چرا خشونت در ملأعام؟
خبر رسانه مهرنیوز در پست «شهر ما» کوتاه بود: میگفت «زاکانی پای داعش را به ایستگاههای متروی تهران باز کرد!» و بعد کلیپ کوتاهی که واقعا وحشتناک و رعبانگیز بود و یکی، دو نفر در لباس و با محاسن داعشی را در صحنهای داخل مترو نشان میداد که دخترانی پیچیده در چادرهای سیاه را روی زمین میکشیدند.
خبر رسانه مهرنیوز در پست «شهر ما» کوتاه بود: میگفت «زاکانی پای داعش را به ایستگاههای متروی تهران باز کرد!» و بعد کلیپ کوتاهی که واقعا وحشتناک و رعبانگیز بود و یکی، دو نفر در لباس و با محاسن داعشی را در صحنهای داخل مترو نشان میداد که دخترانی پیچیده در چادرهای سیاه را روی زمین میکشیدند. دختران مدام جیغهای وحشتناک میکشیدند و معلوم نبود آن مردی که مرتب الله اکبر گویان دختران را تهدید میکرد، از آنها چه میخواهد؟ دختران حجاب کامل داشتند و حتی چهرههایشان پیدا نبود. مرد قهقهه میزد و به زبانی غیرفارسی سخن میگفت. فیلم خیلی کوتاه بود برای آنکه مخاطب بخواهد بفهمد آنجا دقیقا چه خبر است. البته کسانی هم در فیلم در همان زیر مترو به تماشای این صحنه ایستاده بودند. عناصر تزیینی کاغذی آویخته از در و دیوار هم نشان از جشن و مراسم داشتند. واقعا ترسیدم. زبانم بند آمده بود و یاد استادیومهای افغانستان دوران طالبان دوره قبل افتادم.
برای اولین بار بعد از 45 سال که از انقلاب اسلامی میگذشت، ساعتی غمگین و عصبانی با خود فکر کردم این شهر دیگر جای زندگی نیست. البته کمی صبر کردم تا ببینم قضیه چیست؟ معلوم شد در زیر زمین یکی از ایستگاههای مترو نمایشی برپا بوده؛ اما آیا این نوع نمایشها اصلا با عقل جور درمیآید؟ آنهم درست بعد از چند هفته که از حمله داعش به مراسم سردار سلیمانی میگذرد. اصلا منظور کسانی که این رعب و وحشت را در شهر به راه میاندازند، چیست؟ همه دوستان ما از این کار ابراز تنفر و نگرانی کردند. یکی از فرهیختگان گفت: همین امروز دانشآموز نوجوان مدرسه تیزهوشان به من گفت «از زمانی که حمله داعش به مجلس اتفاق افتاده، دیگه هیچ وقت احساس آرامش و امنیت ندارم؛ چون میترسم وقتی که تنهایی به کلاس تقویتی میرم، ناگهان داعش به من حمله کنه. بعد از آن هرچه سعی میکنم روحیه خودم را بازیابی کنم، یک اتفاق جدید پیش میاد که باز این حس ترس و ناامنی میاد سراغم. از زندگی خودم ناراضی هستم و ناامید و افسرده هستم...». آن دوست میگفت: من بهعنوان معلم این دانشآموز نخبه و تیزهوش که سرمایه سرزمینم و امید آینده جامعه من است و اینگونه دارد دچار آسیب میشود، هرگونه رفتاری را که به ایجاد چنین روحیه ناامیدی و ترس و اضطراب دامن بزند، محکوم میکنم و بهشدت به آن اعتراض دارم! خانم دیگری گفت: چرا به جای این نمایشهای وحشیانه برای ترساندن مردم، از برنامههای شادیآفرین برای ترغیب آنها برای کارهای خوب استفاده نمیکنند؟ چرا شادی و زندگی عادی برای مردم ما ممنوع است؟ آنهم مردمی که تاریخ اجتماعیشان با صلح و صفا و استقامت در برابر سختیها پیوند خورده است؟
واقعا باید افسوس خورد که عدهای از برنامهریزان فرهنگی تعهد دادهاند به بدکردن حال مردم. در دورانی چنین بحرانی که بسیاری از مردم آه ندارند با ناله سودا کنند و رسانهها و دانشگاهها مرتب حول موضوعاتی مانند سلامت روان و درمان اختلالات روانی مردم نشست و گفتوگو میگذارند، شهردار و شورای شهر باید از هرکسی بهتر بدانند که اجرای چنین صحنههایی هرجا میخواهد باشد، نقض غرض است و به هیچ نتیجه مثبت و همگرایی نخواهد انجامید. آیا هدف از این کار آزار مردم است یا مجابکردنشان به مشارکت در کاری؟
کاملا معلوم بود که کاری به صورت میدانی انجام شده و کسی هم به عواقب و عکسالعملهای بعدی فکر نکرده است. حتی صرفنظر از صفکشیهای تقابلی داخل جامعه بر سر انتخابات، اگر خودمان را بهجای کسی که مخاطب این برنامه بوده، بگذاریم و کاری هم به وحشت غریبی که این اجرا به مخاطب خودش تزریق کرده و امنیت روانی مردم را به خطر انداخته، نداشته باشیم، واقعا پیام این نمایش چه بوده است؟ واقعا هیچکس نفهمید پیام چه بود ؟