|

برای درگذشت نابهنگام روزبه کیائیان (مدیر پخش نشر چشمه)

در رثای پسر مهربان صنعت نشر ایران

روزبه کیائیان، مدیر پخش چشمه را از نزدیک می‌شناختم. گو اینکه دوستی من با خانواده نشر چشمه، در مقدمه با پدر خانواده‌، حسن کیائیان، برقرار شد و استمرار یافت، ولی در سال‌های اخیر، بیشترین دیدار یا گفت‌وگوهای کاری و غیرکاری با دو نفر از فرزندان خانواده‌، کاوه و روزبه، بود.

در رثای پسر مهربان صنعت نشر ایران

حمیدرضا شعبانی

 

روزبه کیائیان، مدیر پخش چشمه را از نزدیک می‌شناختم. گو اینکه دوستی من با خانواده نشر چشمه، در مقدمه با پدر خانواده‌، حسن کیائیان، برقرار شد و استمرار یافت، ولی در سال‌های اخیر، بیشترین دیدار یا گفت‌وگوهای کاری و غیرکاری با دو نفر از فرزندان خانواده‌، کاوه و روزبه، بود. این ویژگی خانوادگی‌بودن نشر در ایران (و البته در جهان) به‌ گمان من‌ تنها موهبت باقی‌مانده در فرایند صنعتی‌شدن و پراکندگی جسم و جان آدم‌ها در دنیاست؛ زیرا هنوز‌ آشکارا متضمن انتقال فرهنگ و تمام ظرایف فرهنگی از نسلی به نسل دیگر است.

اما روزبه‌ خلق‌وخوی عجیبی داشت. به ‌رغم اِشراف و دانایی و هوش سرشارش، زبان و کلام و نگاهش کودک‌سان بود. یک‌ بار در یکی از خیزهای تورمی اقتصاد و افزایش ناگهانی بهای کاغذ (به‌ گمانم در سال ٩٨ یا ٩٩) و با اینکه مدتی منتقد سفت و سخت سیاست‌های انحصاری خانواده چشمه بودم (و البته هنوز هستم و بحثی طولانی دارد)، به او زنگ زدم و گفتم: «فلان کتاب ما در شُرف تجدید‌چاپ است و مرکز پخش شما بیش از نیمی از تیراژ چاپ قبلی را فروخته! من برای تهیه کاغذ و مقوای کتاب بی‌پولم! هیچ امکانی دارید که بخشی از تیراژ چاپ جدید را پیش‌خرید کنید تا با وجه آن کاغذ و مقوای کتاب را تأمین کنم؟».

او با زبان مهربانی که هرگز گردوغباری نداشت، گفت: «من این پیشنهاد شما را در جلسه داخلی چشمه با رأی و رویکرد مثبت خودم مطرح می‌کنم و هفته آینده پاسخ را به شما خواهم گفت‌». بعد با ذکاوت و هوشیاری‌اش ادامه داد: «می‌دانم شما با انحصاری‌کردن توزیع این کتاب یا سایر کتاب‌هایتان در پخش چشمه موافقت نمی‌کنید، ولی اگر شرط حمایت ما درصد تخفیف بیشتری بود، بابت این پیش‌خرید تا چه درصدی امتیاز تخفیف بیشتر از سایرین می‌دهید؟». گفتم: «موافقت جلسه داخلی را با درصد پیشنهادی خودتان به من اعلام کنید. من مصمم به تولیدم‌».‌

راست می‌گفت؛ تمام تصمیمات نشر چشمه با جلسات منظم میان اعضای سهامدار خانواده و گروه مدیران نشر و پخش و کتاب‌فروشی‌ها گرفته می‌شود که این خود -تا جایی‌ که می‌دانم- الگویی نمونه از همکاری و خرد جمعی یکی از موفق‌ترین مؤسسه‌های انتشاراتی کشور است. من مطمئنم‌ او در آن جلسه‌ در برابر این پرسش مدیران خود قرار گرفته‌ است که چرا نباید این پول را برای کتاب‌های در دست تولید خود انتشارات هزینه کنیم؟ و حتما پاسخی داده‌ است تا گروه را قانع کند که خانواده نشر، جمعی بزرگ‌تر از حساب‌های بانکی هستند.

امروز که خشونت زیر پوست جامعه را می‌بینم یا شاهدم که چگونه تعارض و تضاد منافع میان ناشران، کتاب‌فروشان و فروشندگان مجازی کتاب در صنعت نشر ایران، با کوچک‌شدن سفره اقتصادی مردم به بحران‌هایی اخلاقی و صنفی، فارغ از توان تدبیر و حل‌وفصل مدیران فرهنگی یا صنفی تبدیل شده‌ است، روزبه کیائیان برای من‌ تجسم همیشگی و بی‌نظیر این گفته اسکات فیتز جرالد باقی خواهد ماند که‌: «مهربانی، از مُحق‌بودن‌ مهم‌تر است‌».

یاد و خاطره‌اش گرامی.