|

جدال بر سر نمود چیزها

‌‌کم نیستند مکاتب و پروژه‌های فکری و فلسفی که نگاه ذات‌گرایانه یا آرمانی نسبت به انسان دارند؛ یعنی برای انسان ذات و جوهری قائل هستند که بر اساس آن ماهیت انسان تعریف می‌شود و انسان باید بر اساس آن ذات و جوهر عمل کند. برخی مکاتب نیز به دنبال انسان متعالی و بی‌نقص هستند که باید انسان معمولی به شکل و ماهیت چنین انسانی دگردیس شود.

حمزه نوذری جامعه‌شناس و استاد دانشگاه

‌‌کم نیستند مکاتب و پروژه‌های فکری و فلسفی که نگاه ذات‌گرایانه یا آرمانی نسبت به انسان دارند؛ یعنی برای انسان ذات و جوهری قائل هستند که بر اساس آن ماهیت انسان تعریف می‌شود و انسان باید بر اساس آن ذات و جوهر عمل کند. برخی مکاتب نیز به دنبال انسان متعالی و بی‌نقص هستند که باید انسان معمولی به شکل و ماهیت چنین انسانی دگردیس شود. هدف این مکاتب تغییر انسان واقعی به سوی انسان متعالی بر اساس جوهر و ذاتی است که برایش تعیین شده است. با این نگاه، حقیقت انسانی در جایی فراسوی انسان معمولی تعیین شده است و برای رسیدن به آن، چه‌بسا می‌توان از الزامات و اجبارها استفاده کرد. چنین پروژه‌های فکری بر این دیدگاه هستند که انسان معمولی دچار نقص و نوسانات بسیاری است، به‌ویژه وقتی به زندگی اجتماعی و روزمره می‌پردازد. این مکاتب بیش از همه از مفهوم ساختن انسان سخن می‌گویند و پروژه اصلی‌شان انسان‌سازی است. بر این اساس، گروهی پیشگام ساختن انسان‌های دیگر بر اساس فرم و قالب‌های خاص هستند. از زمان افلاطون به این سو شاهد چنین رویکردهایی بوده‌ایم؛ چه‌بسا کسانی مانند نیچه که ضد اخلاق مسیحیت است، از بی‌مایگی و سطحی‌بودن انسان‌ها می‌نالد و به دنبال ابر مرد و انسان آمالی دست‌نیافتنی است. فاشیسم و پروژه لنینی و استالینی نیز به دنبال انسانی آرمانی و جامعه اتوپیایی باعث مرگ میلیون‌ها انسان معمولی شدند که باید در رسیدن به ایده انسان خاص مدنظرشان خواسته یا ناخواسته قربانی می‌شدند. در چنین مکاتب و پروژه‌هایی توجهی به زندگی روزمره و کنش متقابل آزاد انسان‌ها با دیگران و مطالبه حق و حقوق نمی‌شود آنچه بیش از همه برجسته می‌شود تکلیف انسان برای رسیدن به نقطه مطلوب است. چیزی که در همه مکاتب ذات‌گرا مشترک است، نپذیرفتن کنش متقابل بین انسان‌ها آن‌گونه که هست و تعریفی آرمانی از انسان. بر این اساس، نهادهای اجتماعی که از کنش متقابل انسان‌ها برمی‌آید و حتی روابط جمعی و انجمنی انسان‌ها که بر اساس سلایق و منافع مشترک شکل می‌گیرد محلی از اعراب ندارد. هدف این پروژه‌های فکری و فلسفی این است که آنچه را در ظاهر وجود دارد و حقیقت نیست باید تخریب کرد و حقیقت انسانی را که جای دیگری مشخص شده باید ساخت. مبانی متافیزیکی، تعیین‌کننده نحوه بود انسان است و نه آنچه از روابط متقابل انسان‌ها بر‌می‌خیزد. مشکل اصلی چنین پروژه‌های فلسفی، پیامدهای عملی‌شان است، نمونه بارز آن نتایج فاجعه‌بار پروژه استالینی و هیتلری در شوروی و آلمان است.

جامعه‌شناسی پروژه‌ ضد‌بنیادگرایی‌ و ذات‌گرایی است که از روابط متقابل بین انسان‌های معمولی شروع می‌کند. انسان‌هایی که در فرایند متقابل اجتماعی دارای ذهنیت آگاهی و معنا می‌شوند. پیش‌فرض جامعه‌شناسی روابط متقابل اجتماعی بین انسان‌ها‌ست و نه از انسان بر فراز تاریخ و دارای جوهر و معنای قبلی شروع می‌کند و نه به انسان متعالی باور دارد که بقیه انسان‌ها را باید به آ‌ن‌سو رهنمون کرد. بر اساس رویکرد جامعه‌شناسی، هیچ چیز خارج از روابط و تعاملات انسانی وجود ندارد و ارزش‌ها و نهادها همگی محصول روابط اجتماعی هستند. انسان به خودی خود وجود ندارد، بلکه انسان‌ در کنش متقابل با سایر انسان‌ها معنا و مفهوم پیدا می‌کند. بنابراین، سنت جامعه‌شناسی در مقابل مکاتب فلسفی و متافیزیکی قرار می‌گیرد. انسان‌ها در روابط متقابلشان خود را می‌سازند و این خودهای اجتماعی ساخته‌شده، دغدغه‌ها و دل‌مشغولی‌هایی دارند که محل توجه هستند. این دغدغه‌ها می‌تواند عمل جمعی و مشترک، نمود و بروز آزادانه خود، سخن‌گفتن و کارکردن باشد. یکی از مهم‌ترین مناقشات بین سنت جامعه‌شناسی و پروژه‌های متافیزیکی و فلسفی این است که چیزها چگونه در حوزه عمومی نمود پیدا می‌کنند. به عبارتی، یکی از بحث‌های بین جامعه‌شناسی و برخی مکاتب این است که جای مناسب چیزها (اشیا، خود، کردارها، ژست‌ها، جلوه‌گری و گفتارها) کجاست؛ حوزه عمومی یا حوزه خصوصی؟

 آیا حوزه عمومی یا ویترین اجتماعی بر اساس روابط متقابل بین انسان‌ها ساخته می‌شود یا بر اساس ذات و جوهری از پیش تعیین‌شده؟

 کدام چیزها و خودها و با چه فرمی مشروعیت جلوه‌گری در انظار عمومی را دارند و کدام چیزها به پستو رانده می‌شوند؟

 نحوه جلوه‌گری در انظار عمومی بر اساس خواست جمعی انسان‌ها و از رهگذر عمل مشترک آنها ساخته می‌شود یا بی‌شماران در این زمینه نقشی ندارند؟

 بسیاری از چیزها اگر در معرض دید و شنید قرار نگیرند، گویی نیستند و به حساب و شمارش نمی‌آیند و به راحتی می‌توان وجود آنها را انکار کرد. جامعه‌شناسی علمی است برای رؤیت‌پذیر‌‌کردن چیزهای به سایه رانده‌شده. بنابراین جامعه‌شناسی یعنی مطالعه و فهم روابط متقابل بین انسان‌های معمولی و دغدغه‌هایشان و برملا‌کردن رژیم‌های انضباطی و ساختارهای غیر‌انسانی و بهره‌کش مانند آنچه مارکس در کتاب سرمایه درباره ساختار سرمایه‌داری بیان کرده است.