|

مهدی اقراریان، رئیس کمیته نظارت شورای شهر تهران، در گفت‌وگو با «شرق» مطرح کرد

تهران؛ میدان رزومه‌سازی سیاسی

در چهارمین سال از عمر شورای ششم، اختلاف‌نظرها درون شورا دیگر پنهان‌کردنی نیست. مهدی اقراریان، عضو جوان و منتقد شورا، در گفت‌وگویی بی‌پرده از عملکرد مدیریت شهری تهران به‌ویژه شهردار انتقاد می‌کند؛ از روند بی‌ثبات انتصابات تا بی‌پاسخ‌ماندن تذکرات قانونی، از سیاست‌زدگی در انتصابات تا نارضایتی بدنه اجتماعی و از تجربه‌های تلخی مانند ماجرای مسجد قیطریه تا هشدار درباره فاصله‌گرفتن مردم از حقیقت. او ماجرای ساخت مسجد در پارک قیطریه را نماد نوعی سیاست‌ورزی می‌داند که نه‌تنها به اختلاف‌های فرهنگی دامن زده، بلکه سرمایه اجتماعی شهرداری را نیز به‌شدت آسیب‌پذیر کرده است. اقراریان بر این باور است که تفاوت نگاه او و هم‌نسلانش با شهردار تهران، فراتر از امور اجرائی است و به شیوه حکمرانی و نسبت آن با مردم بازمی‌گردد. او خواهان بازگشت به گفت‌وگو و احترام به تفاوت‌هاست.

تهران؛ میدان رزومه‌سازی سیاسی
نورا حسینی خبرنگار گروه جامعه روزنامه شرق

نورا حسینی: در چهارمین سال از عمر شورای ششم، اختلاف‌نظرها درون شورا دیگر پنهان‌کردنی نیست. مهدی اقراریان، عضو جوان و منتقد شورا، در گفت‌وگویی بی‌پرده از عملکرد مدیریت شهری تهران به‌ویژه شهردار انتقاد می‌کند؛ از روند بی‌ثبات انتصابات تا بی‌پاسخ‌ماندن تذکرات قانونی، از سیاست‌زدگی در انتصابات تا نارضایتی بدنه اجتماعی و از تجربه‌های تلخی مانند ماجرای مسجد قیطریه تا هشدار درباره فاصله‌گرفتن مردم از حقیقت. او ماجرای ساخت مسجد در پارک قیطریه را نماد نوعی سیاست‌ورزی می‌داند که نه‌تنها به اختلاف‌های فرهنگی دامن زده، بلکه سرمایه اجتماعی شهرداری را نیز به‌شدت آسیب‌پذیر کرده است. اقراریان بر این باور است که تفاوت نگاه او و هم‌نسلانش با شهردار تهران، فراتر از امور اجرائی است و به شیوه حکمرانی و نسبت آن با مردم بازمی‌گردد. او خواهان بازگشت به گفت‌وگو و احترام به تفاوت‌هاست.

 

 اگر مجلس به تمدید دوره شورای ششم رأی نداده بود، این روزها پایان رسمی شورا بود. در این سال پایانی، عملکرد این شورا را چطور ارزیابی می‌کنید؟ چقدر با آن امیدی که در آغاز دوره داشتید، هماهنگ بود؟

حدود چهار سال از آغاز فعالیت ما در شورا گذشته و همان‌طور که اشاره کردید، ما با امید و انگیزه بسیار وارد شورا شدیم. بسیاری از ما از فضای دانشگاه آمده بودیم و جوان‌تر از برخی دیگر از اعضای شورا بودیم. با نگاهی آرمان‌گرایانه و امید به تغییر وارد شدیم تا بتوانیم برای شهروندان تهرانی کاری انجام دهیم.

 

 حالا که این سال‌ها گذشته، ارزیابی‌تان چیست؟

 

باور من این است که تهران در مسیری اشتباه قرار دارد. شورای ششم هم به نوعی، ادامه‌دهنده همان ریل‌گذاری نادرست گذشته است. امروز تهران با چالش‌هایی جدی مواجه است که با اقداماتی سطحی یا موقتی قابل حل نیست. در بهترین حالت، این اقدامات فقط مرهمی کوتاه‌مدت بر زخم‌های کهنه پایتخت هستند. یکی از این زخم‌های کهنه، در حوزه معماری و شهرسازی‌ است. اختلاف شدید میان شمال و جنوب تهران، که شمال را به قله برخورداری و ثروت تبدیل کرده و جنوب را نمادی از محرومیت ساخته، یکی از اساسی‌ترین مشکلات ماست. وقتی به حاشیه‌های تهران می‌رویم، این شکاف حتی شدیدتر هم می‌شود. یکی از دغدغه‌های اصلی من از همان روزهای آغازین شورا، کم‌کردن این فاصله و نابرابری بود.

 

 معتقدید که عملکرد شورا در کاهش شکاف‌های شهری موفق نبوده؟

 

واقعیت این است که سیاست‌گذاری‌هایی که در این سال‌ها دنبال شده و حتی در دوره شورای ششم، نه‌تنها به کاهش این شکاف منجر نشده، بلکه عملا این فاصله هر روز بیشتر شده است. نکته‌ای که امروز با آن مواجه هستیم و شاید کمتر به آن توجه شده، این است که حتی شهروندانی که در مناطق برخوردار شهر، یعنی مناطق شمالی تهران زندگی می‌کنند، نیز با افت محسوس در کیفیت زندگی مواجه شده‌اند. یعنی دیگر فقط مناطق محروم دچار مشکل نیستند؛ در مناطق به‌ظاهر برخوردار هم زندگی با دشواری‌هایی همراه است. شما اگر در بهترین مناطق شمال تهران هم ساکن باشید، روزانه باید زمان زیادی را در ترافیک خیابان‌ها و بزرگراه‌ها صرف کنید، چه برای رفتن به محل کار و چه برای بازگشت به خانه. این وضعیت، به‌روشنی نشان می‌دهد که برخی از فرصت‌های کلیدی برای اصلاحات شهری از دست رفته‌اند.

 

 منظورتان چه نوع فرصت‌هایی است؟

 

یکی از این فرصت‌ها، پردیس بود. به ‌نظر من، نحوه مداخله شهرسازانه در پردیس به‌ جای آنکه کمکی به تهران کند، مشکلات را تشدید کرد. از سوی دیگر، ما می‌توانستیم با تمرکز بر سیاست تمرکززدایی از پایتخت، بخشی از بار جمعیتی و اداری تهران را به دیگر مناطق منتقل کنیم، اما این فرصت هم مغفول ماند.

 

در قانون، شورایی ۱۱نفره پیش‌بینی شده که هدفش همین تمرکززدایی بوده است. اعضای آن، شامل شهردار تهران و رئیس شورای شهر نیز می‌شوند. دبیر این شورا وزیر راه و شهرسازی است و رئیس آن، رئیس‌جمهور یا معاون اول اوست. اما وقتی از آقای چمران پرسیدم که در دولت گذشته چند جلسه این شورا برگزار شده، پاسخ دادند: فقط یک جلسه، آن‌هم بدون نتیجه خاص.

 

 تهران اکنون در چه وضعیتی قرار دارد؟

 

تهران مثل ظرفی است که بیش از ظرفیتش در آن آب ریخته شده. این بار اضافی، امروز خودش را به شکل انواع چالش‌ها نشان می‌دهد. بعضی‌ها می‌گویند تهران شهری دوست‌داشتنی‌ است، اما من فکر می‌کنم امروز بیش از آنکه تهران نیاز به دوست‌داشتن داشته باشد، نیاز به نجات دارد. من موضوع «نجات تهران» را به همین دلیل مطرح کردم: چون باور دارم این مسئله، یک فوریت و ضرورت ملی است که همه شهروندان باید به آن توجه داشته باشند. وضعیت امروز تهران خوب نیست و متأسفانه هرچه جلوتر می‌رویم، حالش بدتر می‌شود. علتش هم این است که اقدامات فعلی به اولویت‌های اصلی شهر نمی‌پردازند. برخی پروژه‌ها در حال اجرا هستند که اگر هم انجام نشوند، چیزی از چرخه زیست شهری کم نخواهد شد. برخی دیگر، ضروری هستند اما چنان با کندی و موانع روبه‌رو شده‌اند که عملا باعث عقب‌ماندگی جدی در توسعه شهر شده‌اند.

 

 در سال چهارم شورا، طبیعتا زمان ارائه کارنامه عملکرد است؛ هم برای اعضای شورا و هم برای شهرداری تهران. شما اخیرا کمپین «نجات تهران» را مطرح کرده‌اید. می‌توان این‌طور برداشت کرد که از عملکرد چهارساله‌ خود رضایت چندانی ندارید و همچنان تهران را نیازمند یک نسخه‌ شفابخش می‌دانید.

 

قطعا در شورای ششم فعالیت‌ها و اقدامات متعددی انجام شده است. شهرداری تهران هم در این چهار سال پروژه‌های مختلفی را در حوزه‌های عمرانی، حمل‌ونقل عمومی، فرهنگی، اجتماعی و دیگر حوزه‌ها به انجام رسانده است. هیچ شورایی را از دوره اول تا به امروز نمی‌توان یافت که هیچ دستاوردی نداشته باشد. بحث بر سر کیفیت و میزان موفقیت در هر حوزه است. وقتی درباره «کارنامه» صحبت می‌کنیم، در واقع به مجموعه‌ای از نمرات اشاره داریم. باید بپرسیم در حوزه حمل‌ونقل عمومی چه نمره‌ای می‌گیریم؟ در حوزه آسیب‌های اجتماعی چطور؟ یا در بخش فرهنگی، معماری و شهرسازی، منابع انسانی و سایر مأموریت‌های شش‌گانه شهرداری. به عنوان نمونه، در حوزه حمل‌ونقل عمومی، می‌توان گفت نمره قابل قبولی داریم. در این دوره، چند صد دستگاه اتوبوس جدید وارد ناوگان شد و حتی اتوبوس‌های برقی هم به تهران اضافه شدند. این اتفاق نتیجه همکاری شورا، شهرداری، دولت قبلی و دولت فعلی بود؛ همکاری‌ای که فارغ از نگاه‌های سیاسی، به بهبود حمل‌ونقل عمومی کمک کرد.

 

 اما در سایر حوزه‌ها چطور؟

 

در برخی حوزه‌ها، نمره‌ها قابل قبول نیست. به‌ویژه در بخش منابع انسانی شهرداری تهران، به نظر من، دچار چالش‌های جدی هستیم. در این دوره، به سرمایه انسانی شهرداری آن‌طور که باید، توجه نشد. انتصابات بسیاری از خارج از بدنه شهرداری انجام شد که هم از نظر سیاسی و هم مدیریتی محل بحث است. این وضعیت باعث دلسردی در میان پرسنل شهرداری شده و امروز گله‌مندی‌ها در بدنه شهرداری مشهود است. در واقع، نقدهایی جدی هم از سوی کارکنان شهرداری به عملکرد ما در شورا مطرح می‌شود و هم از طرف شهروندان. من این نقدها را بی‌پایه نمی‌دانم و معتقدم باید با نگاه صادقانه‌تری به عملکردمان بنگریم.

 

برخی از تذکرات، سؤالات و بحث‌هایی که در صحن مطرح شد، متأسفانه به نتیجه عملی نرسید. این‌ یکی از نقاط ضعف عملکرد شورای ششم است. اما من موضوعی فراتر از این را مطرح می‌کنم؛ مسئله‌ای ساختاری که در همه شوراها، نه‌فقط در دوره ما، وجود دارد. قوانین و مقررات موجود برای اداره تهران، متناسب با واقعیت‌های این شهر نیستند. اگر به خاطر داشته باشید، من در همان ابتدای دوره بحث قانون جامع مدیریت پایتخت را مطرح کردم؛

 

قانونی فراتر از «مدیریت یکپارچه شهری» که مجلس دنبال می‌کرد. مثال مشخص هم زدم: پاریس، که به‌عنوان پایتخت فرانسه با مدلی متفاوت از سایر شهرهای آن کشور اداره می‌شود. اما در ایران، تهران همچنان با مدلی مشابه سایر شهرها اداره می‌شود، در حالی که پایتخت‌بودن، اقتضائات خاص خود را دارد. شما نمی‌توانید شهری با این ابعاد را با ۲۱ عضو شورا اداره کنید، در حالی که در برخی کشورهای منطقه شوراهایی با ۷۰ یا ۷۵ عضو دارند. من از ابتدا معتقد بودم که افزایش تعداد اعضای شورا می‌توانست به شفافیت بیشتر، تضارب آرا و در نهایت، کنترل بهتر شهرداری کمک کند. وقتی تصمیم‌گیری در شورا محدود به تعداد اندکی از افراد باشد، امکان هماهنگی‌های پشت پرده و بی‌اثرکردن نقدهای جدی، بسیار بیشتر می‌شود.

 

اشاره کردید که کمپین نجات تهران به مذاق برخی از دوستان خوش نیامد. منظورتان دقیقا چیست؟

 

کمپین نجات تهران برای برخی مجموعه‌ها به‌ویژه شهرداری، خوشایند نبود. چون تصور کردند این حرف ما نقد مستقیم به عملکرد خودشان است و با شعار «تهران دوست‌داشتنی» که این روزها می‌بینیم در حال اجراست، در تضاد است. اما هدف ما از این کمپین این بود که مسئله تهران در اولویت سیاست‌گذاری کشور قرار بگیرد. در شرایطی که کشور با چالش‌های گوناگون مواجه است، اینکه چه چیزی در اولویت تصمیم‌سازان قرار بگیرد، بسیار تعیین‌کننده است. افکار عمومی هم در این میان نقش اساسی دارد. دو نگاه وجود دارد؛ یک نگاه می‌گوید حال تهران خوب است، همه چیز عالی پیش رفته، پروژه‌هایی در مقیاس تاریخ بلدیه انجام شده و... اما این نگاه، به نظرم با واقعیت شهری که ما در آن زندگی می‌کنیم، تفاوت دارد. شاید این نگاه برای برخی نفع سیاسی یا اقتصادی داشته باشد، اما سؤال این است؛ آیا واقعا مسئله شهروندان تهرانی را حل کرده‌ایم؟

 

 یعنی معتقدید اقدامات انجام‌شده، کافی نیست؟

 

ببینید، نمی‌گویم هیچ کاری نشده. قطعا آسفالت‌ریزی انجام شده، پروژه‌هایی مثل اتوبان شهید شوشتری یا بروجردی که از قبل آغاز شده بودند، ادامه پیدا کردند. اصلاح هندسی، دوربرگردان‌ها، بخشی از حمل‌ونقل و دیگر فعالیت‌ها هم انجام شده. اما این اقدامات کمابیش در تمام ادوار شورا وجود داشته. مسئله اینجاست که امروز تهران به «تحول» نیاز دارد، نه صرفا تکرار پروژه‌های گذشته. تصور کنید تهران امروز مثل یک بیمار است که یکی از شریان‌های اصلی‌اش آسیب دیده و در حال خون‌ریزی است؛ اما آن‌وقت کسی می‌گوید نگران نباش، من دارم انگشتش را پانسمان می‌کنم! مسئله اصلی، اولویت‌بندی است. ما با شهری مواجه هستیم که به‌واسطه تمرکز بی‌رویه، به قله همه خوبی‌ها و در عین حال، قله همه آسیب‌ها تبدیل شده. تهران امروز به نماد تضادها تبدیل شده؛ بهترین خدمات، بهترین فرصت‌های شغلی، بهترین دانشگاه‌ها، بهترین امکانات. همه اینها در تهران متمرکز شده و از آن‌طرف، بدترین آلودگی، بدترین ترافیک، بالاترین فشار جمعیتی و بیشترین حاشیه‌نشینی هم همین‌جا رقم خورده.

 

 راه‌حل این مشکل چیست؟

 

راه‌حل این است که سیاست‌گذاری‌ها را اصلاح کنیم. چرا نباید شهری دانشگاهی در خارج از تهران داشته باشیم؟ مثلا من معتقدم شهر پردیس می‌توانست به یک شهر دانشگاهی تبدیل شود، به شرطی که کیفیت زندگی در آنجا به حدی باشد که استاد دانشگاه حاضر باشد با خانواده‌اش در آنجا زندگی کند. مثال دیگر شرکت مناطق نفت‌خیز جنوب که متعلق به وزارت نفت است. دفتر مرکزی‌اش کجاست؟ تهران! خب چرا؟ یا اینکه گمرک کشور، مناطق آزاد، دفاتر حاکمیتی، حوزه‌های فناوری، مراکز فرماندهی، بازار، بورس، همه در تهران مستقر هستند. اینها باعث می‌شود تهران جذابیت زیادی برای مهاجرت داشته باشد. البته حالا برخی منتقدان می‌گویند آمارها نشان می‌دهد مهاجرت به خود تهران کم شده.

 

بله، اما ما داریم از یک هویت بزرگ‌تر حرف می‌زنیم: تهران و اقمار آن. امروز بسیاری از طبقه متوسط و ضعیف، به دلیل گرانی مسکن، مجبور شده‌اند از شهر تهران بروند به پردیس، اسلام‌شهر، ورامین و... و هر روز ساعت‌ها در مسیر رفت‌وآمد باشند. مشکل اصلی، اضافه‌بار است. این اضافه‌بار بر بسیاری از حوزه‌ها تأثیر گذاشته است. مثلا در حوزه معماری و شهرسازی، بافت فرسوده تهران به یکی از بزرگ‌ترین چالش‌ها تبدیل شده. درست است که در این دوره، سیاست‌های تشویقی در نظر گرفته شد، اما عملا مناطقی که با مشکل بافت فرسوده مواجه هستند، به‌ویژه در زمینه سرانه‌های خدماتی، با مشکلات اساسی روبه‌رو هستند. مثال بارز این قضیه، موضوع پارکینگ‌ها در برخی از کوچه‌هاست که تبدیل به یک بحران روزمره شده. حتی اگر بخواهیم به سمت تجمیع برخی ساختمان‌ها و پروژه‌ها برویم، باید به فکر افزایش کیفیت زندگی در آن مناطق باشیم.

 

در واقع، شهردار تهران و مدیران شهری می‌توانستند با یک نگاه متفاوت به این مسائل، کارهایی را انجام دهند که الگوهای عملی و قابل‌ اجرائی برای شوراهای آینده فراهم می‌کرد. اما متأسفانه با یک نگاه سنتی و قدیمی به اداره شهر مواجه هستیم که باعث شده همچنان از مسیر درست دور بمانیم. وقتی که کمپین نجات تهران را مطرح کردیم، متأسفانه برخی از جریان‌های سیاسی آن را با دیدگاه‌های انتخاباتی تحلیل کردند. در حالی که هدف ما این بود که این موضوع از جنبه رقابتی بیرون بیاید و به‌ طور جدی برای حل مشکلات تهران اقدام کنیم. در این میان، جریانی احساس خطر کرد که در واقع به‌جای پرداختن به مسئله تهران، تمرکز خود را بیشتر بر رقابت‌های انتخاباتی ۱۴۰۵ معطوف کرده بود. مهم‌ترین مسئله‌ای که این جریان نادیده گرفت، مسئله مشارکت مردم است.

 

همان‌طورکه در انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۰ دیدیم، مشارکت مردم در تهران به کمتر از ۵۰ درصد رسید و این یک زنگ خطر جدی است. این تحلیل وجود دارد که بخشی از جامعه به دلیل مشکلات اقتصادی، سیاست‌های نادرست و نارضایتی‌های اجتماعی از مشارکت در انتخابات خودداری کردند. متأسفانه برخی از این جریان‌ها حساب کرده‌اند که مردم به دلیل وضعیت اقتصادی و اجتماعی، از مشارکت در انتخابات آینده خودداری خواهند کرد. این نکته‌ای است که باید به آن توجه شود. امروز یک جریان سیاسی، نه به‌ دنبال حل مسائل واقعی تهران و مشکلات شهری، بلکه به‌‌دنبال دستیابی به اهداف سیاسی خود در انتخابات‌های آینده است، به‌ویژه انتخابات ریاست‌جمهوری. از نگاه آنها، شاید حضور یا عدم حضور مردم در انتخابات آینده به‌نوعی وابسته به وضعیت تهران باشد. متأسفانه این تفکر می‌تواند مانع از انجام اصلاحات اساسی در شهر شود و حتی باعث شود برخی از مسائل به‌طور عمدی نادیده گرفته شوند.

 

 شما در صحبت‌هایتان به شرایط اضطراری تهران اشاره کردید. منظور شما از این شرایط چیست؟

 

وقتی از شرایط اضطراری صحبت می‌کنیم، منظور ما این است که تهران امروز با بحران‌هایی مانند بحران آب، ترافیک، آلودگی هوا و بحران‌های زیرساختی روبه‌روست که به یک اقدام فوری و بلندمدت نیاز دارد. برخی‌ها به این بحران‌ها توجه نمی‌کنند یا معتقدند نباید درباره  آنها صحبت شود. اما برای اینکه مردم را برای تغییرات بزرگ و اصلاحات در شهر همراه کنیم، ابتدا باید این مشکلات را به‌‌طور جدی مطرح کنیم و بپذیریم که تهران در شرایط اضطراری قرار دارد. بدون این پذیرش، نمی‌توانیم هیچ‌گونه تغییر واقعی و اساسی را به‌وجود بیاوریم.

 

 اشاره کردید که امروز تهران در مسیر اشتباهی قرار دارد. چگونه می‌توان این مسیر را اصلاح کرد و چه اقداماتی باید انجام شود؟

 

متأسفانه ما امروز شاهد یک ریل‌گذاری اشتباه در تهران هستیم. تهران دارد به سمت «ناکجاآباد» می‌رود و این وضعیت باعث نگرانی جدی در مورد آینده آن می‌شود. این نگرانی به‌ویژه به دلیل سیاست‌های کوتاه‌مدت و بی‌توجهی به الزامات آینده شهری است. من اعتقاد دارم که برای اصلاح وضعیت تهران باید تصمیمات اصلاحی گرفته شود، ولی این اصلاحات باید مبتنی بر واقعیت‌ها و شرایط اضطراری تهران باشد. به‌ویژه در بحث کمیسیون ماده ۵ و طرح‌های تفصیلی، باید مداخلات اساسی صورت گیرد. کمیسیون ماده ۵ یکی از جاهایی است که امروز مشکلات بسیاری را در تهران ایجاد کرده است.

 

این کمیسیون به‌ طور اولیه قرار بود نظارت‌های اساسی را بر مصوبات کمیسیون‌های محلی و طرح‌های تفصیلی داشته باشد. اما متأسفانه اکنون تبدیل به یک ابزار برای دادن تراکم‌های اضافه شده است که این تراکم‌ها نه‌تنها به بهبود وضعیت شهری کمک نمی‌کند، بلکه مشکلات بیشتری ایجاد می‌کند. یکی از نگرانی‌های جدی من در این حوزه، عدم شفافیت در درآمدهای حاصل از کمیسیون ماده ۵ است. امروز هیچ شفافیتی وجود ندارد که این درآمدها از کجا می‌آیند، چطور تقسیم می‌شوند و به کدام مناطق تخصیص پیدا می‌کنند. این عدم شفافیت باعث بروز فساد و سوءاستفاده‌های مالی می‌شود که می‌تواند تأثیرات منفی زیادی بر کیفیت زندگی شهروندان بگذارد.

 

 در مورد شفاف‌سازی درآمدهای کمیسیون ماده ۵، شما به ناپایداری و نبود شفافیت اشاره کردید. چه اقداماتی می‌تواند این وضعیت را تغییر دهد و باعث شفافیت در این بخش شود؟

 

اولین قدم برای تغییر وضعیت، ایجاد یک سازوکار شفاف برای گزارش‌دهی دقیق درآمدها و نحوه تخصیص آنهاست. باید یک نظام مالی دقیق و شفاف ایجاد شود که تمامی منابع مالی حاصل از کمیسیون ماده ۵، تراکم‌های افزوده‌شده و تخصیص آنها به مناطق مختلف شهر به‌ طور کامل مشخص باشد. این کار می‌تواند با نظارت و شفاف‌سازی مالی در سطح شورا و رسانه‌ها انجام شود. به‌ویژه باید یک کمیته مستقل از شورا به‌ طور خاص به نظارت بر این درآمدها و تخصیص آنها بپردازد. در غیر این صورت، این وضعیت می‌تواند به بحران‌های جدی‌تر اقتصادی و اجتماعی در تهران منجر شود. بله، شورای ششم تلاش‌هایی در جهت شفاف‌سازی کمیسیون ماده ۵ داشته است، اما با مقاومت‌های جدی روبه‌رو هستیم.

 

به‌ویژه درمورد بارگذاری‌ها و اضافه‌تراکم‌ها، شهرداری همچنان در تلاش است مسیر قبلی خود را ادامه دهد. برخی از اعضای شورا که موافق شهردار هستند، هرگونه تلاش برای اصلاح شرایط موجود را تهدیدی برای خود و شهردار می‌بینند. این افراد معتقدند اگر مسائل مرتبط با کمیسیون ماده ۵ شفاف‌تر شود، ممکن است بخشی از درآمدهای شهرداری کاهش پیدا کند و این به معنای آسیب به نمایش موفقیت‌های شهرداری است. در این میان، حتی شاهد فشارهای بیرونی نیز هستیم؛ برخی از شهرداری‌ها تهدید کرده‌اند که در صورت تصویب اصلاحات، از مسیر شکایت در دیوان عدالت اداری یا فرمانداری تهران اقدام خواهند کرد تا جلوی این اصلاحات را بگیرند. این وضعیت نشان می‌دهد که حتی با وجود حمایت‌های قانونی و کارشناسی، برخی افراد تلاش دارند اصلاحات متوقف شود.

 

 در این شرایط، تهران چقدر وقت دارد؟ آیا هنوز فرصتی برای نجات آن وجود دارد؟

 

واقعیت این است‌ اگر بخواهیم زمانی برای نجات تهران تعیین کنیم، نیاز به بررسی‌های دقیق کارشناسی داریم. بااین‌حال، آنچه ‌واضح است، آن است که تهران امروز در حوزه‌های مختلف وقتی ندارد. در مسائل آب، تهران در شرایط بحرانی قرار دارد. بحران آلودگی هوا و مشکلات زیست‌محیطی همچنان ادامه دارند.‌ حاشیه‌نشینی و مشکلات مناطق اقماری تهران نیز همچنان تهدیدی جدی برای پایتخت به‌شمار می‌آید.

 

 چه کسانی می‌توانند به نجات تهران کمک کنند؟

 

به‌ نظر من، راه‌حل اصلی در این شرایط، فعال‌شدن مردم و شهروندان تهرانی است. شهروندان تهرانی باید به‌عنوان صاحبان اصلی این شهر، وارد عمل شوند. اگر مردم تهران دست به یک حرکت اجتماعی بزنند و‌ حضور و مطالبه‌گری خود را نشان دهند، می‌توان امیدوار بود که تغییرات مثبت در شهر ایجاد شود. به یاد داشته باشید که نجات تهران مشابه‌ نجات دریاچه ارومیه است؛ اگر تجربه نجات دریاچه ارومیه را در نظر بگیریم، می‌بینیم که فعالان مختلف توانستند نقش مهمی در بهبود وضعیت آن ایفا کنند. با ورود فعالان و حمایت همه‌جانبه، می‌توان امید داشت ‌وضعیت تهران نیز بهبود یابد.

 

 شما یکی از پر‌تذکرترین اعضای شورا هستید. با‌این‌حال، ‌هیچ‌گاه در فهرست طراحان سؤال از شهردار نبوده‌اید. چرا هیچ‌وقت این گام را برنداشتید؟

 

درست است که من در فهرست طراحان سؤال از شهردار نبوده‌ام، اما باید بگویم ‌ جزء کسانی بودم که نه‌تنها سؤالات را امضا کردم، بلکه در بسیاری از موارد با همکاران دیگر به همفکری پرداختم و سؤالات را مطرح کردیم. بعضی از سؤالاتی که مطرح شد، در‌واقع نگرانی‌ها و دیدگاه‌های منتقدان شهرداری و آقای‌ زاکانی بود. این سؤالات به دلیل تقسیم‌بندی‌های تخصصی در شورا، از سوی برخی از همکاران مطرح شد. نکته‌ای که شما به آن اشاره کردید، به‌طور قطع یکی از مهم‌ترین مراحل در فرایند نظارتی شورا است. وقتی تذکرات مکررا به شهردار داده می‌شود و این تذکرات به تغییر رویه‌ها و اصلاح روندها منجر نمی‌شود، طبیعتا گام بعدی باید طرح سؤال از شهردار باشد. طبق ماده ۸۳ قانون شوراها، اگر تذکراتی داده شود و اصلاحات لازم انجام نشود، باید طرح سؤال از شهردار صورت بگیرد. من تا به حال به‌عنوان یکی از اعضای شورا، سؤالات مختلفی را امضا کرده‌ام و برخی از آنند، نتیجه‌ای به همراه داشته‌اند؟ در این مسیر، همیشه برای من این سؤال مطرح بوده که آیا فرایند طرح سؤال از شهردار به درستی پیگیری و اجرا شده است یا خیر؟

 

 چطور با اصلاحات جدید در قوانین مربوط به سؤال و استیضاح شهردار مواجه شدید و آیا این اصلاحات را به نفع شورا و شهر می‌بینید؟

 

اتفاق بسیار خوبی که در این دوره افتاد، اصلاح قوانین و مقررات مرتبط با سؤال و استیضاح شهردار بود. من از همین تریبون از نمایندگان مجلس تشکر می‌کنم که توانستند با شفاف‌سازی و اصلاح روندهای قانونی، فرایند سؤال و استیضاح شهردار را اصلاح کنند. یکی از مشکلات اصلی در قانون قبلی این بود که تذکرات به شهردار همیشه به‌طور شفاف و با یک روند مشخص پیگیری نمی‌شد. در قانون جدید، فرایندها شفاف‌تر و دقیق‌تر شده است. بر اساس این قانون، شهردار تنها یک ساعت فرصت دارد که در برابر سؤالات دفاع کند‌ و برای استیضاح شهردار، نیاز است‌ حداقل دو بار تذکر از سوی شورا داده شده باشد. این اصلاحات بسیار مثبت هستند؛ زیرا دیگر نمی‌توان سؤالات را بدون توجه به سرانجام آنها مطرح کرد و با نگاه‌های متفاوت با آنها برخورد کرد. این شفاف‌سازی‌‌ قطعا یکی از نقاط قوت این اصلاحات است.

 

 یکی از انتقادهای پرتکرار به شهرداری، عمر کوتاه مدیریت‌ها در شهرداری و انتصابات در آن است؛ در این زمینه توضیح می‌دهید؟

 

اجازه بدهید صریح صحبت کنم. من معتقدم آن‌گونه که در دوره پنجم شورا، شورا به «شورای نام‌گذاری» تعبیر شد، امروز هم شهرداری به «شهرداری رزومه‌ساز‌» برای یک جریان خاص تبدیل شده است. میزان جابه‌جایی‌های مدیریتی در شهرداری تهران واقعا کم‌سابقه است. مواردی داشته‌ایم که یک فرد در مدت کوتاهی، هفت یا هشت بار تغییر جایگاه داده یا چهار تا پنج منطقه مختلف را مدیریت کرده است. این جابه‌جایی‌ها برای من معنایی جز بازی با مهره‌های سیاسی با هدف انتخابات ۱۴۰۵ ندارد. به تعبیر خانم سلیمانی، یکی از همکاران ما در شورا، این وضعیت چیزی جز «تقسیم غنائم جنگی» نیست. من کاملا با این تعبیر موافقم. متأسفانه این شیوه مدیریت، ضربه سنگینی به سرمایه اجتماعی شهرداری وارد کرده است. کارکنان شریف و زحمتکش شهرداری با بی‌ثباتی، بی‌اعتمادی و فضای سیاسی‌شده‌ای روبه‌رو هستند که نتیجه‌ای جز کاهش بهره‌وری در پی ندارد.

 

 با توجه به اصلاح قانون، آیا شورا امروز ابزار لازم برای پاسخ‌خواهی از شهردار را در اختیار دارد؟

 

امروز بستر لازم برای سؤال از شهردار فراهم شده است. قانون جدید، فرایند تذکر، سؤال و حتی استیضاح را شفاف و عملیاتی کرده است. بنابراین اگر امروز سؤالی از شهردار مطرح شود، حتما ناظر بر وعده‌هایی است که داده شده، بودجه‌هایی که برای تحقق آنها مصوب شده و عملکرد واقعی‌ای که در قبال آنها ارائه شده است. اگر آقای‌ زاکانی مجددا از شورا رأی اعتماد بگیرد و ۱۱ نفر از همکاران ما به او رأی دهند، یا حتی اگر بدون رأی‌گیری ادامه کار دهند، در هر صورت باید پاسخ‌گوی سؤالاتی باشند که بر‌اساس همین قانون جدید طرح خواهد شد. باید صادقانه به مردم بگوییم ‌این سبک مدیریت، با وجود همه شعارهایی که داده شده، تا چه اندازه در تحقق اهداف موفق بوده است.

 

 از فشارهایی گفته‌اید که منتقدان شهردار در این دوره متحمل شده‌اند. این فضا چگونه بوده و آیا از نظر شما مانعی برای نقد کارشناسانه است؟

 

در‌ این سه سال و اندی، ما به‌عنوان منتقدان شهردار همواره تحت فشار بوده‌ایم. از سوی برخی از حامیان ایشان، متهم می‌شدیم که چون شهردار منتخب یک جریان سیاسی خاص است و شورا نیز با یک لیست واحد به شورا راه یافته، پس نقد ما می‌تواند به نفع رقیب سیاسی تمام شود. این نگاه از اساس نادرست است. نقطه افتراق ما، به‌عنوان نسل نو از جریان‌های سنتی، همین‌جاست. ما معتقدیم آنچه مهم است، منافع و مصالح مردم است. ما نمی‌گوییم هر‌چه ما می‌گوییم مطلقا درست است؛ برعکس، نقد و نظرات ما باید در معرض ارزیابی کارشناسان قرار گیرد. بااین‌حال، وقتی یک جریان سیاسی نقد را برنمی‌تابد و همه چیز را با عینک رقابت جناحی می‌بیند، آسیب اصلی را مردم می‌بینند.

 

 جمع‌بندی شما در پایان این مسیر چیست؟

 

فکر می‌کنم اکنون، در سال پایانی شورای ششم، وقت آن رسیده که‌ شفاف و بی‌طرفانه به عملکرد تیم مدیریت شهری نگاه کنیم. این 10 ماه تمدید‌شده‌ یک استثنا‌ست، نه قاعده. باید بررسی شود که آیا در این مدت، امکان اصلاح وجود دارد یا نه. پاسخ ما به مردم باید بر‌اساس واقعیت، عملکرد و نتایج باشد، نه ملاحظات سیاسی.

 

 در جریان برخی رویدادهای اخیر، مانند ماجرای مسجد در پارک قیطریه، موضع‌گیری صریحی داشتید. چه نقدی به این اتفاق دارید؟

 

به نظر من، یکی از تلخ‌ترین حوادث این دوره از مدیریت شهری، مسئله ساخت مسجد در پارک قیطریه بود. ما ملتی هستیم با پیشینه فرهنگی، اعتقادی و تاریخی غنی؛ مردمی که وقتی روز تاسوعا و عاشورا می‌رسد، حتی هم‌وطنان ارمنی ما نیز نذر می‌کنند و در دسته‌های عزاداری شرکت می‌کنند. در چنین جامعه‌ای، احترام به اعتقادات و حرمت‌ها یک اصل است، حتی در میان اختلاف دیدگاه‌ها. یادم نمی‌رود که امام‌موسی صدر وقتی به لبنان رفت، جلوی کلیسایی ایستاد و اجازه نداد به آن تعرض شود. حاج قاسم سلیمانی هم وقتی داعش به ایزدی‌ها حمله کرد، با وجود تفاوت عقیده و دین، آنها را مثل فرزندان خودش دید و از آنها دفاع کرد.

 

ما چنین ملتی هستیم؛ یاور مظلوم فارغ از دین، مذهب یا قومیت. اما در ماجرای ساخت مسجد در قیطریه، با یک بی‌هنری مدیریتی مواجه شدیم؛ به‌جای آنکه اقناع اجتماعی صورت گیرد، بخشی از جامعه مقابل بخش دیگر قرار داده شد. به کسانی که مخالفت داشتند، برچسب‌هایی زده شد که هیچ نسبتی با واقعیت نداشت. این همان رویکردی است که من پیش‌تر هم در صحن شورا به آن اعتراض کردم؛ برچسب‌زنی، که بخشی از راهبرد یک جریان حداقلی در سیاست ایران شده است. ما نباید وارد بازی لج‌بازی با مردم شویم. اینکه در پاسخ به اعتراضات‌ گفته شود «می‌سازیم، بزرگ‌ترش را هم می‌سازیم»، این لحن تحقیرآمیز تنها باعث فاصله‌گرفتن مردم از مدیریت شهری می‌شود. نتیجه این نوع رفتارها آن است که حتی وقتی حقیقت را می‌گوییم، مردم با تردید به ما نگاه می‌کنند. این بی‌اعتمادی، ثمره مستقیم رفتارهای ناپخته مدیریتی است.