مهارتآموزی؛ راهحل یا مسئله؟
در دو دهه اخیر موضوع کارآفرینی و مهارتآموزی مورد توجه پژوهشگران، سیاستمدران و برنامهریزان قرار گرفته است. امروزه این دو مفهوم در حوزههای وسیعی به کار گرفته میشود. برای مثال، در کنار اشتغال و توسعه صورتبندی و بهعنوان یک واقعیت طبیعی و بدیهی به آن نگاه میشود که با گسترش آن میتوان مسئله بیکاری را برای گروههای مختلف اجتماعی بهویژه فارغالتحصیلان کم کرد. گویی مهارتآموزی نیروی عظیمی برای برونرفت از مسائل فراهم میکند. با گرهزدن مهارتآموزی با اشتغال و کارآفرینی و توسعه کشور بدون توجه به مسائل و چالشهای آن (مسئلهمندکردن) نمیتوان به ابعاد جدیدی از آن دست یافت. بهنظر میرسد درباره مهارت و آموزش آن حفرههای بسیاری وجود دارد که باید پر شوند. در این یادداشت به مسئله مهارتآموزی میپردازم و پرداختن به مسئله کارآفرینی را به زمان دیگری موکول میکنم. در حوزه مهارتآموزی مسائلی وجود دارد که باید به آن پرداخته شود؛ از جمله اینکه:
1) آیا تغییر و تحولات نیاز به نیروی کار ماهر را افزایش داده است؟ 2) آیا مهارت قابل آموزش است؟ 3) آیا تقویت و توسعه مهارتهای نرم در جهت کاهش نابرابری موجود عمل میکند؟ برای تعریف مهارتآموزی آن را به دو دسته مهارتهای نرم و مهارتهای سخت (فنی و حرفهای) تقسیم میکنند که در این میان بر نقش و اهمیت مهارتهای نرم تأکید شده است. رویکردهای متفاوتی در جامعهشناسی و اقتصاد به چالشهای مهارت و آموزش آن پرداختند. تمایز آنها در مواجهه با مسئله مهارت را میتوان بهصورت پیوستاری در نظر گرفت. در یک سر پیوستار، نومارکسیستهایی مانند بریورمن قرار دارند که معتقدند مهارتآموزی یک توهم و خیال باطل است. از نظر آنها توسعه مدیریت علمی و تکنولوژی ذیل نظام سرمایهداری از محیط کار مهارتزدایی کرده است. بر اساس این رویکرد، کار تحتتأثیر مدیریت علمی تیلور و فوردیسم تباه شده است. در این الگوی سازماندهی، نیروی کار به مقدار کمی مهارت فنی و انسانی نیاز دارد. سادهسازی فرایند کار و دور نگهداشتن نیروی کار از هرگونه مشارکت فکری، قطع فرایندهای ارتباطی بین نیروی کار و سلسلهمراتب فرماندهی اساس روند کار در شرکتها بود. در چنین الگویی هیچوقت مهارت و آموزش به شکل جدی مطرح نشد. تلقی این بود که نیروی کار باید با استانداردهای مشخص در حوزه کاری خود آشنا شود و آموزش ضمن کار کافی است. اما تغییرات و تحولات اجتماعی و اقتصادی مانند جهانیشدن، فناوری اطلاعات و ارتباطات و رقابت برای نوآوری سازماندهی کار و ساختار شرکتها را تغییر داد که در نتیجه این تغییرات مهارت و یادگیری نیروی کار عمیقا مطرح شد و مورد توجه قرار گرفت؛ بهگونهای که از اقتصاد یادگیری و اقتصاد مهارتمحور سخن بهمیان آمد. در این تغییر و تحولات فشارهای جدیدی برای مهارتآموزی و روزآمدکردن مجموعه مهارتها به نیروی کار وارد شد. برایناساس، مسئلهای که این رویکرد را در مواجهه با مهارت بیان کرده است، مربوط به دوره هژمونی و سلطه الگوی فوردیسم است. هرچند در دوره جدید از برخی مشاغل مهارتزدایی شده است.
اما همزمان به دلیل تغییرات ساختاری نیاز به مهارتهای پیچیده بهویژه از نوع تعاملی و ارتباطی و کار با فناوریهای نوین بیشتر شده است و سازمانهای متعددی برای آموزش مهارتهای جدید شکل گرفتهاند. در میانه پیوستار دیدگاه بوردیو و هایک قرار دارد. بوردیو مسئله مهارتآموزی را براساس نابرابری توضیح میدهد. وی، توسعه مهارتهای نرم را موجد نابرابری میداند. مسئلهای که بوردیو درخصوص نابرابری در دستیابی به مهارتها و نوع آموزش آن بیان کرده است، در مهارتآموزی اهمیت زیادی دارد که باید به آن توجه شود. محدودبودن و انحصار مهارتهای باکیفیت، نابربرای میان طبقات را بیشتر میکند. هزینه مهارتهای باکیفیت برای طبقات پایین زیاد است؛ بنابراین بحث نابرابری مهارتبنیاد مطرح میشود. توجه به مهارت سبب ایجاد قواعد و هنجارهایی برای برعهدهگرفتن برخی مشاغل میشود که محدودیتها را برای برخی افراد بیشتر میکند. آموزش برخی مهارتها نیازمند صرف هزینه و زمان زیادی است که دستیابی به آنها برای طبقات پایین دشوار و برای طبقات متوسط و بالا به جهت داشتن منابع متعدد آسان است. مهارتآموزی را باید شمشیر دولبهای در نظر گرفت که هم امکان و فرصت دستیابی به مشاغل بهتر را فراهم میکند و هم باعث نابرابری میشود. لازم است سازمانهای ارائهکننده خدمات مهارتمحور مانند اتحادیهها، اصناف و سازمانها آموزشی انحصار در مهارتآموزی باکیفیت را کاهش دهند. دیدگاه هایک نیز در میانه پیوستار قرار دارد که بیشتر بر مسئله چگونگی (آموزش) مهارت متمرکز است. مسئلهای که هایک در آموزش مهارت بیان میکند ریشه در تفاوت بین دانش ضمنی و دانش صریح دارد. وی، بیشتر بر دانش ضمنی و مهارت عملی در فرایند بازار تأکید دارد. مسئله مهارت بر اساس این رویکرد از آن جهت اهمیت دارد که در آموزش مهارت توجه به جنبههای عملی و کاربردی بیشتر شود. آموزش مهارتهای عملی و کارآفرینی نیازمند شیوه خلاقانه و روشهای تعاملی با محیط و جامعه است. برایناساس، در آموزش مهارت توجه به این نکات ضروری است. الف. آموزش مشارکتی، مهارت عمیقتری را ایجاد میکند. ب. استفاده از روشهای ترکیبی در مهارتآموزی. پ. تجربیات افراد در آموزش و مهارتها نادیده انگاشته نشود.
ت. آموزش مهارت در ارتباط با بازار و جامعه باشد. نکته مهم این است که مهارتها و شیوه آموزش آنها ثابت نیستند. تغییرات تکنولوژیکی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بیش از هر زمان دیگری سرعت پیدا کرده و نسلهای آینده ممکن است به مهارتهای جدیدتری مطابق با تغییرات نیاز داشته باشند یا شیوه مهارتآموزی آنها متفاوت باشد؛ پس لازم است استادان و مدرسان مهارت شیوه آموزش خود را بهروز کنند تا آموزشهای آنها برای نسل جوانتر مفید باشد. جستوجوی رویکردها و شیوههای جدیدتر در مهارتآموزی یک الزام است. برخی متفکران جهان جدید را دنیای یادگیری و مهارت میدانند و نگاه خوشبینانهای به مهارت و آموزش آن در جهان جدید دارند؛ بهگونهای که نیروی کار میتواند مالک مجموعهای از مهارتهای جدید شود که در فرایند تولید و کار دست بالا خواهد داشت و تغییرات تکنولوژی امکان مهارتآموزی را باکیفیت بهتر و در مدت زمان کوتاهتر ممکن میکند. بخش مهمی از این رویکرد قابلدفاع است اما در این رویکرد از این نکته غفلت شده است که مهارتها دائما با توجه به تغییرات تکنولوژی و ساختاری شرکتها و بازار تغییر میکند. در شرایط عدم ثبات و وضعیتی که از آن بهنام انعطافپذیری در کار یاد میشود، نگاه خوشبینانه به مهارت بهعنوان مالکیت چندان واقعگرا نیست. سیاستگذاران و طراحان برنامه مهارتآموزی لازم است به دو مسئله نابرابری در دستیابی به مهارت و چگونگی آموزش آن توجه بیشتری داشته باشند. درصورت عدم درک این دو چالش، مهارتآموزی خود تبدیل به مسئله میشود. آموزش مهارت متضمن نگاه پرسشگرایانه و انتقادی است. دانشگاهها و رشتههای دانشگاهی در ایران با چنین رویکردی میتوانند به توسعه مهارت فارغالتحصیلان کمک کنند و برای جامعه مفید باشند. دانشگاهها میتوانند هم منبع مهارتآموزی و هم اعتباردهنده این موضوع باشند. دانشگاهها صلاحیت و مشروعیت ورود به حوزه مهارتآموزی بهویژه مهارتهای نرم را درند به شرط اینکه دانشگاهها نخست، رویکردی باز و دموکراتیک داشته باشند دوم، رویکرد مهارتآموزی مبتنی بر انسانمحوری باشد یعنی تقویت و افزایش ظرفیتهای انسانی اساس کار باشد و مباحث تجاری و منطق سود کمتر مداخله داشته باشد. سوم، مهارتها مبتنی بر نیاز جامعه و بازار باشد چهارم، ارائه خدمت مهارتآموزی جامع و فراگیر باشد؛ به نحوی که همه دانشجویان علاقهمند را شامل شود و کسی به خاطر هزینه از فرایند مهارتآموزی کنار گذاشته نشود.