|

اقتصاد ملی و جوانان بلاتکلیف

‌‌اخیرا آمار متناقضی درباره وضعیت اشتغال جوانان از سوی مراجع رسمی منتشر شده است که تصویری بسیار نگران‌کننده از وضعیت موجود را نشان می‌دهد. مرکز آمار ایران تعداد جوان‌های بین 15 تا 24 ساله را که نه در حال تحصیل هستند، نه شاغل‌اند و نه درحال مهارت‌آموزی، 29.4 درصد اعلام کرده اما براساس اطلاعات منتشر شده از سوی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی این رقم 77.4 درصد است.‌

‌‌اخیرا آمار متناقضی درباره وضعیت اشتغال جوانان از سوی مراجع رسمی منتشر شده است که تصویری بسیار نگران‌کننده از وضعیت موجود را نشان می‌دهد. مرکز آمار ایران تعداد جوان‌های بین 15 تا 24 ساله را که نه در حال تحصیل هستند، نه شاغل‌اند و نه درحال مهارت‌آموزی، 29.4 درصد اعلام کرده اما براساس اطلاعات منتشر شده از سوی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی این رقم 77.4 درصد است.‌آمار جوان‌های بلاتکلیف که در محاورات کارشناسی NEET نامیده می‌شوند، آماری بسیار مهم و درخورتأمل است؛ زیرا تصویری گویا از آینده توسعه جامعه را نشان می‌دهد. جوانان در هر جامعه‌ای یکی از ارزشمندترین سرمایه‌ها برای تداوم حیات آن هستند و کشوری که در آن جوانان بلاتکلیف باشند، نه آموزشی دریافت کنند، نه مهارتی بیاموزند و نه در حال فعالیت سالم اقتصادی باشند، نمی‌تواند مدعی تدارک‌دیدن آینده بهتر برای خود باشد.‌نکته اول که در این مبحث باید مورد توجه قرار بگیرد، وجود تناقض عجیب در آمارهای رسمی است. اگر بپذیریم که شناخت مشکل و درک صحیح صورت‌مسئله اولین قدم در مسیر تلاش برای حل آن است، باید گفت این تناقض نشان آن است که متولیان امر هنوز درک درستی از اهمیت ماجرا و عظمت ابعاد آن و ضرورت چاره‌اندیشی برای آن ندارند.‌نکته دوم این است که شیوه برخورد جامعه ما با این دارایی ارزشمند چندان متفاوت با شیوه استفاده از سایر دارایی‌ها و سرمایه‌های ارزشمندمان نیست. همان‌گونه که در سایه بی‌تدبیری و برخوردهای غیرکارشناسی منابع آب زیرزمینی را به بدترین نحو ممکن تخریب کرده‌ایم، همان‌گونه که ابایی از تحمیل هرگونه آلودگی به محیط زیست شکننده و در حال تخریب کشورمان نداریم، همان‌گونه که موقعیت‌های ارزشمند توسعه کشور و برگ‌های برنده خود را بدون کوچک‌ترین نگرانی از دست می‌دهیم و فرصت‌های رشد و توسعه را خیلی سهل و آسان در اختیار رقبای منطقه‌ای خود می‌گذاریم، جوانان، این ارزشمندترین سرمایه جامعه را نیز قدر نمی‌دانیم و برای استفاده بهینه از آنها برنامه‌ریزی نمی‌کنیم.سومین نکته قابل‌تأمل جایگاه کشورمان در رتبه‌بندی جهانی است. حتی اگر آمار منتشره از سوی مرکز آمار را بپذیریم که درصد جوانان بلاتکلیف را 29.4 درصد می‌داند، فقط 26 کشور که البته عمدتا کشورهای فقیر آفریقایی هستند، وضعیتی بدتر از ایران دارند. اما اگر آمار اعلامی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی را بپذیریم، هیچ کشوری حتی فقیرترین کشور جهان هم به پای ما نمی‌رسد. ممکن است ادعا ‌شود آمار اعلامی وزارت دقیق نیست، اما همان‌طور که اشاره شد، پذیرفتن این ادعا هم مشکل را حل نمی‌کند و حتی با فرض صحت اطلاعات مرکز آمار، باز هم کشورمان شرایط بسیار نامطلوبی در این حوزه دارد. نکته چهارم که باید مورد مداقه قرار بگیرد، کیفیت است. 

آن ‌گروه از جوانان 15 تا 24‌ساله جامعه ما که در حال تحصیل یا مهارت‌آموزی یا اشتغال هستند، آیا واقعا شرایط مطلوبی دارند؟ مثلا آیا جوانان در حال تحصیل یا در حال مهارت‌آموزی واقعا خدمات آموزشی مطلوبی دریافت می‌کنند و برای حضور در میدان تولید و فعالیت اقتصادی در آینده نزدیک آماده می‌شوند؟ آیا جوانان شاغل واقعا در خدمت بخش تولید کشور هستند و به مشاغل مفید و مولد گمارده‌ شده‌اند؟ اگر چنین است، آیا آماری از میزان بازدهی آنان به‌عنوان نیروی کار وجود دارد؟ به بیان دیگر اگر در یک جامعه توسعه‌یافته و مولد فقط 10 درصد و در یک جامعه ناموفق 50 درصد جوانان بلاتکلیف باشند، این دو رقم را نمی‌توان از یک نوع تلقی کرده و به‌سادگی با هم مقایسه کرد؛ زیرا 90 درصد جوانانی که در جامعه اول در حال تحصیل یا مهارت‌آموزی یا اشتغال هستند از خدمات آموزشی باکیفیت‌تری برخوردار هستند یا مهارت‌های مفیدتری کسب می‌کنند و اگر شاغل هستند، با بهره‌وری به‌مراتب بالاتری نسبت به جامعه دوم در خدمت جریان تولید ملی هستند. با توجه به این نکته، جامعه ما از یک‌ سو بخش اندکی از جوانان خود را درگیر برنامه‌های آموزشی و فعالیت تولیدی کرده و از سوی دیگر با ناکارآمدی این برنامه‌ها را پیش می‌برد. گفتنی است متوسط نرخ رشد سالانه بهره‌وری نیروی کار برای کشورمان در فاصله سال‌های 1345 تا 1395 حتی به یک‌ درصد هم نمی‌رسد. ‌افزایش درصد جوانان بلاتکلیف در جامعه ما یک معضل بزرگ اجتماعی است. درواقع مناسبات نادرست و ناسالم اجتماعی که به رشد سریع این شاخص کمک کرده و می‌کنند، با این کار فرصتی بزرگ برای رشد و توسعه جامعه را به تهدیدی بزرگ بدل می‌کنند؛ زیرا با افزایش این درصد، نابسامانی‌های اجتماعی متعددی در جامعه شکل می‌گیرد. ترویج خشونت، افزایش تمایل به بزهکاری، گسترش موج ناامیدی و اعتیاد ابتدایی‌ترین دستاوردهای این وضعیت نامطلوب هستند و در قدم بعد جامعه مستعد ورود به دور تازه‌ای از بی‌ثباتی می‌شود. ‌امروز تلاش برای کاستن سریع این شاخص و تک‌رقمی‌کردن آن حتی از تلاش برای مهار جریان تورم تازنده نیز واجب‌تر است.