حوادثی که اجتنابپذیرند
عصر چهارشنبه، دوم تیرماه، اتوبوسی فرسوده که ازسوی ستاد احیای دریاچه ارومیه برای بازدید خبرنگاران از پروژههای ستاد احیای دریاچه ارومیه فراهم شده بود، در نزدیکی نقده بدون ترمز واژگون شد و متأسفانه دو خبرنگار ایرنا و ایسنا خانمها یاسینی و کریمی در این حادثه جان باختند. فرمانده پلیس راه کشور با تشریح تخلفات رخداده در حادثه اتوبوس خبرنگاران گفت که «این اتوبوس فاقد صورتوضعیت و متعلق به کارخانه سیمان -برای جابهجایی کارگران- بوده است. این اتوبوس تولید سال ۱۳۸۵ بود. اتوبوس معاینه فنی داشته است، اما بهدلیل آنکه در مسیر کوهستانی تردد کرده و مکررا از ترمز استفاده کرده است، سیستم ترمز آن دچار مشکل شده بود، ضمن اینکه راننده از ترمز ثانویه اتوبوس نیز استفاده نکرده است. سالها نیز از همین مسیر رفتوآمد میکرده است. در روز حادثه نیز راننده به پلیس راه رفته و اعلام کرده که در حال حمل کارگران سیمان است و با توجه به اینکه سالها همین روند وجود داشته پلیس نیز آن را تأیید کرده است. مسئول محلی نیز بهدلیل آنکه احتمالا اتوبوس رایگان بوده از اتوبوس کارخانه سیمان استفاده کرده است». با همین توضیحات فرمانده مشخص است که هم رئیس سازمان محیط زیست و هم مدیران محلی ستاد احیا دریاچه ارومیه در برنامهریزی و اجرای این سفر مستقیما مسئول و مقصرند. براساس مصوبه جلسه 1392/11/2 هیئت دولت، معاون اول رئیسجمهور، رئیس ستاد احیای دریاچه ارومیه و عیسی کلانتری، رئیس سازمان حفاظت محیط زیست، بهعنوان دبیر و مجری ستاد منصوب شدهاند. پلیس راه نیز براساس آنکه راننده بدون صورت وضعیت خبرنگاران را جابهجا کرده و آن را روال تلقی کردهاند، مقصر است. مسئولان محلی نیز به دلیل خاصهخرجی و صرفهجویی در تهیه و استفاده از اتوبوس مجانی (کارخانه سیمان) برای خبرنگاران مقصرند. البته راننده نیز مقصر است که امید است به تنها مقصر حادثه تبدیل نشود! راستی کارگران کارخانه سیمان ایمنیشان اهمیت ندارد؟ آنها سالها با همین اتوبوس آمدوشد میکردند و کسی درباره ایمنیشان پرسش نکرد؟ حدود ۱۲ ساعت پس از حادثه واژگونی اتوبوس خبرنگاران، ساعت شش صبح پنجشنبه واژگونی و تصادف اتوبوس حامل سرباز معلمان اعزامی از سیستانوبلوچستان که برای فراگیری آموزش نظامی راهی شیراز بودند، در جاده یزد- دهشیر به علت نقص فنی ترمز با جدول وسط جاده برخورد کرده و در سمت مسیر مقابل واژگون و سپس با یک دستگاه تریلی متوقف برخورد کرده است. پنج سرباز معلم جان باخته و ۱۰ نفر دیگر مجروح شدند. سربازان کشور فرزندان جوان ما هستند. آنها از زاهدان تا شیراز را به مسافت 1100 کیلومتر و در حدود حداقل 13 ساعت با اتوبوسی با ترمز معیوب باید میپیمودند. آیا اداره نظام وظیفه واقعا از این جزئیات بیاطلاع است؟ در این دو حادثه متوسط سن جانباختگاه به حدود 22 سال میرسید. آیا برای تردد جوانانمان در جادههای کشور که برای موضوعی کاری به سفر فراخوانده شدهاند، مسئول و مسئولیتی برای ایمنی سفر وجود دارد؟ از مسئولیتهای مدیر ارزیابی ریسک، شناسایی خطرات رانندگی برای کار و انجام اقدامات لازم برای ازبینبردن یا بهحداقلرساندن خطرهاست. در هر دو حادثه بالاترین مدیران مسئولاند و باید پاسخگو باشند.
از مبانی ایمنی جادهای اطمینان از سلامت وسیله نقلیه، آگاهی رانندگان و سایر کارکنان از چگونگی مواجهه با حوادث احتمالی، ارجاع نگرانیهای پزشکی درباره رانندگان به خدمات بهداشت حرفهای محلی است. از اولین دلایل حوادث جادهای، وسایل نقلیه ناامن و معیوب (در هر دو حادثه اخیر: نقص ترمز)، مسیرهای طولانی یا برنامهریزینشده، استرس و بیماری رانندگان و همچنین خستگی، حواسپرتی یا آموزشندیدهبودن آنهاست. رویکرد مدیریتی به ایمنی شامل شناسایی خطرها در ترافیک جادهای، ارزیابی خطرها و کنترل وسیله نقلیه و سلامت سامانه ایمنی آن است. با همین بررسی اولیه میتوان دریافت که هر دو حادثه قابل اجتناب بوده است و هیچکدام نباید امری عادی و روال جاری و ممکن تلقی شوند. از این حوادث باید نهایت سختگیری برای حوادث و ایمنی جادهای بهویژه در بازدیدهای کاری آغاز شود.