درباره سریال «جنتلمنها»
کشتار برای سرگرمی
در «جنتلمنها» ردپای گای ریچی را به خوبی تماشا میکنیم: از خشونت تکاندهنده ناگهانی و آهنگهای پاپ گرفته تا شخصیتهای عجیب و غریب، خشمگین، طنز انگلیسی تحقیرآمیز، بوکس، و دستنویس زردرنگ روی تصویر برای اینکه به عنوان مخاطب بهتر شیرفهم شویم ریچی به دنبال چیست! همه چیز از نظر روایی و سبک آنطور است که از گای ریچی و البته فیلم اصلی میشناسیم.
احتمالا یکی از جاهایی که دیدگاههای اندیشهورزانه را باید به میانه صنعت سرگرمی وارد کنیم، بعد از تماشای سریال تازه گای ریچی باشد. گای ریچی در سال 2019 فیلم سینمایی «جنتلمنها» را ساخت. فیلمی با بازی متیو مککانهی که شخصیت اصلی آن از خانههای باشکوه انگلیسی برای اداره امپراتوری ماری جوانا استفاده میکند. ماجرای فیلم بر اساس رویکرد اشراف فقیر بود که از اجاره بخشی از املاک وسیع خود برای نگهداری این خانههای تاریخی استفاده می کردند. حالا و در دنیای رنگارنگ سریالهای تلویزیونی در سال 2024 گای ریچی به سراغ داستان همان فیلم رفته و سریال هشت قسمتی که برای نتفلیکس ساخته، از آن فیلم الهام گرفته است.
سریال «جنتلمنها» (The Gentlemen) که 7 مارس 2024 به صورت یکجا توسط نتفلیکس در دسترس قرار گرفت، با الهام گرفتن از فیلم اصلی هر مخاطبی را وارد همان چالش اندیشهورزانه میکند که در ابتدای این متن به آن اشاره کردیم. ادوارد هورنیمن (با بازی تئو جیمز) که او را ادی خطاب میکنند، یک فرمانده نظامی بریتانیایی است که با نیروی حافظ صلح سازمان ملل کار میکند اما مجبور میشود به دلیل بیماری پدرش از ترکیه به انگلستان باز گردد. همین جاست که ما با خانواده اشرافزاده ادی و پدرش، دوک هالستد، روبهرو میشویم. ادی پس از مرگ پدر متوجه میشود که جانشین عنوان دوک و املاک تحت مالکیت او شده است. فردی (با بازی دانیل اینگز)، برادر بزرگ ادی است که بر طبق عرف باید این ارث و مقام به او میرسید اما ماجرا بسیار پیچیدهتر از آن است که ادی تصور میکند.
در طول 8 اپیزود، ادی مجبور میشود کارها و معاملههای مختلفی را امتحان کند تا مشکلاتی که برادر معتادش به وجود میآورد را حل کند. او در ابتدا متوجه بدهی برادر میشود که حتی تا فروختن کل ملک هم پیش میرود اما اتفاقات بعدی کار را به جایی میرساند که ادی مجبور است برای حفظ خانه و خاندان تن به اقدامات عجیبی دهد. پدر او برای حفظ املاک قراردادی بزرگ با یک تولیدکننده ماری جوانا بسته که از بخشی از زمین او برای این کار بهره بگیرد. حالا ادی مجبور است برای اینکه به این معامله خاتمه دهد مجموعه کارهایی را قبول کند که سرشار از کارهای خلاف، خون و خونریزی و کشت و کشتار است.
از همین جاست که ما ردپای گای ریچی را در سریال تماشا میکنیم: از خشونت تکاندهنده ناگهانی و آهنگهای پاپ گرفته تا شخصیتهای عجیب و غریب، خشمگین، طنز انگلیسی تحقیرآمیز، بوکس، و دستنویس زردرنگ روی تصویر برای اینکه به عنوان مخاطب بهتر شیرفهم شویم ریچی به دنبال چیست!
همه چیز از نظر روایی و سبک آنطور است که از گای ریچی و البته فیلم اصلی میشناسیم. گای ریچی ترکیبی از هر آنچه انتظار دارید به شما ارائه میدهد. در اینجا قرار است ویژگیهای پرشمار اختلاف طبقاتی، جهان گانگستری و خلافهای زیرزمینی را ببینید. دنیای که ریچی تصویر میکند همان دنیای انگلیسی آشنایی است که میشناسیم و از قضا حتی پیش از شروع تماشای این سریال پذیرفتهایم که باید در این خانههای بزرگ انواع و اقسام فساد یکی از اعضای خانواده و تلاش نفر دیگری برای ابراز وفاداری را ببینیم.
الگوی ثابت دیگر این سبک داستانها در هم رفتن اتفاقات و تلاش برای حل مشکلات پرشمار دنیای گنگسترها و خلافکارهاست. به تدریج ما با یک دوک جوان روبهرو میشویم که میخواهد کارهای مختلفی برای نجات خانواده از یک معامله انجام دهد اما دستان خود او نیز تمیز نمیماند و به سوی مسیری حرکت میکند که مشخص نیست پایان آن کجا خواهد بود. هر چند که ریچی در این زمینه با یک فضای جذاب و هیجانی این حرفهای شبه فلسفی را هم به زبان میآورد اما در نهایت بهترین توصیف درباره فصل اول سریال «جنتلمنها» شاید همنشینی داستانهایی سطحی که معمولا به خونریزیها و کشتنهای عجیب و غریب ختم میشود، باشد. گویا به شکلی کاملا تعمدی ریچی دنیایی میسازد که با به سخره گرفتن مرگ در موقعیتهای گوناگون سرگرمی هم ایجاد کند؛ و از قضا این همان تناقض اندیشهورزانه است. آیا در صنعت سرگرمی برای ایجاد سرگرمی باید از هر راهی استفاده کرد.
«جنتلمنها» به معنای واقعی در جهان موردنظر گای ریچی گام بر میدارد. عملکرد تئو جیمز در نقش ادی تقریبا شبیه عملکرد یک مرد در فضای تنگ مشکلات است. در این میان شکل برقراری ارتباط بین او و سوزی گلس (با بازی کایا اسکودلاریو) که کسب و کار ماری جوانا را به دلیل حضور پدرش در زندان میچرخاند هم سریال را به یک اتفاق جذاب تبدیل میکند. این شکل ارتباط و مواجهه دو شخصیت اصلی با مسائل مختلف و رابطهشان در قبال یکدیگر باعث میشود که «جنتلمنها» تبدیل به مجموعهای مناسب برای تماشا با کارکرد مستقیم سرگرمی شود. در صنعتی که مهمترین کارکرد آن سرگرمی است واقعا گای ریچی میتواند یکی از بالانشینان جدول ساختن فضاهایی باشد که این سرگرمی را شکل میدهند.
«جنتلمنها» علاوه بر سناریوهای پوچ و تعداد زیاد شخصیتهای نامطبوع، راه رسیدن به سرگرمی را به خوبی آموخته و آن را با استفاده از همه ابزار - از فیلمنامه گرفته تا طراحی لباس و صحنه و موسیقی - پیش میبرد. هیچ یک از مجرمان داستان به یک زمینه اخلاقی وابسته نیستند و آنها کاری را انجام میدهند که بهترین نتیجه را به بار بیاورد. حتی اگر این کار به معنای خنجر زدن به متحدان باشد. با همه این اوصاف اما در نهایت ما با سریالی مواجه هستیم که در عین درخشش، بسیار سطحی است و همه چیز هم در همان سطح میماند. از واکاوی شخصیتهای داستان تا اتفاقاتی که قرار است به طور پر تعداد در هر اپیزود رخ دهد. حتی شکلگیری رابطه درونی میان دو شخصیت اصلی هم بر همین اساس پیش میرود. همه این شخصیتهای رنگارنگ، مهم نیست که چقدر خوب لباس میپوشند یا چگونه در موقعیتهای پر هیجان قرار میگیرند، زیرا با همه این تلاشها باز هم «جنتلمنها» به سریالی متفاوت یا حتی جذاب تبدیل نمیشود. ما با یک کشتار رسمی برای کسب سرگرمی روبهرو هستیم که هر چه به قسمتهای پایانی نزدیکتر میشویم حتی همان کارکرد و وظیفه را هم از دست میدهد و بیستر به کشتار خود مقوله سرگرمی میانجامد. داستانی تکراری که گویا همچنان مجبوریم در سریالهای تلویزیونی آن را تحمل کنیم.