ترمزها را باید بکشیم
فرض کنید همین امشب توافق کنیم و کلیه تحریمها برداشته شود. یکشبه تمام لوایح را نیز امضا و تصویب کنیم و به عضویت همه سازمانهای بینالمللی هم درآییم. فکر میکنید حداقل چند سال زمان لازم است تا با مدیریتی مدبرانه گشایشی در وضع موجود ایجاد شود؟ سیاستمداران میگویند اشتباه زیاد کردهایم و اقتصاددانان حدس میزنند یکی، دو دهه طول بکشد تا به وضعیتی معادل سالهای دهه 80 بازگردیم.
فرض کنید همین امشب توافق کنیم و کلیه تحریمها برداشته شود. یکشبه تمام لوایح را نیز امضا و تصویب کنیم و به عضویت همه سازمانهای بینالمللی هم درآییم. فکر میکنید حداقل چند سال زمان لازم است تا با مدیریتی مدبرانه گشایشی در وضع موجود ایجاد شود؟ سیاستمداران میگویند اشتباه زیاد کردهایم و اقتصاددانان حدس میزنند یکی، دو دهه طول بکشد تا به وضعیتی معادل سالهای دهه 80 بازگردیم. اما من فکر میکنم باید اول به ترمزهایی فکر کرد که باید فوری کشید تا از ادامه رفتن به دره نجات یافت. به وضع بقیه دنیا هم که نگاه میکنیم، اصلا مشعشع نیست. بنابراین بهتر است به ترمزهایی فکر کنیم که شرایط را از همین که هست، بدتر نکنیم. البته شخصا بهتر است به کشیدن ترمز تورم و چاپ پول بیپشتوانه و بازیهای مالی، کشیدن ترمز فساد دولتی، قاچاق، مافیاهای مختلف در آپارات دولتی و شهرداری یا ترمز خودکفایی کشاورزی به هر قیمت ورود نکنم زیرا تخصصم نیست و بهتر است از ترمز در مصرف انرژی و بنزین بگویم و از توسعه که هدفمان است. از توسعه ایران و آمایش سرزمین شروع کنیم؛ یعنی انتخاب مدلهای توسعه اقتصادی و جمعیتی برای استانها و مکانهای مستعد سرمایهگذاری در پهنه سرزمین. با وجود طرح آمایش سرزمین که شبکه نقاط شهری و روستایی و کلا آبادیها را از 50 سال پیش ترسیم کرده بود، متأسفانه در این نیمقرن روستاهای زیادی خالی از سکنه شدهاند، حدودا 40 هزار روستا از صد هزار روستای قدیم. شاید وقت کشیدن ترمزها باشد. تا کی باید کشاورزان فقیر از روستاهای خشک و بیآب به حواشی شهرها مهاجرت کنند و در زیستگاههای غیررسمی و دور از مدرسه و درمانگاه و سایر خدمات حداقلی، یک زندگی حقیرانه داشته باشند، وقتی امکان توجه به روستاها بهخصوص در استانهای مرزی وجود دارد؟ البته چندی است گرایش به بردن شهرکها و بنادر جدید به سواحل جنوب و بلوچستان قوی شده است، اما باید با نیش ترمز رفت. جوامع محلی در چابهار، جاسک، میناب و... را داخل بازی آورد و در تخریب طبیعت برای ساختن خانه و بندر و کارخانه ترمز کرد. چهبسا برخی سواحل بینظیر آن دیار برای گردشگری مناسبتر باشند. مورد دیگر جابهجاکردن پایتخت است که آن هم به ترمز و تأمل بیشتر نیاز دارد و نباید بیمحابا به آب زد!
در حوزه صنعت ساختمان با نقطه عطفی روبهرو هستیم که اگر ترمز نکنیم و درست نیندیشیم، به فاجعه نزدیک میشویم. سطح و حجم ساختوساز در شهرهای ما روند سرسامآوری را رو به قعر دره پیموده و به کیفیت و هویت شهرها توجه نشده است. از بعد از جنگ با عراق صنعت ساختمان در صدر قرار گرفت و از آنجا که ورود به صنعت کارخانهای تولید کالا بسیار مشکل بود، خود مردم به ساختوساز رو آوردند، تا اینکه این روند معیوب و لجامگسیخته مثل لوکوموتیوی بیراننده عادت شد و همچنان به پیش میرود. اکنون وقت آن است که ترمزهای ساختوساز انبوه بیهدف را بکشیم. تا کی باید روستاییان و ساکنان شهرستانها را به طمع آلونکی بیمقدار و لقمهای نان به حاشیه کلانشهرها کشاند؟ این رشد شهری لجامگسیخته را «توسعه» نمیتوان نامید. هنوز داستانهای خلازیر تهران و متروپل اهواز یادمان نرفته ! درست است که بخش ساختمان مهم است و صنعت ساختمان شغل ایجاد میکند، اما یک تغییر رویه به سمت بازسازی و بازآفرینی شهری – و نه نوسازی- یا تغییر ساختار تولید و محصولات صنعت ساختمان میتواند هنرمندانه تمام آن سرمایه و نیروهای انسانی را به خود جذب کند، بیآنکه حد و قواره شهرها را مرتبا بر هم بزند. بهعلاوه میتوان ضمن صدور خدمات مهندسی و مشارکت در بازسازی و ساختمانسازی در کشورهای همسایه، پا را کمی از روی ترمز برداشت و میدان و مکان فعالیت را خردمندانه عوض کرد.
اگر برنامهریزی و اجرای هر کاری با امکانسنجی درست صورت گیرد، این سقوط شیبش کمتر میشود؛ بهویژه اگر شاغلان عمده در بخش ساختمان هم سامانی بیابند. بحث کشیدن ترمز مهاجرت و اقامت بدون مجوز افغانها در ایران نیز در همینجا میتواند مطرح شود که در یکی، دو سال اخیر زنگ خطرها زیاد شده است.
و اما مهمترین ترمزها را در حوزه حیاتی تجاوز به محیط زیست و منابع آب باید کشید. همه نقطه ضعف توسعه در کشورمان ایران را میشناسیم: آب! باید ترمز استفاده بیحسابوکتاب از منابع آب زیرزمینی را کشید. باید درهای استفاده از آن هزاران هزار چاه بدون مجوز را بست. به همین سادگی و راه استفاده از آب رودخانههای نحیفمان را محدود کرد؛ زیرا همین رودخانهها هستند که سفرههای آب زیرزمینی را تغذیه میکنند. میدانیم که تمام هیاهوی وحشت مردم از فرونشست زمین در سرتاسر کشور از عواقب همین خشکشدن سفرههای آب است. عکس ترکهای پلها و مساجد تاریخی اصفهان و شکافهایی را که در وسط بیابان و صحرا کیلومترها دهان باز کردهاند دیدهایم. همه نامشان فرونشست است. میخواهید نام ترمزش را «ترمز فرونشست» بگذاریم تا بهتر در خاطرمان بماند. در دشتهای کشور همه به دنبال تغییر کاربری اراضی زراعی و باغی و شالی هستند تا بسازند و بفروشند. چه کسی میخواهد این ترمز را بکشد؟ تازه، ترمز کارخانجات پتروشیمی و فولاد آببر و آلودهساز نیز باید کشیده شود. خودروسازان ناکارآمدمان همینطور. باید بدانیم محیط زیست راحت ترمیم نمیشود. سالها طول میکشد تا دریاچهها و تالابهای خشکشده به حیات بازگردند. بهتر است از ابتدای کارِ توسعه و گسترش فضایی با نیشترمز و هماهنگ حرکت کنیم.