|

بی‌عملی و غفلت در بهره‌برداری از میادین مشترک نفت و گاز

ما هیچ، ما نگاه

اینکه می‌گویند «فلانی آتش به سرمایه‌اش زده» حتما به این معنا نیست که بنزین روی کاشانه‌اش بریزد و هست و نیستش را بسوزاند؛ اینکه تکه‌ زمینی که ارث پدری بوده، می‌فروشد که اسباب و اثاثیه خانه‌اش را نونوار کرده یا مایحتاج یومیه‌اش را تأمین کند، همان آتش‌زدن به سرمایه است.

اینکه می‌گویند «فلانی آتش به سرمایه‌اش زده» حتما به این معنا نیست که بنزین روی کاشانه‌اش بریزد و هست و نیستش را بسوزاند؛ اینکه تکه‌ زمینی که ارث پدری بوده، می‌فروشد که اسباب و اثاثیه خانه‌اش را نونوار کرده یا مایحتاج یومیه‌اش را تأمین کند، همان آتش‌زدن به سرمایه است.

زمین، سرمایه است و مایحتاج زندگی، هزینه‌های جاری. بدیهی است که هیچ عقل سلیمی سرمایه را صرف هزینه‌های جاری زندگی نمی‌کند و اگر چنین اشتباهی هم مرتکب شود، دور نیست زمانی که پی به اشتباه خود برده و از کرده خویش پشیمان شود. ایرانیان بیشتر از صد سال است که چنین برخوردی با سرمایه‌های خود دارند و هیچ نشانی از پیشمانی در کردارشان به چشم نمی‌خورد. سوخت‌های فسیلی را که سرمایه‌ کهن این سرزمین است، از دل خاک بیرون می‌کشند و می‌فروشند و خرج می‌کنند، بی‌‌آنکه به فکر روز مبادا باشند که بالاخره سرمایه ته می‌کشد یا بی‌قدر و بی‌مشتری می‌شود؛ هر دو گزینه هم محتمل است. بی‌شک می‌دانیم منابع نفت و گاز محدودند و هر روز هم از میزان‌شان کاسته می‌شود و از سوی دیگر، سوخت‌های فسیلی به واسطه تأثیرات سوئی که بر زیست‌بوم کره زمین می‌گذارند، اگر جایگزین مطمئنی برای‌شان پیدا شود، جایگاه و ارزش خود را در صنعت و اقتصاد جهان از دست خواهند داد؛ چنان‌که امروز شاهد گسترش سوخت‌های پاک و انرژی‌های سبز هستیم؛ ازاین‌رو حتی این احتمال وجود دارد که زودتر از آنکه منابع نفت و گاز‌مان تمام شود، بی‌‌ارزش و بی‌مشتری بماند؛ پس چاره چیست و چه باید کرد؟ خرج‌کردن منابع و سرمایه‌های ملی در کشور به چنان مرز بحرانی رسیده که دیگر قطعا زمان و فرصت نداریم که چرخ را از نو اختراع کنیم و نسخه‌های بی‌مایه و فاقد پشتوانه اجرائی و عملیاتی ارائه دهیم. تنها گزینه پیش‌رو، گام‌زدن در مسیر تجربه‌های امتحان‌‌ پس‌داده و به ثمر نشسته است. تجربه همان‌‌هایی که مانند ما منابع خدادادی دارند، چه در داخل کشورشان و چه در میادین مشترک؛ اما با نگاهی متفات، درآمدهای حاصل از فروش نفت و گازشان را در عوض هزینه‌کرد برای بودجه‌های جاری به کانال‌های سرمایه‌گذاری هدایت‌ کرده و امروز، فصل خوشه‌چینی‌‌شان رسیده؛ کشورهایی مانند نروژ یا همسایگانی مانند امارات و قطر.

نفت و گاز برای این کشورها سرمایه ملی بوده، سرمایه را سرمایه‌گذاری کردند و هزینه‌های‌شان را هم از کنار همان سرمایه‌گذاری‌ها تأمین می‌کنند؛ نگاهی که شاید در کشور ما با راه‌اندازی حساب ذخیره ارزی و بعد هم صندوق توسعه ملی گام‌های نخستینش برداشته شد؛ اما از همان گام نخست و قدم اول فراتر نرفت؛ چراکه این مهم، نیازمند عزمی ملی و خواستی همگانی است؛ اینکه منابع ملی را به کانال سرمایه‌گذاری هدایت کنیم تا حق آیندگان را هم حفظ کنیم و سهم آنها را هم پیش‌خور نکنیم، نیازمند همراهی و همگامی همه سیاست‌گذاران و تصمیم‌گیران و مجریان است. صندوق توسعه ملی در مدت قریب به سه سال گذشته سعی بر آن داشته تا این مفهوم را برای تمام ارکان اقتصادی کشور تبیین و تفهیم کند که کارکرد و اساسنامه این صندوق، ایفای نقش در کسوت یک صندوق بین‌نسلی است تا منابع ملی را سرمایه‌گذاری کرده، خلق ثروت و ارزش کند و در نهایت، هم ساکنان امروز و هم اهالی فردا را منتفع سازد؛ اما نه‌تنها شاهد همراهی و همگاهی نبوده؛ بلکه تمام انرژی و ظرفیت‌هایش را صرف آن کرده تا سنگ‌هایی را که پیش پایش نهاده‌اند، بردارد؛ آن‌هم برای آینده فرزندان این سرزمین. افق روشن صندوق توسعه ملی که با عنوان حکمرانی نوین مطرح شد و چشم‌اندازش وصول مطالبات ملی و معوق و هدایت در راستای ارزش‌آفرینی برای مردم ایران بوده، امروز به جنگی فرسایشی بدل شده است‌.

و اما در میانه این کشمکش، آنچه ذبح می‌شود، منفعت مردم ایران ‌ است و بدون‌تردید برنده بازی، همسایگانی هستند که از تعلل و بی‌عملی ما سود می‌برند؛ سرمایه‌گذاری صندوق توسعه ملی در میادین مشترک نفت و گاز به منظور افزایش برداشت از منابعی که همسایه با تمام توان و ظرفیت از آن برداشت می‌کند، فرصت طلایی برای خلق ثروت و افزایش سرمایه و منابع ملی بود؛ فرصتی که با تنگ‌نظری و بخشی‌نگری به اضمحلال رفت و تنها کشورهایی را که با آنها میادین مشترک داریم، شادمان کرد؛ کشوری مانند قطر که میدان گازی پارس جنوبی را با ما به اشتراک دارد، نه‌تنها با تمام توان و ظرفیت در حال برداشت است؛ بلکه همواره و هرروزه سرمایه‌گذاری در این میدان را افزون می‌کند تا کاهش افت فشار در پی برداشت‌ مستمر، حجم تولید و صادرات‌شان را کاهش ندهد؛ اما ما در این سوی مرز تنها اقدامات آنها را به نظاره نشسته‌ایم و قدم از قدم برنمی‌داریم. بحمدالله توجیه‌ها و بهانه‌ها جور است: کشور در شرایط تحریم است و توان سرمایه‌گذاری تازه را نداریم و الخ... . اما صندوق توسعه ملی دقیقا در چنین شرایطی طرحی را ارائه داد که حجم بالایی از سرمایه‌‌‌ها را به میادین مشترک نفت و گاز گسیل می‌کرد و حاصلش افزایش برداشت درخور‌توجه از میادین بود که هم سرمایه ملی را افزون می‌کرد و هم با پرداخت سهم دولت، گشایشی ایجاد می‌کرد و مرهمی می‌شد بر اقتصاد ملی؛ اما حیف و صد حیف که منفعت ملی فدای بخشی‌نگری شد؛ اما همچنان در تلاشیم، برای گشایشی در این هدف والا، برای ایران و مردم ایران.