|

خودکشی

مرگ یک جوان بر اثر خودکشی دلخراش است و اگر دلایل اجتماعی یا سیاسی سهمی در این میان داشته باشد، مسئولیت ما را در پرداختن به آن دوچندان می‌کند. از سوی دیگر آمار خودکشی در میان جوانان نگران‌کننده است و این خود گفت‌وگوی عمومی-تخصصی را ضروری می‌کند. قطعا سکوت و نادیده‌انگاری چاره کار نیست و ما را مدیون خانواده‌های این جوانان می‌کند.

مرگ یک جوان بر اثر خودکشی دلخراش است و اگر دلایل اجتماعی یا سیاسی سهمی در این میان داشته باشد، مسئولیت ما را در پرداختن به آن دوچندان می‌کند. از سوی دیگر آمار خودکشی در میان جوانان نگران‌کننده است و این خود گفت‌وگوی عمومی-تخصصی را ضروری می‌کند. قطعا سکوت و نادیده‌انگاری چاره کار نیست و ما را مدیون خانواده‌های این جوانان می‌کند. اینکه خودکشی مسئله‌ای از ویژگی‌های روانی افراد باشد، در حیطه صلاحیت من نیست. اما نمی‌توان همه چیز را به ویژگی‌های روانی افراد تقلیل داد یا برعکس همه چیز را به عوامل سیاسی نسبت داد. آنچه ما می‌توانیم به آن بپردازیم، این است که دریابیم نقش ساختارها و رفتارهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در این میان چیست و ما چگونه باید به آن بپردازیم؟

1- احترام و تکریم واقعی؛ احترام به جوانان، به ویژه آن دسته از جوانان که در زندگی سیاسی فعال‌اند، یک عامل مهم در کاستن از خطر خودکشی است. دوستی که مدتی را در زندان سپری کرده بود، می‌گفت رنج زندان را به‌سادگی می‌تواند تحمل کند ولی رنج توهین و تحقیر بسیار سخت‌تر است. در برخورد با زندانیان، به ویژه آنان که به دلایل سیاسی یا فرهنگی گرفتار شده‌اند، بایستی احترام به کرامت انسانی آنان مراعات شود و این مستقل از آن است که «بر حق باشند یا بر باطل». زندان‌بان و دادستان و قاضی و مأمور اگر با تحقیر برخورد کنند، هیچ‌گاه زمینه تفاهم و تغییر را فراهم نمی‌کنند و آسیب‌های ناعادلانه روانی را به آنان وارد می‌کنند که خود مستوجب تعقیب قضائی است. رئیس قوه قضائیه در فرهنگ‌سازی درون‌سازمانی وظیفه اصلی را بر عهده دارد و باید از خود بپرسد که آیا دستگاه منتسب به او زمینه آسیب‌های روانی را در متهمان و مجرمان، تا آنجا که زمینه‌های نهفته در آنان فعال شود، افزایش می‌دهد؟ فرهنگ‌سازی از طریق سخن‌گفتن و برجسته‌کردن نمونه‌های موردی گسترش می‌یابد نه از طریق سکوت یا تقلیل خودکشی به ویژگی‌های روحی-روانی افراد. رئیس قوه قضائیه با دستور تحقیق و تفحص درباره یک خودکشی خاص و انتشار گزارش معتبر می‌تواند از گسترش آن جلوگیری کند و با عبرت‌آموزی از آن فرهنگ‌سازی کند. چنین گزارش‌هایی می‌تواند وجهه دستگاه‌های قضائی و امنیتی را نزد افکار عمومی بالا ببرد و در نتیجه امنیت روانی لازم را برای خانواده‌ها فراهم کند. تحقیق و تفحص، برای جان یک جوان مخالف، اگر توسط یک قاضی خوش‌نام و شرافتمند یا یک شخصیت علمی برجسته انجام شود، یک سازوکار اصلاحی برای عزت و آبروی دستگاه قضاست. قرار نیست که با این تحقیق و تفحص تأییدی یا تشویقی برای خودکشی صادر شود. ای بسا که نتیجه آن کاملا متفاوت باشد.

2- اغلب گفته می‌شود که به گونه‌ای در رسانه‌ها اخبار خودکشی بیان شود که تشویق به خودکشی نشود. البته سخن درستی است. خودکشی را نباید به حماسه تبدیل و قهرمان‌سازی کرد، آن‌گونه که برخی براندازان بر جنازه جوانان بزم سیاسی بر پا می‌کنند اما این بدان معنا نیست که آن را کتمان کرد. گاهی باید صریح و شفاف سخن گفت تا بتوان جان بسیاری را نجات داد. فضای عمومی در جامعه و در میان بخش قابل توجهی از جوانان فضای یأس و نومیدی نسبت به آینده خویش است. مهم‌تر آنکه مسئولیت دولت‌ها را در آن اساسی می‌دانند. روحیه فردگرایی و اینکه باید بتوانیم فارغ از دولت و با تلاش و جنگندگی به زندگی خود سروسامان دهیم، وجود ندارد. گویی فقط با دولت است که می‌توان سرنوشت خویش را ساخت. در بسیاری از کشورهای توسعه‌یافته هم محدودیت‌های ساختاری وجود دارد اما این نکته به فرهنگ عمومی تبدیل شده که انسان خود مسئول زندگی خویش است. کسانی که در عرصه عمومی قلم می‌زنند، در تحلیل وضعیت موجود در ایران بر این نکته نیز تأکید کنند که وضعیت موجود در ایران از برخی جهات بی‌شباهت به کشورهای دیگر نیست. باید به گونه‌ای تحلیل کنیم که انگیزه تغییر مثبت در جوانان را بیشتر کند نه اینکه همه راه‌ها را به بن‌بست سیاست بکشانیم. انگیزه فرد را برای تحول زندگی شخصی خویش (فارغ از سیاست) افزایش دهیم. راه‌حل‌یاب باشیم و نه صرفا یأس‌آفرین. باید این نکته را نیز گوشزد کنیم که برای برخی جوانان که از روحیات یأس‌آلود، از بیش‌رنجوری و از ناملایمات روانی رنج می‌برند، فعالیت سیاسی سمّ مهلکی است. باید عطای فعالیت سیاسی را به لقایش ببخشند تا در آرامش زندگی کنند. اخبار رسانه‌های اجتماعی، مستقل از اینکه درست باشند یا غلط، گاه برای روح و روان ما به شدت مخرب‌اند بنابراین برخی افراد باید از آن دوری گزینند چون هم به خود آسیب می‌رسانند و هم به دیگران. 

انسان نیاز دارد که رنج خویش را با دیگران در میان بگذارد. اگر شما بیش‌رنجوری داشته باشید، دائما فضای رنج و غم و اندوه را به دوستان خود منتقل می‌کنید و خود را در این راه محق هم می‌دانید و آن را چونان وظیفه‌ای مقدس دنبال می‌کنید.

3- احساس تبعیض؛ رسانه‌های رسمی با برگزاری نشست‌های آزاد جوانان و از گرایش‌های گوناگون سیاسی باید این حس را به آنان منتقل کنند که شنیده می‌شوند، دیده می‌شوند و به حساب می‌آیند. «سخن‌گفتن» نقش معجزه‌آسایی در تخلیه ناملایمات ما دارد. قرار نیست همه سخن‌ها و پیشنهادهای آنان عملیاتی شود. در هیچ جای جهان نیز چنین امکانی وجود ندارد؛ چون سخن‌ها و پیشنهادها‌ اغلب با یکدیگر متعارض‌اند. اما شنیده‌شدن از سوی دستگاه‌های رسمی تأثیر بسیاری دارد. حداقل، احساس تبعیض و محرومیت سیاسی را کاهش می‌دهد. برخی جوانان فعال‌ترند، طبیعت آنان چنین است و باید به آنان توجه بیشتری داشت. آنها را در برابر متفکران قرار دهید که سخن بگویند و بشنوند نه اینکه با سخنرانی‌های یک‌طرفه و کم‌ارزش بخواهیم به خیال خام خود آنان را «هدایت» کنیم؛ آن هم سخنرانانی که گاه از لحاظ بهره هوشی و سواد  سیاسی-اجتماعی یک سر و گردن از مخاطب خود پایین‌تر هستند و آنان را جری‌تر می‌کنند.