، بهرهکشی از کارگران مولد است. در یاداشتی در همین روزنامه در تاریخ 30 بهمن 1399، به نقل از آلن وود از دو نوع بهرهکشی سخن گفتم؛ بهرهکشی امتیازجویانه و بهرهکشی منفعتجویانه. بهرهکشی منفعتجویانه به این معناست که در کسی توانایی یا پتانسیل و مهارتی وجود دارد که کس دیگری از آن استفاده میکند و منفعت میبرد. اما بهرهکشی امتیازجویانه مسئله است؛ چون یک فرد از خصیصه، مهارت و توانایی کسی استفاده میکند، ولی چیزی که این استفاده را آسان میکند، این است که آن یک طرف در مقابل دیگری آسیبپذیر است. پس مفهوم آسیبپذیری در فهم بهرهکشی نقش اساسی دارد. وقتی گفته میشود از کارگران معدن بهرهکشی میشود، به این معناست که کار و کارگران به نحوی نظاممند در دنیای سرمایهداری نسبت به سرمایه و سرمایهداران آسیبپذیر هستند. آنها ارزش ایجاد میکنند و موجد ارزش هستند، اما در تصاحب یا گرفتن ارزش ایجادشده در مقابل سرمایهدار ضعیف هستند. به این معنا، کارگران فقط ابزار تولید سرمایهدار یا کارفرما و به جهت شرایط زندگی محکوم به آن هستند. بااینحال، دولتها در این رابطه مبتنی بر بهرهکشی مقصر هستند؛ به این دلیل که در ضعف و آسیبپذیری کارگران نسبت به کارفرمایان مقصرند. دولت به جهت ممانعت از تشکلیابی آزادانه نیروی کار و حمایت ضمنی از قرارادهای کوتاهمدت، در آسیبپذیری کارگران نقش دارد. نیروی کار متشکل و منسجم، قدرت چانهزنی بیشتری برای بهبود محیط کار و کاهش زمینههای بهرهکشی سرمایه از کار دارد، اما هم کارفرمایان و هم دولتها سعی میکنند کار را تبدیل به امری فردی کنند. فردیکردن کار، نیروی کار را در مقابل کارفرما آسیبپذیر میکند. نکته دیگری که بهرهکشی از کارگران مولد مانند کارگران معدن را سبب میشود، اعمال حداقل دستمزد در همه مشاغل است. از نظر دولتها، حداقل دستمزد برای مشاغل سخت و طاقتفرسا در عین حال موجد ارزش اضافی مانند کار در معدن، با شغلی که به حوزه گردش سرمایه مرتبط است، یکسان است؛ درحالیکه برخی مشاغل ارزش اضافی تولید نمیکنند.
کار در معدن، کاری است که نخست، ارزش اضافی تولید میکند. دوم اینکه مستقیم و غیرمستقیم عناصر مادی را بازتولید میکند؛ یعنی به تولید کالا مرتبط است. سوم، اساس رابطه در این نوع کار را استثمار تشکیل میدهد (شرایط اجتماعی که در آن روابط استثماری به وجود میآید).
تجربه تلخ معدن طبس و از دست رفتن تعدادی از کارگران نشان میدهد که دولتها بیش از این نباید باعث ضعف و آسیبپذیری کارگران در مقابل کارفرمایان با ممانعت از تشکلیابی آزاد کارگران شوند. دولتها سعی نکنند مبادله نابرابر بین کارگران و کارفرمایان را نابرابرتر کنند. اگر دولت نمیتواند مزیت بیشتری برای کارگران ایجاد کند، حداقل رابطه بین این دو را نابرابرتر نکند. بهرهکشی بخشی از مسئله عدالت اجتماعی است. در این دولت و بهویژه در وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی که از عدالت سخن گفته میشود، گام نخست این است که مبادله نابرابر بین کار و سرمایه را با بستن دست نیروی کار در تشکلیابی آزاد، نابرابرتر نکنند.