درباره سریال «سرزمین مادری» یا همان «سرزمین کهن»
آه و حسرت
بالاخره مدیران تلویزیون و همه دستاندرکاران پیدا و پنهان رضایت دادند که 10 سال برای توقیف یک سریال تلویزیونی کافی است. همین رضایت باعث شده که سریال «سرزمین کهن» پس از یک دهه توقیف دوباره در دستور پخش تلویزیون قرار گیرد. البته تلویزیون نشان داده که حاضر نیست پای بعضی از امور بایستد و راهحل آنها برای سریال کمال تبریزی که امروز با نام «سرزمین مادری» از تلویبیون پخش شده، فرستادن آن به فضای آنلاین است. هر چه که هست و با همه آه و حسرت روزهای از دست رفته و بایگانی شدن این سریال پر ستاره، فرصت تماشای آن احتمالا یک غنیمت خواهد بود.
گویا از آن روزی که اولین بار تلویزیون تصمیم گرفت سریال فاخر تاریخی به کارگردانی کمال تبریزی بسازد، قرنها میگذرد. آغاز ساخت سریالی که ما آن را «سرزمین کهن» مینامیم و از هفته گذشته با نام «سرزمین مادری» پخش آن آغاز شده، به سال 1387 بر میگردد. از آن روز ایران سه رئیسجمهور و چهار رئیس صداوسیما به خود دیده و هزاران اتفاق هم در همه عرصههای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی افتاده است. کار به جایی رسیده که دهه 80 سالهای بسیار دوری به نظر میرسد حتی برای کسانی که آن روزها را با گوشت و استخوان خود درک کردهاند.
حالا به این فکر کنید که ترکیب کمال تبریزی - جوانتر و سرحالتر از امروز - و علیرضا طالبزاده - نویسندهای که هر سریالی مینوشت میشد این فرض را داشت که باید آن را تماشا کرد - دست در کار ساخت یک سریال تاریخی شده بودند و قرار بود دوره پهلوی دوم را بر اساس یک درام تاریخی روایت کنند. نام سریال «سرزمین کهن» بود و با حضور همه ستارگان آن روز سینما و تلویزیون ایران ساخته شد. شور و علاقه عجیبی هم بعد از پخش قسمتهای ابتدایی به راه افتاده بود و نقدها نشان میداد که قرار است یک مجموعه بلند اما جذاب ببینیم. «سرزمین کهن» یک علی شادمان کودک مورد توجه داشت و از ستاره شدن بازیگری حرف میزد که قرار بود روزهای بهتری را داشته باشد. همه خصوصیات این مجموعه در سال 1392 آن را به جایی رسانده بود که به این فکر کنیم با یک سریال شش دانگ در تلویزیون ایران سر و کار داریم. اتفاقی که از قضا نیفتاد چرا که یک فامیلی در سریال و یک دیالوگ «کوبنده» همه چیز را به هم ریخت.
این مجموعه تاریخ 37 ساله ایران معاصر پیش از انقلاب را در بستر زندگی یک پسر بچه روایت میکند که در قالب سه فصل و 60 قسمت آماده شده بود. در فصل اول سریال، کودکی «رهی» که شخصیت اصلی سریال است به تصویر کشیده میشود، که نقش او را علی شادمان بازی میکند. رهی بعد از بمباران دهکده محل سکونتشان توسط نیروهای متفقین، از زیر آوار بیرون کشیده میشود. رهی پس از چند روز مراقبت توسط مادرش راهی تهران میشود. سالها بعد او در یک خانواده تودهای بزرگ میشود، اما بر اثر به وقوع پیوستن ماجراهایی او به یک خانواده درباری سپرده میشود. در این خانواده است که او رفته رفته به هویت خود پی میبرد. همین باعث میشود به یک خانواده دیگر که مذهبی هستند، سپرده شود، اما این پایان ماجراهای او و اطرافیانش نیست.
بستری که طالبزاده در درون آن به روایت تاریخ معاصر ایران اقدام میکند، دوست داشته باشیم یا نه، مسیر دلانگیزی است. او در کنار تبریزی در ساختارهای آن روز تلویزیون - که البته از سریالهای تاریخی که امروز ساخته میشود یک سر و گردن بالاتر بود - به گونهای روایت یک داستان را در دل تاریخ معاصر ایران آغاز کرده بود که میشد مطمئن بود، «سرزمین کهن» قابل اعتنا است. اما دیالوگ یک تودهای با یک خانواده انگلوفیل، در ایران آتش به پا کرد و پخش سریال متوقف شد. این توقف سریال که قرار بوده در همه این 10 سال برطرف شود، نه تنها در نهایت با حضور یکی از شبکههای تلویزیون باز نشد بلکه صداوسیما عطای همه آن خرجها و سریال پر ستاره - که ساخت آن الان باید آرزوی مدیران تلویزیون باشد - به لقایش بخشید و حاضر شد سریال را به صورت آنلاین در پلتفرم آنلاین خود اکران کند. ترس تلویزیون از واکنشهای دوباره درباره سریال کار را به آنجا رساند که بهترین تصمیم، پخش در فضای آنلاین و از قضا کسب درآمدهای احتمالی از آن بود. به این ترتیب «سرزمین کهن» از هفته پیش به «سرزمین مادری» تبدیل و این سریال به صورت پخش دو قسمت در هر هفته از پلتفرم آنلاین تلویزیون آغاز شد.
فارغ از همه این حرفها آنچه که «سرزمین مادری» را به یک پیشنهاد مهم در بین سریالهای تلویزیونی برای تماشا تبدیل میکند، همه ویژگیهای آن است که پش از بیش از 10 سال همچنان آن را به پدیدهای قابل اعتنا برای مخاطب تبدیل میکند. اگر بخواهیم «سرزمین مادری» را بدون توجه به گذشته آن بررسی کنیم و تنها روی همین دو قسمت ابتدایی پخش شده متمرکز شویم، باید گفت این سریال به دلیل آنکه در یک فضای تاریخی در حال رخ دادن است، فضا کهنگی را به مخاطب خود القا نمیکند. داستان هم به اندازه کافی برای تماشا جذاب است و انواع و اقسام بازیگران و ستارگان سینما و تلویزیون ایران هم در آن نقش ایفا کردهاند. بازیگرانی که بخشی از آنها دیگر در جمع ما نیستند، تعداد زیادی از آنها در امروز یا قصد همکاری با تلویزیون را ندارند یا در صداوسیما ممنوعالکار هستند و بخش دیگر هم روزگار را به شکل دیگری میگذارنند.
«سرزمین مادری» از جایی در اطراف قزوین در شهریور 1320 آغاز میشود. همان روزهایی که ایران زیر اشغال متفقین در جنگ جهانی دوم قرار میگیرد و رضاشاه با کنار گذاشته شدن از قدرت از ایران برای همیشه خارج میشود. رهی در همین زمان از زیر آوار در میآید و سریال ما را به آذر 1327 میبرد. روزهایی که هنوز حزب توده قدرت دارد و میتواند کارهایی را در موضع قدرت انجام دهد. طالبزاده از رویدادهای تاریخی و همسویی شخصیتها و مرام سیاسی آنها بهره میگیرد تا عناصر داستان را به هر شکلی پیش ببرد. در قسمت ابتدایی چنان درباره اتفاقات آذربایجان در سال 1324 تا 1325 در مدرسه و بین معلم و رهی حرف زده میشود، که مخاطب آگاه بدون نیاز به دانستن دقیق تاریخ، درباره اتفاقات مهم آن کنجکاو شود.
پخش «سرزمین مادری» یا همان «سرزمین کهن» ما را به این نتیجه میرساند که در همه این 10 سال چه اتفاق مهمی را از دست دادهایم. در حالی که شاید پخش این سریال در سال 92 با اصطلاحات اولیه به راحتی قابل انجام بود، حالا و بعد از تماشای دو قسمت ابتدایی باید آه و حسرت بکشیم که چرا همه گرهها در حوزه فرهنگ با ورود سیاست به سادگی به گرههای کور تبدیل میشود و کار را به راههای ناتمام میکشاند. همان رویدادی که سراغ آن را با تماشای «سرزمین مادری» هم در حوزههای دیگر تاریخ ایران میتوان مشاهده کرد.