|

اقتصاد ملی و فرصت ازدست‌رفته

اقتصاد جهان در دهه اخیر شاهد رشد سریع و حتی سرگیجه‌آور برخی اقتصادها بوده که با نرخ رشد بالا در مسیر رشد و شکوفایی به پیش تاخته و رتبه بالاتری را در بین اقتصادهای بزرگ جهان نسبت به کشورهای هم‌تراز خود کسب کرده‌اند. در ابتدای این دوره ایران به‌تازگی از وضعیت نه جنگ نه صلح بعد از قبول قطع‌نامه 598 فارغ شده و برای بازسازی خرابی‌های ناشی از جنگ و بازگشت به دوران رونق اقتصادی برنامه‌ریزی می‌کرد. دسترسی به انرژی ارزان‌قیمت، منابع طبیعی فراوان و درآمد سرشار نفتی می‌توانست آینده‌ای درخشان را برای اقتصاد ایران رقم بزند. بااین‌حال دو عامل مهم موجب شد‌ اقتصاد کشورمان بر ‌‌ریلی متفاوت قرار گرفته و به دستاوردهای متفاوتی با آنچه انتظار می‌رفت، برسد. عامل نخست شکل‌گیری نوع خاصی از رقابت سیاسی بود که فضای سیاست داخلی کشور را متشنج کرد. این «نوع خاص» در تبلیغات انتخاباتی مجلس پنجم در زمستان سال 1374 به‌خوبی خود را در معرض دید و قضاوت ناظران قرار داد و با گذشت زمان و حادترشدن رقابت سیاسی بین جریان‌های مطرح، قدرت تخریبی آن آشکار شد. درواقع در طول این سال‌ها جامعه ایران امروز هزینه رقابت سیاسی و هزینه‌های مالی، اجتماعی، فرهنگی و حتی زیست‌محیطی برگزاری انتخابات را تمام و کمال پرداخت کرده، اما از آثار مثبت آن به‌صورت حاکمیت شایسته‌سالاری بهره‌ای نگرفته‌ است. امروزه در بسیاری از جوامع رقابت بین احزاب و برگزاری انتخابات موجب می‌شود حرکت به‌ سوی شایسته‌سالاری سرعت بگیرد و مسئولان کشور ملزم به رعایت اصول شفافیت و پرهیز از فساد باشند. اما این «نوع خاص» رقابت سیاسی در جامعه ما مبدل به بزرگ‌ترین مانع در این مسیر شده‌ است. عامل دوم افزایش تنش در عرصه سیاست خارجی کشور به‌ویژه بعد از مطرح‌شدن پرونده هسته‌ای در اوایل دهه 80 بود. تشدید تدریجی تحریم‌ها و گسترش برخورد خصمانه علیه کشورمان شرایطی را فراهم کرد که اقتصاد ملی ما نتواند جایگاهی درخور و متناسب با ظرفیت‌های واقعی خود در عرصه اقتصاد جهانی پیدا کند و از امکان فروش نفت خود و تأمین بی‌دردسر کالاهای واسطه‌ای و ضروری و حتی دارو محروم ماند. درواقع می‌توان ادعا کرد رقابت مخرب سیاسی در داخل کشور و بی‌اعتنایی برخی فعالان سیاسی به هزینه‌هایی که رفتار خاص سیاسی آنها به کشور تحمیل می‌کند، موجب شده کشور از امکان مانور و واکنش سریع در میدان سیاست خارجی و کاستن از هزینه تنش‌های سیاسی طولانی محروم شود. نتیجه این محرومیت ازدست‌دادن فرصت رشد و شکوفایی، کاهش ارزش پول ملی، گسترش رکود و بی‌کاری و از همه مهم‌تر مهاجرت گسترده نخبگان است. در طول این سال‌ها جامعه ما به‌دلیل ناتوانی در رسیدن به نرخ مطلوب رشد اقتصادی از رقبای منطقه‌ای خود عقب مانده و نه‌تنها موفق به ارتقای چشمگیر سطح زندگی شهروندان نشده، ‌ بلکه شاهد گسترش ابعاد فقر و هل داده‌شدن بخش وسیعی از طبقه متوسط کشور به زیر خط فقر بوده‌ است؛ اتفاق شومی که آثار اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی آن برای سالیان طولانی گریباگیر جامعه خواهد بود. اقتصاد ایران در ابتدای دهه 1370 از این امکان برخوردار بود که به اتکای منابع عظیم انرژی و درآمد چشمگیر ارزی خود، قدم در راه رشد اقتصادی بگذارد و با سرمایه‌گذاری‌های عظیم در صنایع مدرن برای فتح بازارهای منطقه و جهان تلاش کند. برای اقتصاد ایران در این دوره دستیابی به متوسط نرخ رشد سالانه هشت درصد چندان دشوار نبود. گفتنی است در ‌ همین سال‌ها برخی کشورها موفق به دستیابی به رشد اقتصادی بالا شده‌اند که امکانات و منابع ثروت و فرصت‌هایشان اصلا قابل‌ مقایسه با ظرفیت عظیم کشورمان نبوده‌ است. اگر کشور ما با تلاش برای غلبه بر دو عامل منفی فوق و مهار آثار منفی خردکننده آنها، مسیر رشد اقتصادی خود را با نرخ متوسط رشد سالانه هفت درصد طی می‌کرد، اینک می‌توانست با اقتصادی سه برابر بزرگ‌تر از وضعیت فعلی در رتبه یازدهمین اقتصاد بزرگ دنیا قرار بگیرد و با هدیه‌دادن یک زندگی سرشار از رفاه به شهروندان و به‌ویژه نخبگان، نه‌تنها با خطر مهاجرت گسترده نخبگان روبه‌رو نشود، بلکه حتی حریم امنی برای پذیرایی از نخبگان سایر کشورها فراهم آورد و پذیرای آنان باشد. به بیان دقیق‌تر ناتوانی جامعه امروز ما در مهار تنش سیاسی داخلی و ملزم‌کردن جریان‌های سیاسی به رعایت قواعد بازی و رقابت سالم و کم‌هزینه سیاسی، موجب شده اقتصاد ملی از حداقل دوسوم ظرفیت تولید ثروت و درآمد خود محروم شود. تداوم این محرومیت علاوه‌ بر تحمیل رنج فقر بر گروه کثیری از شهروندان در کوتاه‌مدت، امکان رشد بلندمدت کشور را نیز به‌شدت کاهش داده‌ است.

زیرا با قدرت‌گرفتن رقبای محلی در میدان اقتصاد، بسیاری از مزیت‌های ارزشمند اقتصاد ملی ما که سرمایه گرانبهای کشورمان در مسیر رشد و توسعه هستند، رنگ باخته و می‌بازند. از‌دست‌دادن جایگاه در بازار نفت جهان، ازدست‌دادن فرصت حضور مقتدرانه در بازار گاز، ازدست‌دادن موقعیت راهبردی در کریدورهای شرق-غرب و شمال-جنوب خسارت‌هایی بزرگ و تاریخی هستند که جبران آنها به سادگی و در میان‌مدت امکان‌پذیر نیست.