تصادفهای جادهای و امنیت روانی شهروندان
آنچه در نوروز در جادههای ایران رخ میدهد، اگرچه در ظاهر در پناه عامل انسانی و اشتباه رانندهها در تصادفها قرار میگیرد اما نافی کمکاریهای دو وزارتخانه راه و صمت نیست. ما از یکسو بیش از ششهزار نقطه حادثهخیز در کشور داریم که منجر به چنین حجمی از تصادفها میشود.
آنچه در نوروز در جادههای ایران رخ میدهد، اگرچه در ظاهر در پناه عامل انسانی و اشتباه رانندهها در تصادفها قرار میگیرد اما نافی کمکاریهای دو وزارتخانه راه و صمت نیست. ما از یکسو بیش از ششهزار نقطه حادثهخیز در کشور داریم که منجر به چنین حجمی از تصادفها میشود. از سوی دیگر کیفیت پایین خودروهای داخلی به حدی است که سادهترین تصادفها هم ممکن است به خسارتهای جانی بعضا جبرانناپذیری تبدیل شود. آنچه نوروز امسال کام مردم را تلخ کرد، میزان بالای تصادفهای منجر به فوت بود. تنها در استان سیستانوبلوچستان در همین نوروز 60 مورد مرگ در این روزها و در جادهها رخ داده است. این رویداد عید ما را در سیستانوبلوچستان به عزا تبدیل کرده است. نکته ناراحتکننده این است که در برخی از استانهای ایران که صفت محرومیت را هم یدک میکشند، گویا بدیهی است که امکانات و زیرساختهای مناسب فراهم نباشد. برای نمونه در جنوب سیستانوبلوچستان حتی یک کلیومتر آزادراه نداریم. این در حالی است که استانی چون سیستانوبلوچستان در سالهای اخیر به یک مقصد مهم برای گردشگران تبدیل شده است. چگونه هم سفر به این استان تبلیغ میشود و هم زیرساختی مناسب برای آن در نظر گرفته نمیشود؟ با کنار هم قراردادن چنین گزینههای بدیهی است که در دو هفته عدد تکاندهنده ۶۰ مورد فوتی در تصادف را داشته باشیم. این نشان میدهد که متأسفانه به گمان برخی مسئولان تهراننشین خون آنها از خون فرزندان این سرزمین رنگینتر است. نگاهی به پروژههای وزارت راه در استانی چون سیستانوبلوچستان نشان میدهد که این استان در وضعیت بحرانیای قرار دارد و سرعت لاکپشتی پیشرفت پروژهها هم نشان میدهد که دسترسی به یک جاده ایمن و استاندارد حداقل به عمر ما قد نمیدهد و باید امیدوار باشیم فرزندانمان از خوان نعمت وزارت راه در دهههای دیگر بهرهمند شوند. عجیب است که آمارها بهصورت کلی نشان میدهند که وضعیت در صورت رسیدگی به راهها چه تغییر محسوسی میکند اما گویا کسی دلسوزی انجام این اقدامات را ندارد. برای نمونه فقط در یک مسیر خاش به ایرانشهر جاده دوبانده شده و ما در این مسیر یک مورد تصادف منجر به فوت در ایام عید نداشتیم. وقتی تأثیر چنین اقداماتی تا این حد مشهود است، چرا این امکانات را از مردم دریغ میکنیم؟ رفع نقاط حادثهخیز و ایجاد بندهای جدید نیازمند اختصاص اعتبارات لازم است. گویا این مسئله چندان اولویتی برای مسئولان ندارد. تا جایی که من میدانم نگاه مسئولان وزارت راه به استانهای محروم چندان درست نیست. دوستان ممکن است بارها بگویند که «باید» این کار را انجام دهیم اما تا وقتی در عمل چیزی نبینیم، مشکلی حل نمیشود. نباید فراموش کنیم که چنین نگاهی چه میزان خطرناک است؛ چراکه علاوه بر اینکه بهصورت روزانه شهروندان در جادهها با خطر مواجه هستند، این دیدگاه هم در آنها تقویت میشود که جانشان چندان برای دولتها اهمیت ندارد. مهمترین وظیفه دولتها ایجاد امنیت روانی برای شهروندان است. باید قبول کنیم که میزان بالای تصادفات و تصادفات منجر به فوت امنیت روانی جامعه را به مخاطره میاندازد. مسئله تصادفهای جادهای هزینههای زیادی دارد ولی این هزینهها فقط مالی و جانی نیست. بخش زیادی از آن هم مسئله روانی است و ممکن است شهروندان را آزار دهد. چنین مسئلهای در ماجرای کیفیت خودروها هم مشهود است. باوجود همه تذکرها میبینیم که کیفیت خودروها تغییری نمیکند. در سالهای اخیر من مسئلهای را به خاطر ندارم که رئیسجمهور، نمایندگان مجلس و چهرههای سیاسی و کارشناسها همه یکصدا علیه آن اعتراض کنند اما تغییری در شرایط پدید نیاید. در شش ماه دوم سال گذشته دیدیم که چه انتقادهایی از عملکرد خودروسازی صورت گرفت ولی تغییری در کیفیت و ایمنی این محصولات داخلی صورت نگرفت. همه اینها از نظر روانی هم روی شهروندان اثر میگذارد و آنها را با سؤالهای زیادی مواجه میکند.