آنچه با خود از سال گذشته به سال جاری آوردیم!
اکنون که فراش باد صبا فرش زمردی گسترده، شاید بد نباشد نگاهی به کولهباری که در سال 1403 از این یادداشتها اندوختهایم، بیندازیم و ببینیم چه موضوعاتی را میخواهیم با خود به سال جدید بیاوریم.
اکنون که فراش باد صبا فرش زمردی گسترده، شاید بد نباشد نگاهی به کولهباری که در سال 1403 از این یادداشتها اندوختهایم، بیندازیم و ببینیم چه موضوعاتی را میخواهیم با خود به سال جدید بیاوریم. اگرچه من همیشه همراه شاعر بودهام که میگوید تو نیکی میکن و در دجله انداز! شهرهای ما، که صحنه و بستر زندگی را مقابل چشمانمان میگسترند، آنقدر موضوعات زنده و خروشانی را برایمان طرح میکنند که به فراخور زمانه هر هفته به گوشهای از آن نور میاندازیم تا بر گرایشات جامعهمان نسبت به مسائل شهری تأثیرگذار باشیم. هر هفته نکتهای که ما را به اندیشیدن وامیدارد تا فضایی شایستهتر بخواهیم و چه خوب که به خود یادآوری کنیم، قولهایی را که دادیم برای ادای عهد به ابتکارهای جدید و پرهیز از اشتباهات قبلی... زیرا هنوز راه درازی در پیش است.
خیلی خلاصه بگویم، یادداشتهای پارسالم در این صفحه مبارک، مثل تمام آنچه در رسانهها میبینیم، مربوط به زندگی در شهر بود: بحران آب، فضاهای قابل تنفس برای مردمانی که در عرصههای متراکم زندگی میکنند، هویت شهری و میراثی که ما را متحد و متمایز میکند، مسئله دود و ترافیک و آلودگی که پارسال بیش از همیشه در طول تاریخ درگیرش بودیم، حقوق شهروندی و آنچه راجع به حقوق مشخص خود بر شهر نمیدانیم. حقوق عامهای که اگر آنها را بشناسیم، بهتر میتوانیم عمل کنیم. فضاهایی که میتوانند در تمام طول سال جدید، بهتر پذیرای همه شهروندان در اوقات فراغتشان باشند و اگر از آنها به طور مستمر استفاده کنیم، میتوانیم رنگهایی زنده بر چهره روز و شب شهرهامان بپاشیم. داستان شهر پیاده و قدمزدن روی پیادهروهای امن و شادمانه، بهخصوص در مراکز شهرها که اتفاقا چند سالی است پیادهراههایشان را رونق دادهاند اما هنوز راه درازی برای سروسامان دادن به ترافیک پیاده و سواره و گسترش ناوگان حملونقل عمومی در پیش دارند. اما موضوعی که بیش از همه و با واژگانی عمدا غیرتخصصی بدان پرداختیم، موضوع حفاظت از ثروتهای شهری، مرمت و احیای محلات، در همه جای شهر و بهویژه در شهرهای قدیم یا به عبارت دیگر «بازآفرینی شهرها» بهجای تخریب و نوسازی و پاککردن چهره مأنوس شهرهامان بود. ما از سالهای دور بیرحمانه به تخریب شهرهامان دست زدیم. چه بسیار خانهها و ساختمانهای زیبا را نابود کردیم و اکنون زمان بازاندیشی و بازیابی است، امری مهم که هم بر عهده اشخاص است و هم بر عهده متخصصان تصمیمساز و نیز بر عهده مسئولان تصمیمگیر در شهرداری و دولت. ما هنوز در این زمینه 50 سال از بقیه دنیا عقبیم. عجیب اینکه محلات مرفهنشین شمال شهر تهران بیش از هر زمان محتاج توجه و توقفاند! پارسال بارها کشیدن ترمزها را توصیه کردیم. پس لازم است راههای دیگر و نو کشف کنیم تا آن رویههای نامعقول را جایگزین کنیم.
در این یادداشتها به آمایش سرزمین و شبکه شهرهای کشورمان نیز توجه کردیم. بهخصوص به برنامه آینده شهرهای جنوب و سواحل خلیج فارس و دریای عمان که بحث فرسایشی انتقال پایتخت به آنجا، وقت زیادی از همه متخصصان تباه کرد، اما لااقل با انداختن نوری به این مسئله یکسری باید و نبایدها نیز مطرح شد که امسال ادامه میدهیم.
سال گذشته به مکانهای جذاب شهر تهران نیز پرداختیم. به ورزشگاه امجدیه، که میتواند به خاطر نقش گذشتهاش، دوباره به قطبی زنده و مردمی برای جوشش شوق جوانان بدل شود. به خیابان لالهزار عزیز که قابلیت احیای آن بهعنوان محوری فرهنگی-تفریحی برای شهر تهران وجود دارد. مژده افتتاح بهارانه «خانه شهر» در مکان «عمارت بلدیه» در شمال میدان توپخانه امام خمینی را دادیم که بسیار به درست شکلگرفتن برنامههای آن دل بستهایم زیرا به لالهزار نزدیک است و به ناصرخسرو و باب همایون و نیز به بازار و تمام مکانهای قلب شهر قدیم که نیازمند توجهاند. سال گذشته به مسئله اصلی «بازسازی بازار تهران» نیز پرداختیم که متأسفانه بهخاطر اعمال نفوذها و تغییرات مدیریتی و بیبرنامگیهای معمول هنوز آهنگ حرکتی پایدار و استوار رو به جلو در آن مشاهده نمیشود و همواره خطر اقداماتی هست که میتوانند به تمامیت و هویت بازار لطمه بزنند. روشن است که امروز هر برنامه بازسازیای بدون جلب مشارکت اهالی آن محل و ذینفعان مستقیم ممکن نخواهد بود.
جسته گریخته به جاهای دیگر شهر تهران هم چشم داشتیم. «دره فرحزاد» پارسال شاهد تحول خوشایندی بود؛ اگرچه معلوم نشد ساکنان ناخواسته ته دره به کجا منتقل یافتند. اتفاق خوشایندی هم در کنار در ورودی دانشگاه تهران افتاد که همانا حفظ فضای سبز و وضعیت میراثی این دانشگاه یگانه بود که امیدواریم همواره حفاظت شود و محلات اطرافش نیز که پارسال بالاخره حکم ساختوساز گرفتند، امسال طبق ضوابطی ویژه و تحت نظارت ویژه جامعه تخصصی، طوری ساخته شوند که مایه افتخار دانشگاه و شهر باشد و نه مایه سرافکندگی شهر و شهرداری و جامعه تخصصی معمار و شهرساز.
درعوض سال گذشته شهروندان تهرانی به چند موضوع هم با صدای بلند «نه!» گفتند که خوشبختانه شنیده شد. به سه مورد مطرحشده اشاره میکنم: یکی ساختوساز انبوه در شمال «باغ گیاهشناسی» که با کشمکش چندساله و تلاش دوستان بالاخره پارسال در دستگاه قضا تعدیل شد و باغ بهنوعی نجات یافت. دیگر داستان ساخت یک مسجد بزرگ در پارک قیطریه بود که گروههایی مردمی از اهالی و نیز سازمان میراث را به حرکت درآورد و باعث توقف آن ایده شد و واقف نیز بعدا کلا منصرف شد. دیگر، ساختن آن هتل بلندمرتبه در دل کوه البرز بود که روی شیب بنا داشت ساخته شود و واقعا خطرناک و غیرقانونی بود.
امیدوارم در سال 1404 تحولات خوب شهری را همچنان با هم دنبال کنیم.