کارخانه تولید یاغی
در روزهای اخیر دو ویدئو نشان میدادند که دو زن سالمند در دو کوچه جدا قربانی دو سارق شدهاند که چیزی، احتمالا طلا را بهزور از آنها میستانند و میگریزند. چند روز پیشتر دانشجوی جوانی قربانی سارقان خیابانی شد. در بزرگراهها هم سارقان خیابانی بیکار نیستند. روزی نیست که خبری از این دست نیاید.
در روزهای اخیر دو ویدئو نشان میدادند که دو زن سالمند در دو کوچه جدا قربانی دو سارق شدهاند که چیزی، احتمالا طلا را بهزور از آنها میستانند و میگریزند. چند روز پیشتر دانشجوی جوانی قربانی سارقان خیابانی شد. در بزرگراهها هم سارقان خیابانی بیکار نیستند. روزی نیست که خبری از این دست نیاید.
حکایت اینهمه مجرمان یاغی چیست؟
یاغی کسی است که به نظم موجود تن نمیدهد. به قانون کاری ندارد. کاری را میکند که خودش لازم میداند یا منافعش را تأمین میکند. نوعی از یاغیها هستند که برایشان اخلاق معنایی ندارد. هدف آنها فقط منافع شخصی است که به بهای زیان به جان و مال کسی دیگر به دست میآورند، اما بعضی دیگر اتفاقا در عین بیپناهی برای ارزشهای برتر است که یاغی میشوند، ولی طغیان آنها را قانونی که توان دفاع از عدالت و ضعیفان ندارد، جرم و جنایت میشناسد. کسانی که برای جامعهای بهتر و عادلانه و آزاد اصطلاحا تلاش میکنند، یک نوع یاغیاند. نوع دیگری از یاغیان را میتوان در رمان درخشان اینجه ممد اثر بزرگ یاشار کمال، یا زائر محمد تنگسیری در رمان تنگسیر صادق چوبک و فیلم امیر نادری، یا قیصر مسعود کیمیایی، یا کسی به نام گل محمد در کلیدر محمود دولتآبادی دید.
شخصیتهایی که در برابر ستم و جور، از نگاه خود ایستادند و مقابله کردند. خود مجریان عدالتی که میپنداشتند، شدند و سرانجامهای دشواری یافتند. بر سر کاری که آنها را نزد مردم به قهرمانان بدل کرد، زندگی گذاشتند و شدند چیزی نزدیک به اساطیر. آنها در دفاع از خود و ستمی که کشیدهاند و قدرت حاکم که توان یا انگیزه دفاع از ایشان را ندارد، خود مجری عدالت میشوند تا ارزشی را که از بین رفته است، احیا کنند. اما یاغیان دیگری هستند که خودشان به خیل ستمگران میپیوندند و بیگناهان را قربانی میکنند. جور و جرم و قتل و غارت و تجاوز پیشه میکنند. آدمها را میچاپند. کاری ندارند که قربانی پیر است یا جوان، زن است یا مرد، داراست یا ندار. هرجا هرچه بتوانند، میکنند. این دسته نه دنبال عدالتاند، نه به ارزش و اخلاق فکر میکنند. اگر یاغیان دسته اول و دوم در برابر قدرتمندان میایستند، یاغیان این گروه سراغ ضعیفترها میروند.
هیچگاه هیچ جامعهای مصون از یاغیان و مجرمان نبوده و نخواهد بود. تا اینجا بحثی نیست.مشکل و بحران از آنجا آغاز میشود که: اولا تعداد یاغیها بیشتر شود؛ ثانیا یاغیان برای منافع ناچیزی، خود و قربانی خود را با خطرات بزرگ روبهرو کنند. ارتکاب جرم نیز تابع تحلیل هزینه-فایده است. وقتی هزینه احتمالی جرم، کمتر از منافع احتمالی جرم باشد، یعنی ارتکاب جرم ساده و ارزان شده است. ثالثا یاغی جرم خود را آشکار و بیپرده انجام دهد.
یاغیها از کجا میآیند؟
مدتهاست که مفهوم جانی بالفطره بیاعتبار شده است. کسی از زهدان مادر جانی و یاغی به دنیا نمیآید. شاید برخی خصوصیات ژنتیکی استعداد ارتکاب جرم بیافریند، ولی حتی چنین استعدادی زمانی بروز پیدا میکند که جامعه زمینهای مناسب برای پروردن آن استعداد و ارتکاب جرم بگسترد. خیلیها هستند که بدون چنین خصوصیات ژنتیکی هم به جرائم مختلف روی میآورند. سن سارقان پایین آمده است. یک فرمانده پلیس از افزایش عجیب «سرقت اولیها» گفت. جان کلام همینجاست. جامعه جدید تحت اداره حکومتها ساخته میشود.
آنچه در جامعه میگذرد، محصول اقتصاد و فرهنگ و سیاستی است که دولت پیش میبرد. فقر، اقتصاد فاسد و لجامگسیخته و سرشار از تبعیض، دشوارشدن زندگی روزمره در برابر چاقشدن و رفاه بیحد گروهی اندک، مقابله با فرهنگ عمومی، تعارضهای فراوان بین فرهنگ رسمی با فرهنگ و ارزشهای عمومی، استمرار احساس نبود امنیت جانی و مالی فردی، ضعف نظام پلیسی، وجود قوانین ناعادلانه یا اجرانشدنی و بعضی عوامل دیگر خیلیها را یاغی میکند. خیلیها را در تنگناهایی قرار میدهد که راه گریز را از گردنههای سخت زندگی، هرچند به غلط، در ارتکاب جرم مییابند. آن کسی که جرم میکند، باید دستگیر و محاکمه و زندانی شود. تردیدی نیست، اما تکلیف محیطی که در آن یاغی ساخته میشود و آدمهایش به سمتوسوی جرم کشانده میشوند، چیست؟ تکلیف وضعیتی را که یاغی تولید میکند، چگونه باید دید و شناخت و حل کرد؟ هر اندازه نظام حکمرانی غافل از این باشد که در کنار گرفتن و مجازات یاغیها، اساس کار را با اصلاح اقتصاد و سیاست و برنامههای اجتماعی و فرهنگی در راستای پیشگیری از جرم درست نکند و این زمینه جرمزای یاغیپرور را برنچیند، اوضاع بدتر و سختتر خواهد شد. بشتابید که غفلت موجب پشیمانی است.