|

اندر حکایت مذاکره نیابتی ‌

‌جاوید قربان‌اوغلی

انتشار عکسی از اولیانوف و رابرت مالی، نمایندگان روسیه و آمریکا در مذاکرات وین، در فضای مجازی بازتاب گسترده‌ای داشت. این اولین خبط نماینده روسیه از آغاز دور جدید مذاکرات هسته‌ای نیست و احتمالا در صورت عدم برخورد مناسب با این رخداد، آخرین آن نیز نخواهد بود. قبلا نیز همین شخص در سخنانی سخیف گفته بود: «در مذاکرات اخیر، روسیه و چین، ایران را متقاعد کرده‌اند برخی خواسته‌های حداکثری خود را کنار بگذارد و مذاکرات را بر اساس پیش‌نویسی که در بهار گذشته از سوی دولت قبلی ایران تنظیم شده بود، آغاز کند»؛ سخن مداخله‌جویانه‌ای که با واکنشی از سوی سخنگویان کشورمان روبه‌رو نشد و حتی در صورت صحت، توهین‌آمیز و به دور از شئونات دیپلماتیک است. برداشت افکار عمومی از این عکس و تفسیر اولیه از آن اظهارنظر، فارغ از چگونگی برخورد مقامات رسمی، به‌طور طبیعی تلقی ایفای نقش قیم‌مآبانه روسیه در گفت‌وگوهای وین است که به یقین به صلاح انقلاب و کشور نیست. روابط روسیه و ایران قبل و بعد از انقلاب اکتبر، تاریخ پر‌فراز‌و‌نشیبی است که پرداختن به آن مثنوی هفتاد‌مَن کاغذ می‌شود. کنکاش در بازه‌های زمانی، چه در دوره تزارها و چه پس از انقلاب اکتبر، نشان می‌دهد همسایه شمالی همواره در پی نفوذ در ساختار حکومت بوده و تأثیرگذاری بر روند تصمیم‌سازی تهران از سیاست‌های دائمی مسکو بوده است. غرب‌ستیزی رو به تزاید در چهار دهه پس‌ از انقلاب و استمرار دو دهه‌ای بحران هسته‌ای، دو مؤلفه زمینه‌ساز و تأثیرگذار در پیشبرد اهداف و اغراض کرملین در مقطع کنونی است که به‌زعم رهبران کرملین، ایران گزینه‌ای جز مسکو ندارد. حرف و عکس جناب اولیانف را که بخش کوچکی از تجلی این رویکرد است، باید در این چارچوب تفسیر کرد. روسیه و اسرائیل از تشنج فزاینده ایران و آمریکا بیشترین بهره را برده‌اند. ‌برای روسیه، حل مشکل ایران و آمریکا در حکم کاهش وابستگی ایران به مسکو است. اظهارات ظریف در فایلی صوتی که سرنوشت سیاسی او را رقم زد، مستندترین تفسیر در‌این‌باره است. او می‌گوید: «روسیه در هفته آخر مذاکرات برجام حداکثر تلاش خود را کرد که برجام به نتیجه نرسد و همان‌طور که می‌بینید در آن عکس معروف نیز وزیر خارجه روسیه نیست». نگرانی مسکو این بود (‌و هست) که توافق هسته‌ای نقطه آغازین پازلی است که در ادامه، راه را برای بهبود روابط ایران و آمریکا هموار خواهد کرد، زیرا ‌نگاه کلی سیاست‌مداران و افکار عمومی به همسایه شمالی، متأثر از سابقه تاریخی 200 سال گذشته در مقایسه با غرب بسیار تیره است. حفظ و تداوم شرایط کنونی که لاجرم انتخاب‌های ایران را محدود می‌کند، مطلوب‌ترین گزینه برای کرملین در مناسبات خود با ایران است. برای اسرائیل نیز تداوم غرب‌ستیزی و شعار نابودی اسرائیل، برخلاف سیاست اعلامی و دیپلماسی عمومی این رژیم، محمل مناسبی برای راهبردی است که از زمان موجودیت در پیشبرد آن عاجز بوده و تحولات ایران‌هراسی برخاسته از بحران هسته‌ای فرصت را برای پیشبرد آن فراهم کرده است. تل‌آویو با آگاهی از اهمیت ژئوپلیتیک ایران، می‌داند برای هر دو حزب آمریکا، در شرایط عادی ایران لنگرگاهی مطمئن و قابل اتکا برای تأمین صلح و ثبات در منطقه است و در شرایط برقراری رابطه‌ای منطقی و بر اساس منافع متقابل، ایران را بر دیگر کشورها ترجیح می‌دهند.

تحقق این‌ مهم به معنای پایان پروژه ایران‌هراسی است که تاکنون منافعی انکارنشدنی برای آن رژیم داشته است. طرفه آنکه روابط دو کشور که یکی متحد و دیگری دشمن ماست، بدون هیچ نگرانی از ایران، در بالاترین سطح سیاسی، امنیتی و نظامی قرار داشته و رایزنی‌های فشرده آنها در مسائل خاورمیانه از چشم ناظران و تحلیلگران پوشیده نبوده و تل‌آویو و مسکو ابایی از علنی‌کردن آن ندارند. تحولات سوریه و بمباران‌های مکرر مواضع ایران در این کشور، از مصادیق این روابط است. سکوت عامدانه ضدهوایی‌های پیشرفته روسیه در مقابل گستاخی حملات هوایی اسرائیل و حمله به هر نقطه‌ای از سوریه که جای پایی از ایران در آن باشد، در هماهنگی انکارنشدنی اسرائیل و روسیه صورت می‌گیرد. سه سال قبل وزیر دفاع روسیه در کنار همتای اسرائیلی به‌صراحت اعلام کرد حضور نظامی ایران در مرزهای رژیم صهیونیستی خط قرمز مسکو است. در روابط روسیه با ایران، غیر از رژیم صهیونیستی، خطوط قرمز دیگری هم وجود دارد. روسیه همسو با کشورهای غربی، دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای یا حتی ورود ایران به باشگاه هسته‌ای را خط قرمز خود می‌داند. در عرصه انرژی نیز ایران بزرگ‌ترین رقیب روسیه در صادرات گاز است و چنانچه شاهدیم این مزیت بزرگ ایران در چنبره سیاست‌ خارجی غرب‌ستیز، فرصت را برای روسیه برای جایگزینی ایران در صادرات گاز فراهم کرده است. روان‌شناسی نوع تعامل رهبران حاکم بر کرملین با ایران نیز حاوی درس‌های آموزنده‌ای است. در اوایل جنگ تحمیلی و در اوج موشک‌باران شهرهای بی‌دفاع ایران، ورنتسف، قائم‌مقام وزیر خارجه شوروی، با گستاخی راه‌حل جلوگیری از موشک‌باران مردم بی‌دفاع شهرها توسط موشک‌های اسکاد روسی را به تغییر راهبرد ایران در حمایت از مجاهدین افغانستان سنجاق کرد. سفر قوام‌السلطنه به اتحاد جماهیر شوروی پس از تصمیم سران دولت‌های اشغالگر جهت بیرون‌بردن ارتش‌های خود از ایران، یکی دیگر از درس‌آموزترین فرازهای تاریخ روابط دو کشور و روان‌شناسی سیاسی رهبران همسایه شمالی در قبال ایران است. به گفته همراهان قوام، نخست‌وزیر ایران پس از ورود به کرملین و استقبال از سوی مولوتف، جهت دیدار با مارشال استالین به دفتر کار او برده می‌شود. در اتاق انتظار مارشال استالین چند دقیقه‌ای منتظر می‌ماند. پس از باز‌شدن در، استالین در حال تماشای نقشه‌ای روی دیوار و پشت به هیئت، به نخست‌وزیر ایران بی‌احترامی می‌کند. با سرفه مولوتف که احتمالا همه اینها صحنه‌سازی بوده و از قبل طراحی شده بود، استالین به‌سوی قوام می‌آید. پس از صحبت چند‌دقیقه‌ای، ملاقات را به دو ساعت دیگر در ساعت ۱۱ نیمه‌شب حواله می‌دهد. بقیه ماجرا از برگ‌های مشعشع سفری تاریخی است. قوام به مترجم دستور می‌دهد به مولوتف بگوید به علت توهین به نخست‌وزیر ایران، به تهران بازمی‌گردد و ملاقاتی صورت نخواهد گرفت. ورق برمی‌گردد. مارشال استالین با مشاهده عزم قوام، صحنه را تغییر داده و ملاقات با قوام را به دعوت وی به شام تغییر می‌دهد. روشن است تعریض فوق به‌معنای نفی رابطه با مهم‌ترین همسایه کشور نیست. رابطه با همسایه شمالی حتی در زمان رژیم گذشته با تمام وابستگی به غرب، هیچ‌وقت کنار گذاشته نشد. نمونه‌های همکاری‌های صنعتی و حتی لجستیکی نظامی بر این مدعا گواه است. سخن در مدیریت سیاست‌ خارجی و نحوه هدایت آن برای تأمین حداکثری منافع ملی و از آن مهم‌تر حفظ کرامت ملت بزرگ و سربلند ایران در شرایط پرمخاطره روابط بین‌الملل است. کافی است جناب رئیسی به سازمان‌های مربوطه دستور دهد به میان مردم رفته و با نظرسنجی کم‌هزینه، بازخورد رفتار نماینده روسیه در وین را در غرور ملی آحاد کشوری که ریاست بر آن را بر عهده گرفته، به مقامات کشور گزارش کنند. چند سال قبل در پاسخ به سؤال خبرنگاری گفتم سیاست خارجی «نگاه به شرق نیست، ذوب‌شدن در شرق» است که در تئوری و عمل هیچ نسبتی با قانون اساسی ندارد. در آستانه سفر جناب رئیسی به مسکو قرار داریم. این سفر در مقطعی بسیار حساس انجام می‌شود. روسیه در تقابل با آمریکا به‌شدت نیازمند بازی با کارت ایران است؛ ضمن اینکه نوع تعامل ایران با روسیه و توافقاتی که صورت خواهد گرفت نیز در راهبرد غرب درباره ایران تعیین‌کننده خواهد بود. در کنار برنامه‌های روسیه و آمریکا، ایران با وجود همه مشکلات، کارت‌های بازی بسیاری در دست دارد. ایستادگی در مقابل زیاده‌خواهی غرب، روی برجسته سکه سیاست خارجی است. درباره فواید و مضرات این رویکرد سخن بسیار گفته شده ولی آنچه مشخص است، این است که ادامه این رویکرد، فرصت‌سوزی و راه‌ بازکردن برای رقبای منطقه‌ای است که به صلاح کشور نیست. نه غرب آن‌چنان سیاه و پلید است که ما می‌گوییم و نه شرق فرشته‌ای است که می‌نماید و اساسا انگاره‌هایی از این قسم در دنیای واقع موجود نیستند. منافع حداکثری، راهبرد همه کشورها در سیاست خارجی است و برای تأمین گزاره‌ای تحت عنوان «دوست و دشمن دائمی» وجود ندارد. راهبردی منطقی که ایران نیز باید آن را مطمح نظر قرار داده و با رویکرد «موازنه مثبت» از امکانات همه کشورهای جهان به شمول چین، روسیه، آمریکا، هند، انگلیس، فرانسه، ایتالیا و... برای آبادانی و توسعه کشور استفاده کند.
گام اول در این مسیر، رهایی از شر تحریم‌هاست. این مهم در گرو کنار‌گذاشتن رویه تاریخی و مصالحه با کشوری است که پیچ تحریم‌ها را در دست دارد. راهبرد نگاه انحصاری به شرق و همچنین انگاره اروپای بدون آمریکا، رؤیایی است که تعبیر نخواهد شد. مشاهده کردیم که اروپا به دلیل مخالفت ترامپ از پیشبرد «اینستکس» که در حکم آب‌باریکه‌ای برای نجات برجام بود، عاجز ماند. اگر اولیانف کارت سبز ایران را هم در دست داشته باشد، آمریکا این امتیاز ارزشمند را از طریق روسیه و چین و بلکه متحدان اروپایی خود به ما نخواهد داد. رویکرد حکیمانه و موافق با عزت، حکمت و مصلحت مذاکره مستقیم با عامل اصلی تحریم است. بازی هنرمندانه اردوغان حاوی درس‌های بزرگی است؛ جنگنده پیشرفته سوخوی روسیه را سرنگون می‌کند، سفیر پوتین در آنکارا به قتل می‌رسد، چند سال با تمام امکانات برای سرنگونی اسد سرمایه‌گذاری کرده و با روسیه سرشاخ می‌شود و در نهایت سامانه اس ۴۰۰ را از همان کشور دریافت می‌کند.

انتشار عکسی از اولیانوف و رابرت مالی، نمایندگان روسیه و آمریکا در مذاکرات وین، در فضای مجازی بازتاب گسترده‌ای داشت. این اولین خبط نماینده روسیه از آغاز دور جدید مذاکرات هسته‌ای نیست و احتمالا در صورت عدم برخورد مناسب با این رخداد، آخرین آن نیز نخواهد بود. قبلا نیز همین شخص در سخنانی سخیف گفته بود: «در مذاکرات اخیر، روسیه و چین، ایران را متقاعد کرده‌اند برخی خواسته‌های حداکثری خود را کنار بگذارد و مذاکرات را بر اساس پیش‌نویسی که در بهار گذشته از سوی دولت قبلی ایران تنظیم شده بود، آغاز کند»؛ سخن مداخله‌جویانه‌ای که با واکنشی از سوی سخنگویان کشورمان روبه‌رو نشد و حتی در صورت صحت، توهین‌آمیز و به دور از شئونات دیپلماتیک است. برداشت افکار عمومی از این عکس و تفسیر اولیه از آن اظهارنظر، فارغ از چگونگی برخورد مقامات رسمی، به‌طور طبیعی تلقی ایفای نقش قیم‌مآبانه روسیه در گفت‌وگوهای وین است که به یقین به صلاح انقلاب و کشور نیست. روابط روسیه و ایران قبل و بعد از انقلاب اکتبر، تاریخ پر‌فراز‌و‌نشیبی است که پرداختن به آن مثنوی هفتاد‌مَن کاغذ می‌شود. کنکاش در بازه‌های زمانی، چه در دوره تزارها و چه پس از انقلاب اکتبر، نشان می‌دهد همسایه شمالی همواره در پی نفوذ در ساختار حکومت بوده و تأثیرگذاری بر روند تصمیم‌سازی تهران از سیاست‌های دائمی مسکو بوده است. غرب‌ستیزی رو به تزاید در چهار دهه پس‌ از انقلاب و استمرار دو دهه‌ای بحران هسته‌ای، دو مؤلفه زمینه‌ساز و تأثیرگذار در پیشبرد اهداف و اغراض کرملین در مقطع کنونی است که به‌زعم رهبران کرملین، ایران گزینه‌ای جز مسکو ندارد. حرف و عکس جناب اولیانف را که بخش کوچکی از تجلی این رویکرد است، باید در این چارچوب تفسیر کرد. روسیه و اسرائیل از تشنج فزاینده ایران و آمریکا بیشترین بهره را برده‌اند. ‌برای روسیه، حل مشکل ایران و آمریکا در حکم کاهش وابستگی ایران به مسکو است. اظهارات ظریف در فایلی صوتی که سرنوشت سیاسی او را رقم زد، مستندترین تفسیر در‌این‌باره است. او می‌گوید: «روسیه در هفته آخر مذاکرات برجام حداکثر تلاش خود را کرد که برجام به نتیجه نرسد و همان‌طور که می‌بینید در آن عکس معروف نیز وزیر خارجه روسیه نیست». نگرانی مسکو این بود (‌و هست) که توافق هسته‌ای نقطه آغازین پازلی است که در ادامه، راه را برای بهبود روابط ایران و آمریکا هموار خواهد کرد، زیرا ‌نگاه کلی سیاست‌مداران و افکار عمومی به همسایه شمالی، متأثر از سابقه تاریخی 200 سال گذشته در مقایسه با غرب بسیار تیره است. حفظ و تداوم شرایط کنونی که لاجرم انتخاب‌های ایران را محدود می‌کند، مطلوب‌ترین گزینه برای کرملین در مناسبات خود با ایران است. برای اسرائیل نیز تداوم غرب‌ستیزی و شعار نابودی اسرائیل، برخلاف سیاست اعلامی و دیپلماسی عمومی این رژیم، محمل مناسبی برای راهبردی است که از زمان موجودیت در پیشبرد آن عاجز بوده و تحولات ایران‌هراسی برخاسته از بحران هسته‌ای فرصت را برای پیشبرد آن فراهم کرده است. تل‌آویو با آگاهی از اهمیت ژئوپلیتیک ایران، می‌داند برای هر دو حزب آمریکا، در شرایط عادی ایران لنگرگاهی مطمئن و قابل اتکا برای تأمین صلح و ثبات در منطقه است و در شرایط برقراری رابطه‌ای منطقی و بر اساس منافع متقابل، ایران را بر دیگر کشورها ترجیح می‌دهند.

تحقق این‌ مهم به معنای پایان پروژه ایران‌هراسی است که تاکنون منافعی انکارنشدنی برای آن رژیم داشته است. طرفه آنکه روابط دو کشور که یکی متحد و دیگری دشمن ماست، بدون هیچ نگرانی از ایران، در بالاترین سطح سیاسی، امنیتی و نظامی قرار داشته و رایزنی‌های فشرده آنها در مسائل خاورمیانه از چشم ناظران و تحلیلگران پوشیده نبوده و تل‌آویو و مسکو ابایی از علنی‌کردن آن ندارند. تحولات سوریه و بمباران‌های مکرر مواضع ایران در این کشور، از مصادیق این روابط است. سکوت عامدانه ضدهوایی‌های پیشرفته روسیه در مقابل گستاخی حملات هوایی اسرائیل و حمله به هر نقطه‌ای از سوریه که جای پایی از ایران در آن باشد، در هماهنگی انکارنشدنی اسرائیل و روسیه صورت می‌گیرد. سه سال قبل وزیر دفاع روسیه در کنار همتای اسرائیلی به‌صراحت اعلام کرد حضور نظامی ایران در مرزهای رژیم صهیونیستی خط قرمز مسکو است. در روابط روسیه با ایران، غیر از رژیم صهیونیستی، خطوط قرمز دیگری هم وجود دارد. روسیه همسو با کشورهای غربی، دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای یا حتی ورود ایران به باشگاه هسته‌ای را خط قرمز خود می‌داند. در عرصه انرژی نیز ایران بزرگ‌ترین رقیب روسیه در صادرات گاز است و چنانچه شاهدیم این مزیت بزرگ ایران در چنبره سیاست‌ خارجی غرب‌ستیز، فرصت را برای روسیه برای جایگزینی ایران در صادرات گاز فراهم کرده است. روان‌شناسی نوع تعامل رهبران حاکم بر کرملین با ایران نیز حاوی درس‌های آموزنده‌ای است. در اوایل جنگ تحمیلی و در اوج موشک‌باران شهرهای بی‌دفاع ایران، ورنتسف، قائم‌مقام وزیر خارجه شوروی، با گستاخی راه‌حل جلوگیری از موشک‌باران مردم بی‌دفاع شهرها توسط موشک‌های اسکاد روسی را به تغییر راهبرد ایران در حمایت از مجاهدین افغانستان سنجاق کرد. سفر قوام‌السلطنه به اتحاد جماهیر شوروی پس از تصمیم سران دولت‌های اشغالگر جهت بیرون‌بردن ارتش‌های خود از ایران، یکی دیگر از درس‌آموزترین فرازهای تاریخ روابط دو کشور و روان‌شناسی سیاسی رهبران همسایه شمالی در قبال ایران است. به گفته همراهان قوام، نخست‌وزیر ایران پس از ورود به کرملین و استقبال از سوی مولوتف، جهت دیدار با مارشال استالین به دفتر کار او برده می‌شود. در اتاق انتظار مارشال استالین چند دقیقه‌ای منتظر می‌ماند. پس از باز‌شدن در، استالین در حال تماشای نقشه‌ای روی دیوار و پشت به هیئت، به نخست‌وزیر ایران بی‌احترامی می‌کند. با سرفه مولوتف که احتمالا همه اینها صحنه‌سازی بوده و از قبل طراحی شده بود، استالین به‌سوی قوام می‌آید. پس از صحبت چند‌دقیقه‌ای، ملاقات را به دو ساعت دیگر در ساعت ۱۱ نیمه‌شب حواله می‌دهد. بقیه ماجرا از برگ‌های مشعشع سفری تاریخی است. قوام به مترجم دستور می‌دهد به مولوتف بگوید به علت توهین به نخست‌وزیر ایران، به تهران بازمی‌گردد و ملاقاتی صورت نخواهد گرفت. ورق برمی‌گردد. مارشال استالین با مشاهده عزم قوام، صحنه را تغییر داده و ملاقات با قوام را به دعوت وی به شام تغییر می‌دهد. روشن است تعریض فوق به‌معنای نفی رابطه با مهم‌ترین همسایه کشور نیست. رابطه با همسایه شمالی حتی در زمان رژیم گذشته با تمام وابستگی به غرب، هیچ‌وقت کنار گذاشته نشد. نمونه‌های همکاری‌های صنعتی و حتی لجستیکی نظامی بر این مدعا گواه است. سخن در مدیریت سیاست‌ خارجی و نحوه هدایت آن برای تأمین حداکثری منافع ملی و از آن مهم‌تر حفظ کرامت ملت بزرگ و سربلند ایران در شرایط پرمخاطره روابط بین‌الملل است. کافی است جناب رئیسی به سازمان‌های مربوطه دستور دهد به میان مردم رفته و با نظرسنجی کم‌هزینه، بازخورد رفتار نماینده روسیه در وین را در غرور ملی آحاد کشوری که ریاست بر آن را بر عهده گرفته، به مقامات کشور گزارش کنند. چند سال قبل در پاسخ به سؤال خبرنگاری گفتم سیاست خارجی «نگاه به شرق نیست، ذوب‌شدن در شرق» است که در تئوری و عمل هیچ نسبتی با قانون اساسی ندارد. در آستانه سفر جناب رئیسی به مسکو قرار داریم. این سفر در مقطعی بسیار حساس انجام می‌شود. روسیه در تقابل با آمریکا به‌شدت نیازمند بازی با کارت ایران است؛ ضمن اینکه نوع تعامل ایران با روسیه و توافقاتی که صورت خواهد گرفت نیز در راهبرد غرب درباره ایران تعیین‌کننده خواهد بود. در کنار برنامه‌های روسیه و آمریکا، ایران با وجود همه مشکلات، کارت‌های بازی بسیاری در دست دارد. ایستادگی در مقابل زیاده‌خواهی غرب، روی برجسته سکه سیاست خارجی است. درباره فواید و مضرات این رویکرد سخن بسیار گفته شده ولی آنچه مشخص است، این است که ادامه این رویکرد، فرصت‌سوزی و راه‌ بازکردن برای رقبای منطقه‌ای است که به صلاح کشور نیست. نه غرب آن‌چنان سیاه و پلید است که ما می‌گوییم و نه شرق فرشته‌ای است که می‌نماید و اساسا انگاره‌هایی از این قسم در دنیای واقع موجود نیستند. منافع حداکثری، راهبرد همه کشورها در سیاست خارجی است و برای تأمین گزاره‌ای تحت عنوان «دوست و دشمن دائمی» وجود ندارد. راهبردی منطقی که ایران نیز باید آن را مطمح نظر قرار داده و با رویکرد «موازنه مثبت» از امکانات همه کشورهای جهان به شمول چین، روسیه، آمریکا، هند، انگلیس، فرانسه، ایتالیا و... برای آبادانی و توسعه کشور استفاده کند.
گام اول در این مسیر، رهایی از شر تحریم‌هاست. این مهم در گرو کنار‌گذاشتن رویه تاریخی و مصالحه با کشوری است که پیچ تحریم‌ها را در دست دارد. راهبرد نگاه انحصاری به شرق و همچنین انگاره اروپای بدون آمریکا، رؤیایی است که تعبیر نخواهد شد. مشاهده کردیم که اروپا به دلیل مخالفت ترامپ از پیشبرد «اینستکس» که در حکم آب‌باریکه‌ای برای نجات برجام بود، عاجز ماند. اگر اولیانف کارت سبز ایران را هم در دست داشته باشد، آمریکا این امتیاز ارزشمند را از طریق روسیه و چین و بلکه متحدان اروپایی خود به ما نخواهد داد. رویکرد حکیمانه و موافق با عزت، حکمت و مصلحت مذاکره مستقیم با عامل اصلی تحریم است. بازی هنرمندانه اردوغان حاوی درس‌های بزرگی است؛ جنگنده پیشرفته سوخوی روسیه را سرنگون می‌کند، سفیر پوتین در آنکارا به قتل می‌رسد، چند سال با تمام امکانات برای سرنگونی اسد سرمایه‌گذاری کرده و با روسیه سرشاخ می‌شود و در نهایت سامانه اس ۴۰۰ را از همان کشور دریافت می‌کند.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها