|

جیب سوراخ مردم

رسم است که در اعیاد و ایام خاص، افراد برای هم پیام تبریک می‌فرستند و از وقتی که پیام‌رسان‌ها در دسترس عموم قرار گرفته‌اند، ارسال و دریافت چنین پیام‌هایی افزون‌تر شده است. از‌جمله پیام‌هایی که در شب یلدا گرفتم، یکی هم این بود که دوستی گفته بود شب یلدا سابقه چندانی در فرهنگ ایرانی ندارد و آنچه در بین مردم عمومیت داشته، «شب چله» و «چله کوچک» و «چله بزرگ» است و اشاره می‌کرد که در گذشته و از مادر خود هیچ‌وقت اشاره‌ای به شب یلدا نشنیده بود و هر‌چه در مثلا تا 40، 50 سال می‌شنیده، شب چله بوده است.

رسم است که در اعیاد و ایام خاص، افراد برای هم پیام تبریک می‌فرستند و از وقتی که پیام‌رسان‌ها در دسترس عموم قرار گرفته‌اند، ارسال و دریافت چنین پیام‌هایی افزون‌تر شده است. از‌جمله پیام‌هایی که در شب یلدا گرفتم، یکی هم این بود که دوستی گفته بود شب یلدا سابقه چندانی در فرهنگ ایرانی ندارد و آنچه در بین مردم عمومیت داشته، «شب چله» و «چله کوچک» و «چله بزرگ» است و اشاره می‌کرد که در گذشته و از مادر خود هیچ‌وقت اشاره‌ای به شب یلدا نشنیده بود و هر‌چه در مثلا تا 40، 50 سال می‌شنیده، شب چله بوده است. در پاسخ به او گفتم خیلی از رسوم و آداب ممکن است طی قرون و در باور عمومی تغییر ظاهر دهند و حتی ممکن است نه‌تنها به چیز دیگر، بلکه حتی در معنایی متضاد با آنچه در ابتدا بوده‌اند، تبدیل شوند. برای نمونه مثال‌هایی هم آوردم. مثلا در باور عمومی، بنای «بی‌بی شهربانو» در شهر‌ری، آرامگاه همسر امام حسین است و این باوری بسیار قوی در بین مردم عادی است، اما باستان‌شناسان در بررسی این بنا دریافته‌اند که بنیان ساختمان آن به پیش از اسلام و دوره ساسانی برمی‌گردد. به عقیده برخی از کارشناسان به دلایلی مانند قرارگرفتن زیارتگاه بر فراز کوه، نزدیکی به چشمه، ویژگی‌های معماری سنگی، اختصاص زیارت آن به زنان در برخی دوره‌ها، کاربرد واژه «بانو» و «شهربانو» برای «ایزدبانوی آناهید» و تشابه اسطوره «بی‌بی شهربانو» با داستان زیارتگاه زرتشتی «بانوی پارس» در یزد، این بنا در اصل از نیایشگاه‌های «آناهید»، الهه آب‌ها و باروری و از پرستشگاه‌های زرتشتیان پیش از اسلام بوده که به مرور و طی قرن‌ها، در فرهنگ عامه یا همان «فولکلور»، به معنایی که امروز می‌شناسیم در‌آمده است. مثال‌های دیگری هم می‌شود زد. مثلا در ماجرای اسکندر و حمله او به ایران، طی چند قرن، آنچه در «اسکندرنامه»های ایرانی و در فرهنگ عامه بر آن تأکید شد، این بود که اسکندر یک شاهزاده ایرانی بوده. 

یا در مثالی دیگر، تا حدود 150 سال پیش، ایرانیان هیچ اطلاعی از وجود سلسله‌ای به نام هخامنشیان نداشتند و حتی بعضی با تکیه بر همین عدم اطلاع عمومی، اصرار دارند که اصلا سلسله‌ای به نام هخامنشیان وجود نداشته است. اما واقعیت این است که آنچه در هر موضوعی می‌توان بر آن تکیه کرد، نظر کارشناسان و خبرگان آن حوزه است و نه آنچه در باور عمومی بر آن تأکید می‌شود. برای نمونه، در جامعه این باور وجود دارد که این دولت است که باید قیمت‌ها را کنترل کند و نه نظام عرضه و تقاضا. اینکه مردم چنین تصوری داشته باشند، عجیب نیست، ولی اگر دولت هم بر همین اساس عمل کند و عرضه و تقاضا را معیار به شمار نیاورد، همان می‌شود که امروز در کشور شاهدیم؛ طوری که دولت در همه اقلام سعی در قیمت‌گذاری دارد و در عمل شاهد فساد و رانت در همه موارد این‌چنینی هستیم. مسئله این است که بسیار طبیعی است که مردم عادی باورهایی داشته باشند که با واقعیت کارشناسی همخوانی نداشته باشد، ولی موضوع این است که در جایگاه تصمیم‌گیری برای کشور، این یک ضرورت قطعی است که باید حتما بر دیدگاه کارشناسی تکیه کرد و در آنجا دیگر نمی‌توان کارها را بر اساس باورهای عامه پیش برد. اگر به آنچه پس از انتخابات مجلس سیزدهم و از آن مهم‌تر، پس از انتخابات سال 1400 در کشور شاهدیم، دقت کنیم، آنچه می‌بینیم به حداقل رسیدن جایگاه کارشناسی در تصمیم‌گیری‌هاست. البته قطعا نظام تصمیم‌گیری کشور این سخن را قبول ندارد و عملکرد خود را بر اساس قابلیت‌های کارشناسی می‌داند، ولی برای اینکه ببینیم چقدر این تصمیمات کارشناسی است یا مطابق باورهای عامه، علاوه بر اصرار بر نظام قیمت‌گذاری دولتی که زمینه اصلی برای ایجاد رانت و فساد در کشور است، می‌توان به ماجرای تصویب بودجه در هفته گذشته اشاره کرد. دو هفته پیش، لایحه بودجه سال 1403 از سوی مجلس رد شد. عمده دلیل آن نیز ناترازی منابع و هزینه در بودجه بود و به‌خصوص مسئله افزایش حقوق بازنشستگان در این بودجه. پس از یک هفته که مجددا دولت لایحه را به مجلس فرستاد، مسئله تراز بین افزایش حقوق بازنشستگان و منبع این افزایش را با بالا‌بردن یک‌درصدی «مالیات بر ارزش افزوده» در بودجه توجیه کرد. مجلس هم به این افزایش رضایت داد و کلیات بودجه به تصویب رسید. جالب اما سخنی بود که در مجلس درباره این موضوع گفته شد. یکی از نمایندگان به تورم‌زا‌بودن این افزایش یک‌درصدی مالیات بر ارزش افزوده تأکید داشت و مدافعی درباره آن گفت که این افزایش اصلا تأثیری بر تورم نخواهد داشت. مسئله‌ای که برای من این میانه جالب بود، غیر از این سخن که افزایش مالیات بر تورم بی‌تأثیر است (که اگر بی‌تأثیر است، چرا فقط یک درصد، چرا آن را دو یا سه درصد افزایش نمی‌دهند؟)، این بود که گویی دولت هم به همان تصور عامه تکیه دارد که صاحبان قدرت قادر به انجام هر کاری هستند و هرجا کم آوردند، اجازه دارند دست در جیب مردم کنند تا آن کسری و ناترازی جبران شود. اینکه دولت با چه منطق و چه نظر کارشناسی تصور می‌کند جیب مردم قرار است هر کمبودی را جبران کند و آیا مالیات را باید از رونق کسب کرد یا از رکود، موضوعی بود که نه مجلس انقلابی و نه دولت یکدست، ضرورتی در پرداختن به آن ندیدند و البته اینکه تا کجا قرار است دولت ناترازی عملکرد خود را از جیب سوراخ مردم جبران کند، سؤالی است که من به‌عنوان یک غیرکارشناس، جوابی برای آن ندارم.