در جستوجوی ایمان
هفته پیش سمت میدان امام حسین کاری داشتم. غروب رسیدم. صدای اذان شورانگیز مؤذنزاده در میدان پیچیده بود. به مسجد گوشه میدان رفتم. عادت دارم که نمازم را اول وقت بخوانم.
هفته پیش سمت میدان امام حسین کاری داشتم. غروب رسیدم. صدای اذان شورانگیز مؤذنزاده در میدان پیچیده بود. به مسجد گوشه میدان رفتم. عادت دارم که نمازم را اول وقت بخوانم. مسجد امام حسین، ازجمله مساجد بزرگ و قدیمی تهران است. داخل آن را بازسازی کردهاند و زیباتر شده است. شب جمعه بود. پیشنماز بلند شد تا نماز را شروع کند. مسجد مثل میدان فوتبال خالی بود. صحنه غریب و غمباری بود. دو ردیف صف بسته بودند؛ غالبا سالمند و میانسال. بخشی توان ایستادن نداشتند و روی صندلی نماز میخواندند. بغض کرده بودم. چرا مسجد خالی است؟
من دوران شکوه این مسجد را دیده بودم. شبستان و حیاط مسجد هم مملو از نمازگزار میشد. چه شور و حال وصفناپذیری داشت! زمانی امام جماعت این مسجد، آسید رضا صدر، از عالمان بزرگ و باصفای حوزه بود. دهه 40، دهه 50، حتی دهه 60، اوج شکوه و عظمت مساجد بود. مسجد محور اصلی ساکنان یک محل و تبلور عینی انسجام اجتماعی بود. در دورههای مختلف، مساجد سرزنده و شاداب بودند؛ اما اکنون نه مسجد امام حسین، تقریبا اغلب مساجد چنین شرایطی پیدا کردهاند. گاهی فکر میکنم اگر همین نسل میانسال و سالمندی که مساجد را نیمهجان نگه داشتهاند، عمرشان به سر آید، چه خواهد شد.
دین و ایمان و عقیده، قلب تپنده جامعه بشری است. انسان وقتی در کنار دیگران برای عبادت صف میبندد، نوعی تعلق به جمع و حمایت اجتماعی را حس میکند؛ حسی که سهم مهمی در احساس معناداری زندگی دارد. ایمان دینی به آدمها کمک میکند که حس کنند نهتنها برای دیگران اهمیت دارند؛ بلکه در نظم بزرگتر امور نیز نقش ایفا میکنند. دین به زندگی فردی ما شکل و معنا میبخشد. جوامع دیندار، ابزارهای بهتری برای غلبه بر تهدیدات علیه موجودیتشان، برای زندهماندن و شکوفایی دارند. دین در کنار زبان و ملیت، همواره یکی از قدرتمندترین نیروها برای شکلدهی و انرژیبخشی به اجتماع بوده است؛ نه به آن سبب که دین نوعی ساختار کنترل است؛ بلکه به آن سبب که به مردم روایتی میدهد از اینکه کیستند و با هم چه میتوانند بشوند.
در سراسر جهان، شاهد نوعی بازگشت به الگوی رایج تمام جوامع در طول تاریخ هستیم. بله، دین بار دیگر کانون سیاست شده است. ایمان بازگشته است. ایمان در روزگار جدید، امید است و آزادی، نه یأس. این روندی است که غرب ندانمکار و کامیاب را شگفتزده، سردرگم و البته خشمگین میکند. دلیل اصلی بازگشت به دین، همان حس معنابخشی به زندگی است. زمانی دینستیزی رسم شده بود. کارل مارکس، پیغمبر بیدینان، میگفت: «دین آه مخلوق محروم است. قلب دنیایی سنگدل است و روح شرایط بیروح. دین افیون تودههاست». امروز مارکس و مارکسیسم را باید در موزهها جستوجو کرد؛ اما دین زنده و بالنده است؛ ولی ما که به نام اسلام، انقلاب کردیم، با دین و ایمان مردم چه کردیم که مراجع دینی درباره خلوتشدن مساجد هشدار میدهند؟ کجای راه را اشتباه رفتهایم که امروز باید بنشینیم و حسرت دوران شکوه مساجدمان را در گذشته نزدیک بخوریم؟
اگر بخواهم سادهترین و خلاصهترین دلیل افول را ذکر کنم، میگویم، ما برای منافع نزدیک و عینی خود، از کیسه دین خرج کردهایم. هیچ وقت نگاه بلندمدت نداشتیم. هرگاه کم آوردیم، اشتباه کردیم و کوتاهی کردیم، به جای پذیرش و اصلاح، به توجیه آن با سرمایه دین پرداختیم.
هر سال در فصل بودجه، میبینیم چه پولهای میلیاردی برای نهادهای دینی و فرهنگی تخصیص مییابد. نهادهای پرشمار رسانهای، هنری، آموزشی و پژوهشی که موظف به تقویت دینداری و معنویت اجتماعی هستند، بودجه میگیرند؛ اما هر سال دریغ از پارسال.
در مسجد محل ما، اقلیتی هستند که مدام شعارهای سیاسی و جناحی تند میدهند. سخنران جناحی دعوت میکنند. مداح جناحی میآورند. همینها باعث شده عدهای به مسجد نیایند و نمازشان را در منزل بخوانند. آن روز به پیرمردی که بعد از نماز، در آخر تکبیر، با صدای بلندتر فریاد میکشید «مرگ بر اسرائیل و آل سعود»، گفتم عمو جان! با آل سعود آشتی کردیم، این شعار را دیگر نمیدهند. با غیظ گفت، نخیر من آشتی نکردهام!
برای علاج خلوتشدن مساجد، اول لازم است مشکل را به رسمیت بشناسیم. متولیان امر بررسی کنند که چرا مساجد کارکرد خود را از دست دادهاند؟ یافتن پاسخ علمی و درست، مبتنی بر دادههای علمی، خواهد توانست راهحل را به ما نشان بدهد. ما نیاز به تحول بزرگ و خانهتکانی در رسانههای بزرگ و رسمی، خطیبان و گویندگان داریم. باید موانع حضور عامه مردم در مساجد را شناسایی و رفع کنیم. نقش محوری مساجد در حیات مدنی و اجتماعی مردم در محلات را نه به صورت نمایشی و بخشنامهای؛ بلکه به شکل درست و منطقی احیا کنیم. محض رضای خدا، سوءاستفاده جناحی، انتخاباتی و... از مساجد را متوقف کنیم. دین و ایمان مردم در خطر است. به هوش باشیم و جبران مافات کنیم.