یونس شکرخواه؛ یادآور لبخندی به گرمای ماه تموز
در بزرگداشتهایی که برایش گرفتهاند، او را «فردی به دور از شلوغبازی و جنجالسازی»، «آبرو و شرف اهل رسانه»، «بهانهای برای سرعتگرفتن روزنامهنگاری هوشمند»، «پلبودگی و نه دیوارمسلکی»، «فردی با هویت جهانی»، «ایرانی مسلمان دردمند توسعه ایران»، «مردی با طنزی شفاهی»، «نخبه ارتباطات ایران»، «یکی از ایدهپردازان روزنامهنگاری تجربی و علمی»، «پیونددهنده علم و اخلاق»، «هم دانشمند و هم هنرمند»، «پیشتاز در فناوری»، «یک موجود بهشدت یادگیرنده»، «انسانی متخصص، خلیق و آزاده»، «بهترین استاد خبر در ایران» و «ازجمله قهرمانان بیادعا و متواضع عرصه بیدارگری و امید» معرفی کردهاند.
1- در بزرگداشتهایی که برایش گرفتهاند، او را «فردی به دور از شلوغبازی و جنجالسازی»، «آبرو و شرف اهل رسانه»، «بهانهای برای سرعتگرفتن روزنامهنگاری هوشمند»، «پلبودگی و نه دیوارمسلکی»، «فردی با هویت جهانی»، «ایرانی مسلمان دردمند توسعه ایران»، «مردی با طنزی شفاهی»، «نخبه ارتباطات ایران»، «یکی از ایدهپردازان روزنامهنگاری تجربی و علمی»، «پیونددهنده علم و اخلاق»، «هم دانشمند و هم هنرمند»، «پیشتاز در فناوری»، «یک موجود بهشدت یادگیرنده»، «انسانی متخصص، خلیق و آزاده»، «بهترین استاد خبر در ایران» و «ازجمله قهرمانان بیادعا و متواضع عرصه بیدارگری و امید» معرفی کردهاند.
2- یونس شکرخواه که روزنامهنگاری را «سم شیرین» و «یک وظیفه اجتماعی» میداند، «پای تجارب و انتقال آموختههای خود» ایستاده و هنوز در تلاش است تا «نسل جوان، تحریریهها را با اتاق سوسمارها اشتباه نگیرند» و براساساین پس از 30 سال فعالیت در این عرصه اعتقاد دارد که تازه روز «باز ایستادگی» او فرارسیده است.
3- نکات گفتهشده برای او بسیار جامع و واسع است و به قطع بنده کمترین، گرچه عمری 14ساله در فعالیت رسانهای پیدا کردهام؛ اما بیش از آنچه دیگران از یونس شکرخواه گفتهاند، نمیتوانم نکتهای اضافه کنم؛ و تمام واژگان این متن گویای آن است که گرچه به او عشق میورزم؛ اما هنوز برای نوشتن از این چهره به «بلوغ» نرسیدهام.
4- با این حال میخواهم در این متن تجربه زیسته خود را بیان کنم که موارد زیر خواهد بود:
الف- در 26سالی که رشته علوم ارتباطات در مقطع دکتری در ایران راهاندازی شده است، یکی از بزرگترین چالش دانشجویان، ارتباط با استاد راهنمای خود بوده که بنده کمترین، میتوانم بهعنوان یک دانشجو، گواهی دهم، یونس شکرخواه شاید از خودم به متن واقفتر است و در سطر سطر نگارش رساله یاریگر بود.
ب- دیگر چالش علمی که اینک نیز گریبان تمام حوزههای علوم ارتباطات را گرفته، سخنرانی و برگزاری کارگاه و راهنمایی و مشاورت رساله و پایاننامه و نیز بیان اظهارنظر بدون پشتوانه دانشی و پژوهشی است؛ امروزه، هر آنکس که دارای کد ملی است، بدون انجام حتی یک پژوهش و فعالیت تجربی، نسبت به موضوعی، سخنرانی کرده، کارگاهی برگزار کرده یا اگر عضو هیئت علمی است، راهنمایی و مشاورت پایاننامهای را برعهده میگیرد؛ اما یونس شکرخواه چنین نیست؛ او معتقد است که باید «برای چیزی که درک نکردهایم، نسخه ننویسیم» و این مهم را نیز سرلوحه امور خود کرده است؛ نیک به خاطر میآورم که دلیل انتخاب او بهعنوان استاد راهنمایم، بهرهمندی و استفاده تجربی او از هوش مصنوعی در همشهری آنلاین و فعالیتهای علمی او در یونسکو بود.
ج- هر آنکس که او را میشناسد، همدرسش است! امروزه راحت است در اتاقی، در فضای آنلاینی یا در یک واحد دانشگاهی، کلاسی را بتوان گرفت و شوآفی در مجازی به راه انداخت و به خود «استاد» گفت و از «دانشجوها» سخن گفت.
اما یونس شکرخواه دانشآموخته دکتری و عضو هیئت علمی معتبرترین دانشگاه ایران که عضو مؤسس رسانههای جریان اصلی بسیاری بوده و نقشآفرینی ارزشمندی در حوزه خود داشته است، نهتنها خود را «استاد» خطاب نمیکند؛ بلکه با واژه «دانشجو» نیز غریب است و شاگردان خود را «همدرس» خطاب میکند و معتقد است که «در کلاس از همدیگر باید بیاموزیم».
د- «گرهخوردگی ابرو» را شاید کمتر کسی دیده باشد؛ حتی اگر در کنارش غرولند کنی، پس از مدتی، با لبخند همیشه گرم و خوشرنگش آدمی را دعوت به آرامش کرده و از مسیر صلح، راهحلهایی ارائه میکند.
ذ- این مرد، یادآور هر آن واژهای است که به لطافت و محبت مرتبط است؛ در خاطر میآورم که برای احترام روز معلم، در روزهایی که گرچه پول، بیش از اکنون ارزشمند بود؛ ولی من از داشتنش محروم! گلدان پلاستیکی ارزانقیمت کاکتوسی را خریداری کردم و برای استاد بردم؛ چند سال بعد، درحالیکه حتی به یاد نداشتم چنین کاری را انجام دادهام، دکتر شکرخواه، در دفترش با لبخندی مملو از ذوق دستم را گرفت و گفت: «بزرگ شده نه؟» و توضیح داد که «همان گل است؛ خیلی حواسم بهش است».
5- ماه تموز؛ به شیرینی گیلاسش معروف است و آفتاب گرمش و جمله دو ویژگی را میتوان در لحظهلحظه زیست دکتر یونس شکرخواه شاهد بود؛ دوم تیرماه، زادروز او، تنها بهانهای بود برای آنکه در روزنامه «شرق» از استاد خبر و رسانه سخن گفته شود و به یادگار بماند این مطلب از مردی که حسرت بوسه بر دستان توانمندش، بر دل مانده است.