انتخابات، اصلاحات و ماهیت دموکراسی
به نظر میرسد ضروریست توضیحاتی ارائه شود که استقرار نظام لیبرال دموکراسی و توزیع قدرت از طریق آرای عموم چه الزامات و پیآمدهایی دارد تا روشن شودکه اولا صندوق رای بیشتر از تغییر موجب ثبات در نظام سیاسی می شود و اتفاقا در کشور ما نظام انتخاباتی توانسته که نقش خود را در تحولات سیاسی و اجتماعی البته در چارچوب الزامات سیستم لیبرال دموکراسی ایفا نماید.
یکی از عجیبترین مطالبی که در روزهای اخیر به صورت مداوم از زبان عناصر سیاسی مخالف حضور در انتخابات بیان شده و در بین عموم مردم به ویژه طبقه متوسط نیز طرفداران قابل توجهی دارد، بی تاثیر بودن انتخابات و فقدان اختیارات لازم رئیس جمهور برای تغییرات اساسی است. این گزاره تا بدانجا عمومیت یافته که حتی در صدا و سیما آیتمهای کوچک تبلیغاتی جهت بیان اختیارات رئیس جمهور و اهمیت او در ساختار سیاسی کشور تهیه کرده و دکتر ظریف وزیر خارجه سابق مجبور است در همه سخنرانیهای تبلیغاتی خود بیان کند که انتخابات مهم است و خیلی فرق دارد که ساکن پاستور احمدی نژاد باشد یا خاتمی. البته روشن است که در فضای تبلیغات انتخاباتی فرصتی برای بحثهای نظری دراین رابطه وجود ندارد. اما به نظر میرسد ضروریست توضیحاتی ارائه شود که استقرار نظام لیبرال دموکراسی و توزیع قدرت از طریق آرای عموم چه الزامات و پیآمدهایی دارد تا روشن شودکه اولا صندوق رای بیشتر از تغییر موجب ثبات در نظام سیاسی می شود و اتفاقا در کشور ما نظام انتخاباتی توانسته که نقش خود را در تحولات سیاسی و اجتماعی البته در چارچوب الزامات سیستم لیبرال دموکراسی ایفا نماید. در این رابطه باید گفت :
۱-لیبرال دموکراسی سیستمی سیاسی است که علیرغم پیریزی مبانی تئوریک آن دریونان و رم باستان، در عرصه عمل تنها پس از قرن ۱۶ میلادی است که در فرایندی طولانی به نظام سیاسی غالب در اروپای غربی تبدیل شده است. نگاهی به تاریخ معاصر و وقایعی که پس از رنسانس در اروپای غربی به وقوع پیوست به روشنی حاکی از آن است که لیبرال دموکراسی از اکتشافات جغرافیایی اروپائیان در قرن شانزدهم جوانه زد و به تدریج در فاصله قرون هفدهم تا نوزدهم ابتدا در انگلستان و سپس در دیگر کشورهای اروپایی و همچنین ایالات متحده آمریکا به نظام سیاسی مسلط تبدیل شد. لذا فرایند توسعه لیبرالیسم سیاسی رابطۀ مستقیمی با ایجاد و توسعه اقتصادسرمایه داری دارد وعملکردمثبت لیبرال دموکراسی در توسعه و تقویت اقتصاد سرمایه داری یکی از اصلیترین دلایل رشد این نظام سیاسی در جهان است. اما مهمترین ارمغانی که دموکراسی برای سرمایه داری بدنبال دارد چیست؟ بی تردید ثبات. در نظام های لیبرالیستی تغییرات سریع و گسترده به وقوع نمیپیوندد. ما در تاریخ انگلستان و آمریکا پس از تثبیت دموکراسی شاهد هیچ حرکت انقلابی نیستیم و فرانسه نیز پس از استقرار دموکراسی در سال ۱۸۷۱ میلادی از بی ثباتی سیاسی و حرکت های انقلابی رهایی یافت.صندوق رای نه محل حرکت های انقلابی که محل انتقال آرام و قاعدهمند رویکرد های اجتماعی به ساخت سیاسی است . در طی سالهای گذشته نیزما شاهد بودیم که حتی به قدرت رسیدن نیرو های ضد سیستمی همچون حزب آزادی در اطریش و یا حزب برادران ایتالیای جورجیا ملونی نیز موجب تغییرات گسترده نشده. حال با این روند ما چرا منتظر ایجادتغییرات انقلابی پس از انتخابات هستیم؟ همه دیدیم که ترامپ با چه موانع و مشکلاتی پس از پیروزی در انتخابات مواجه شد، سه بار در دوران ریاست جمهوری استیضاح شد و پس از اصرار بر حضور در عرصه سیاسی هم اکنون با انبوهی از پرونده های حقوقی روبروست. حال ما ما چگونه انتظار داریم ساختار سیاسی ما در برابرتغییر مقاومت نکند؟
اما آیا از صندوق رای تغییر حاصل نمیشود؟ چرا اما این تغییر چنان به تدریج صورت میپذیرد که برای درک آن نیاز به دقت و تحلیل فرایندهاست. و اتفاقا یکی از نمونههای این تغییرات در کشورمان و پس از وقایع دوم خرداد رخ داده.
۲ – در سال ۱۳۷۴ سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به عنوان یکی از مهمترین احزاب تشکیل دهنده ائتلاف چپ یا خط امام آن دوران (اصلاح طلبان فعلی) در تحلیلی جناحهای سیاسی فعال در فضای سیاسی آن روزگار را تقسیم بندی کرده مواضع آنها را تبیین نمود. در این تقسیمبندی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی جناح موسوم به راست که محوریت و هدایت آن را جامعه روحانیت مبارز و جمعیت موتلفه اسلامی بر عهده داشتند، قدرتمندترین جناح سیاسی از ابتدای انقلاب تا آن روزگار معرفی نمود و پیشبینی کرد این نحله سیاسی به دلیل هماهنگی و ارتباط نزدیک با حوزههای علمیه و بازار سنتی همچنان نفوذ خود را در بالاترین سطح حفظ خواهد کرد. اینکه مخالفین و رقبای یک جناح سیاسی آن را «قدرتمندترین» بنامند خود به روشنی گویای میزان نفوذ آن در ساختار قدرت است . اما حجه الاسلام ناطق نوری عضو جامعه روحانیت مبارز و نامزد همین نحله سیاسی قدرتمند برای ریاست جمهوری، در دوم خرداد ۱۳۷۶ شکست سختی خورد و بدنبال آن فهرست نامزدهای جامعه روحانیت مبارز برای شورای شهر و مجلس ششم هم با عدم اقبال رای دهندگان روبرو شد. در واقع محافظه کاران راستگرا در شرایطی که نفوذ قاطعی در شورای نگهبان، قوه قضائیه و نهادهای انقلابی داشتند در سه انتخاب پیاپی شکست خوردند. اما آیا این شکستها بی تاثیر بود؟ به هیچ وجه. پس از انتخابات مجلس ششم جناح راست که حتی از سوی رقبایش قدرتمندترین گرایش سیاسی در درون نظام اسلامی خوانده میشد، به حاشیه رانده شدند و اصولگرایان جدید تحت عناوینی چون آبادگران یا رایحۀ خوش خدمت و با محویت تشکلهایی همچون جمعیت ایثارگران و جبهه پایداری ابتکار عمل را در ساخت قدرت به دست گرفتند. اما آیا این تحول تاثیر مثبتی هم داشت؟ قطعا محافظهکاران راستگرا در قالب تشکلهایی مانند جامعه روحانیت مبارز و جمعیت موتلفه اسلامی طرفدار تکیه بر متون دینی و سنتهای حوزوی بودند و با توجه به اینکه خود را نماد این رهیافتها میدیدند در عمل جندان توجهی به دیدگاهها و رویکردهای جامعه نداشته و همه را موظف به پیروی از خود میدانستند. این درحالی بود که اصولگرایان جدید شیوههایی را برای جذب رای مد نظر قرار داده به افکار عمومی بیاعنتا نبوده و نیستند و به ویژه همراهی با خواستهای غیر سیاسی را وسیلهای برای جذب آرای مردم میدانستند لذا تضعیف محافظه کاران سنتگرا و قدرت گرفتن بیشتر اصولگرایان جدید را میتوان یکی از اصلیترین دلایل تغییر گسترده سبک زندگی و نوع نگاه به نقش زنان در دو دهه گذشته دانست که بیتردید نقشی مهم در تحرکات سیاسی امروز جامعه داشته است.
در این راستا باید گفت دموکراسی بیش از آنکه نسخهای برای تغییر و دگرگونی باشد، شیوهای برای زمینهسازی ثبات در کنار تغییرات محدود تا رسیدن به نقطۀ مطلوب میباشد و در این راه چیزی که اهمیت کلیدی دارد تداوم و تاکید بر دیدگاههاست. البته قابل درک است که سابقه پراکنده و منقطع مردم ایران در مواجهه با دموکراسی و آزادیهای سیاسی موجب عدم آشنایی جمعی با مختصات این سیستم شده و میتوان گفت در کنار مردم، حتی فعالین سیاسی هم انتظاراتی رویایی و غیر واقعی از فرایندهای دمکراتیک داشته و دارند. اما به نظر میرسد با گذشت ۲۷ سال از دوم خرداد ۱۳۷۶ میتوان با تکیه بر تجارب گذشته در خصوص افعال آینده تصمیم گرفت. نباید فراموش کرد که پیش از دوم خرداد حاکمان و سیاستمداران ارشد فکر میکردند «مردم» همان افراد حاضر در نماز جمعهها هستند و پس از دوم خرداد بود که شرایط دگرگون شد و توجه به انواع مطالبات مردمی در دستور کار گروههای سیاسی قرار گرفت و امکان حضور دختران و پسران جوان با پوششهای متفاوت در تصاویر ستادهای انتخاباتی فراهم شد و البته همه میدانیم که شکست اصلاح طلبان در انتخابات سال ۱۳۸۲ شورای شهر و انتخابات بعدی که در نهایت به روی کار آمدن محمود احمدی نژاد انجامید نتیجه ناامیدی بدنه رای اصلاحطلبان و تحرکات سیاسی هوشمندانه جناح حاکم بود. لذا روشن است که در فرایندهای دمکراتیک اهداف و رویکردها را رایدهندگان تعیین مینمایند و شعارها و برنامهها در جهت خواست افراد حاضر در صحنه طراحی میگردد. لذا عدم شرکت در انتخابات تنها میتواند بازگشت به عقب را به بار آورد و موجب اهمیت یافتن بیشتر نقش اصولگرایان و بدنه سیاسی آنان در تحولات سیاسی و اجتماعی کشورمان گردد.