مخاطب را ساده فرض نکنید
فرق میان یک رسانه و یک بوق، آن است که «رسانه» در پی تسهیم اطلاعات با مخاطب و توانافزایی او است و «بوق» به دنبال تحمیق و تهییج مردم. شوربختانه فضای رسانهای کشورمان مدت مدیدی است گرفتار بوقهایی شده که شکل ظاهری رسانه دارند، اما دانسته یا ندانسته، هم سیاستمداران را گمراه کرده و با اطلاعات دستکاریشده موجبات تصمیمهای اشتباه را فراهم میکنند و هم مخاطبان را به رسانههای داخلی بیاعتماد میکنند و با ایجاد فضای نقشآفرینی برای رسانههای بیگانه، مخاطب داخلی را در دامن آنها میافکنند.
فرق میان یک رسانه و یک بوق، آن است که «رسانه» در پی تسهیم اطلاعات با مخاطب و توانافزایی او است و «بوق» به دنبال تحمیق و تهییج مردم. شوربختانه فضای رسانهای کشورمان مدت مدیدی است گرفتار بوقهایی شده که شکل ظاهری رسانه دارند، اما دانسته یا ندانسته، هم سیاستمداران را گمراه کرده و با اطلاعات دستکاریشده موجبات تصمیمهای اشتباه را فراهم میکنند و هم مخاطبان را به رسانههای داخلی بیاعتماد میکنند و با ایجاد فضای نقشآفرینی برای رسانههای بیگانه، مخاطب داخلی را در دامن آنها میافکنند.
آیا سیاستمداران، این رسانهها را تغذیه و هدایت میکنند یا آنها هستند که سمت و سوی حرکت سیاستمداران را دیکته میکنند؟ من فکر میکنم زمانی برخی سیاستمداران با حمایت و پشتیبانی، موجبات رشد چنین رویکرد ناصوابی را در فضای رسانهای کشور فراهم آوردند و در ادامه راه، همین مخلوق خودشان، سیاستورزی آنها را هدایت و کنترل میکند. در واقع این رسانهها بهطور آگاهانه به تصمیمسازی برای سیاستگذاران و همافزایی با مخاطبان وقعی نمینهند؛ چون فلسفه آنها از اساس آن کار دیگر است. هنوز تحقیق درخوری درباره خسارات این رویکرد ناصحیح رسانهای انجام نشده، اما لابد بخش بزرگی از ناکامیها و گسستگی اجتماعی و ریزش بدنه مردمی و کاهش عبرتآموز مشارکت سیاسی و سرخوردگی در نسل جوان، معلول آن است.
رضا امیرخانی، نویسنده صاحب سبک انقلابی، کتابی دارد که سفر او به پیونگیانگ، پایتخت کره شمالی را به شیرینی روایت میکند. مردم کره شمالی تصویر درستی از جهان ندارند و رسانههای رسمی روایتهایی خودساخته را از جهان در اختیار مردم قرار میدهند؛ مثلا در روزنامه مینویسند که کره شمالی برنده نهایی جام جهانی فوتبال شد!
چون مردم به رسانه آزاد دسترسی ندارند، لابد این توهمات را باور میکنند یا مجبورند که باور کنند. همین رویکرد در برخی رسانههای ما هم متأسفانه رشد کرده است. برای مثال، درباره وضعیت اقتصادی و معیشتی، چنان مینویسند که مخاطب نمیداند سفره خالی در واقعیت را باور کند یا توهمات رسانهای را. همین رسانهها در دولت نامقبول خودشان، چنان از مذاکره با آمریکا با تنفر و اشمئزاز مینوشتند که خواننده خیال میکرد ظریف بیچاره دچار خطای نابخشودنی شده است و اکنون چنان با لطافت و ملاحت از مذاکرات و بدهبستانهای پنهان و پیدای امیرعبداللهیان یاد میکنند و آن را فتحالفتوح مینامند که مخاطب دچار حیرت میشود.
چند روز پیش روزنامه کیهان در صفحه اول خود با رنگ قرمز به نقل از نشریه آمریکایی فارن افرز، تیتر درباره تبدیل ایران به قدرت مسلط خاورمیانه زده بود. خبر این مقاله را همه رسانههای انقلابی و دولتی ازجمله خبرگزاری فارس، مهر، ایرنا و تسنیم و اغلب کانالهای خبری-تحلیلی وابسته، با آبوتاب کار کرده بودند. خبر مربوط به مقالهای مشترک بود که «ری تکیه»، پژوهشگر ایرانیالاصل اندیشکده شورای روابط خارجی آمریکا و «رئول مارک گرشت»، مأمور پیشین سیا، منتشر کرده و با اشاره به گرمشدن بیش از پیش روابط ایران با روسیه و چین، نوشته بودند در کنار حمایتهای روسیه و چین، حکومت ایران بیش از پیش احساس قدرت و امنیت میکند و سران آمریکا یکی پس از دیگری امیدوار بودند فشار مالی و دیپلماتیک بر ایران، حکومت را وادار به کنارگذاشتن داشتههای هستهای خود کند، اما اقدامات چین عملیشدن چنین سناریویی را غیرممکن کرده و زهر تحریمهای آمریکا را گرفته است.
این مقاله که لابد به سفارش سرویسهای امنیتی آمریکا یا اسرائیل تهیه و تدوین شده، تحریکآمیز نسبت به آمریکاییها و تشویقآمیز برای ادامه سیاست جاری توسط ایران است. ری تکیه، تحلیلگری است که غالبا مطالبهاش تضعیف هرچه بیشتر نظام جمهوری اسلامی است و بنیان مقاله در تمجید ایران نیست که در ترجمه فارسی تیتر آن را تغییر دادیم. این نویسنده، در یادداشتی دیگر در همین نشریه مدعی است در صورت ساخت بمب و در نتیجه انزوای بینالمللی ایران و گسترش فقر و فساد داخلی، شورشی عمومی در خواهد گرفت و آمریکا باید آن را فرصتی برای براندازی جمهوری اسلامی و استقرار نیروهای مطلوبش در تهران ببیند. یعنی ما به حرف کسی داریم استناد میکنیم که سالهاست پیشنهاد براندازی در ایران را میدهد و مخالف موجودیت نظام است. حال چرا بدون تحلیل و تبیین ماجرا، اقدام به انتشار گزینشی چنین گزارشی میکنیم؟
شاید وظیفه و کارکرد امثال ری تکیه که سالها مخالف علنی جمهوری اسلامی بودهاند، تصمیمسازی برای لابیهای تندرو در آمریکا و اسرائیل است. فضاسازی و برجستهکردن و مبالغه پیرامون قدرت ایران و اتحاد با روسیه و چین، تلاش برای تحریک لابیهای ضد ایرانی است. این مقاله هم آمریکا را تحریک میکند که مواضع سختتری علیه ایران اتخاذ کند. ری تکیه در دوران ترامپ نوشته بود آمریکا با گروههای اپوزیسیون خارجی ایران کار کند؛ چراکه باید یک تلاش چندبعدی به منظور ایجاد ارتباطات و فراهمکردن حمایت از مخالفان در ایران وجود داشته باشد؛ همان کاری که آمریکا در حمایت از اتحادیه همبستگی در لهستان و دیگر نیروهای مدنی در اروپای شرقی انجام داد.
روشی که در رسانههای مدعی انقلابی جریان دارد، مغایر با اصول حرفهای روزنامهنگاری است. در روزنامهنگاری حرفهای، صداقت با مخاطب اصل اول است و جلب اعتماد مخاطب و اعتبار رسانه، اهمیت راهبردی دارد. نارضایتی مسئولان نظام از عملکرد رسانههای دولتی، معطوف به آن است که رویکرد غیرحرفهای باعث شده است بنگاههای پرتعداد رسانههای دولتی، اتلاف منابع و بودجه کنند و عملا نتوانند بر افکار عمومی تأثیر مطلوب بگذارند. آنها مخاطب را ساده فرض میکنند و هر آنچه دلشان میخواهد، بدون توجه به اعتبار منبع و درستی مطلب، فقط به صرف استفاده سیاسی و محفلی منتشر میکنند.
خسارت رسانههایی که با کژکارکردی و ندانمکاری مردم را رویگردان و ناراضی کردهاند، قابل احصا نیست. ارادهای هم برای اصلاح رویکرد دیده نمیشود؛ کمااینکه بعد از انتقاد اخیر رهبر انقلاب از رسانههای دولتی، هیچ تغییر و تحولی در این رسانهها دیده نشد و آنها همچنان راه خود را با قوت بر همان منوال گذشته ادامه میدهند.
فاجعه زمانی رخ خواهد داد که روش اعتمادسوز این رسانهها، مخاطبان وفادار و پشتیبان را هم به سمت رسانههای بیرونی بکشاند. اصلاح رویکرد و بازگشت به اصول حرفهای و اتخاذ صداقت در اطلاعات و البته استفاده از روزنامهنگاران صادق، شجاع و آزاده، راه نجات است.
*مدرس و پژوهشگر رسانه و ارتباطات اجتماعی