|

باز هم گفتی ندو

حمزه نوذری جامعه‌شناس و استاد دانشگاه

‌دویدن کی و کجا مجاز است؟ دویدن در عرصه خصوصی و در حوزه عمومی اگر نگویم ناممکن؛ اما سخت شده است. در خانه‌های مدرن امروزی نمی‌توان دوید. نمی‌توان با شور و شعف بالا و پایین پرید. انضباط شدیدی برای دویدن وضع شده است. انضباط فقط با سازوکارهای سخت و تنبیهی نیست. گاهی دویدن نشانه بی‌فرهنگی است و عملی ضد‌اجتماعی و کاری غیرمدنی تلقی می‌شود. در خیابان و پیاده‌رو هم نمی‌توان دوید که نه به لحاظ زیر‌ساختی این کار ممکن است و نه از نظر اجتماعی. آیا فضا و موقعیت مانده است که بتوان با شور و اشتیاق بالا و پایین پرید و بی‌هیچ نگرانی و قید و بندی دوید؟ آیا انگیزه و محرکی برای دویدن باقی مانده است؟ نه در مدرسه و نه در کوچه و بازار و نه در خیلی جاهای دیگر نه انگیزه‌ای برای دویدن هست و نه شرایط آن.

زمانی که انگیزه، فضا و موقعیتی برای دویدن پیش بیاید، شور کودکی، نوجوانی و جوانی بیدار و دویدن آعاز می‌شود. دویدن با انگیزه و با شور جمعی و برای چیزی که تجربه نشده است. در چنین تجربه‌ای نه خستگی می‌شناسی و نه توجهی به نگاه شماتت‌بار دیگران. گاهی دویدن برای فرار از چیزهای کهنه و عادت‌شده و ملال‌آور است؛ دویدنی که شاید زمان زیادی بگذرد تا مجدد امکان تجربه آن ایجاد شود. می‌دوم تا نشان دهم هستم. دویدن تجلی و ظهور من است. می‌دوم تا فراموش نشوم تا به خودم و دیگران نشان دهم که هنوز شوری در سر دارم. می‌دوم تا پشت سر بگذارم چیزهای ملال‌آور و از پیش تعیین‌شده و بدهی انگاشته‌شده را. می‌دوم تا بگریزم از چیرهای ملال‌آور حتی به طور موقت. می‌دوم از چیزهایی که برای من بدون نظر و حضور من تعیین شده است.

می‌دوم به جبران همه زما‌ن‌هایی که نگذاشتید بدوم. همه مواقعی که دویدنم را ملامت کردید، متوقفم کردید و هنجار نشستن را مدام یادآوری کردید؛ اما هنوز هم شما عقل کل‌ها به صف شده‌اید که دویدن اکنونم را هم نابهنجار و غیر‌عقلانی تلقی کنید و برای این کار از هم سبقت می‌گیرید. گروهی مستقیم دویدن من را نشانه بی‌خردی تلقی کردند و گروهی دیگر نهادها و سازمان‌ها و باشگاه ورزشی را نقد کردند که چرا برنامه‌ریزی نکردند که من ندوم. پس کدام دویدن بهنجار است؟ با خودتان فکر کرده‌اید که کی و کجا بدوم؟ اگر گذاشته بودید قبلا بدوم، حالا این‌قدر شور و شوق دویدن نداشتم. اگر گذاشته بودید دویدن را بیشتر تجربه کنم، چنین دویدن و از تپه بالا‌رفتن من را به تمسخر نمی‌گرفتید. اگر من را درک می‌کردید و شرایط شور و اشتیاق نوجوانی و جوانی من را کمی فراهم می‌کردید، چنین به دنبال کسی که دیدنش برای من بار دیگر ناممکن است، بی‌محابا نمی‌دویدم. حال که شرایط و انگیزه نه در عرصه خصوصی و نه در عرصه عمومی برای دویدن فراهم نیست، اگر دیدی جایی و با انگیزه‌ای دویدم، لطفا دهانت را ببند و زبان در کام گیر. می‌دوم از ملال، می‌دوم از هر چیزی که تو برایم بدون توجه به خواست من تعیین کرده‌ای و خواستی بنشینم و فقط به آن عمل کنم. هر وقت دویدم، گفتی خل‌و‌چل شده‌ای و بیش‌فعال هستی. هر وقت نشستم، خوب و بهنجار شدم. بله، برای تو دویدن همیشه غیر‌عقلانی و نشستن عقلانی است، چه در مدرسه و چه در خانه. نمی‌دانم چرا دویدن را دوست نداری؟ شاید اگر بدوی احساس خفگی و نفس‌تنگی می‌کنی؛ اما من برعکس اگر ندوم چنین احساسی دارم. خودت قضاوت کن این دویدن من شایسته سرزنش‌‌کردن است یا شرایطی که برخی مدام در حال سگ‌دو زدن هستند. از تو می‌خواهم با تحلیل و تفسیر به‌ظاهر عقلانی‌ات کسی را از تک و دو نیندازی.