|

‌محاصره ایران از سوی کدام «دوستان»؟

احمد غلامي . سردبير

سرمقاله هفته گذشته روزنامه شرق، «واسطه استراتژیک» محاصره‌ای از سوی «دوستان»، به قلم کیومرث اشتریان حاوی نکات تأمل‌برانگیزی بود که باب گفت‌وگو و مجادله را می‌گشاید. اشتریان با به‌کارگیری مفهومی به نام «واسطه استراتژیک» تلاش کرده است طرف‌های سوم در رابطه با ایران را در توازن منطقه‌ای و جهانی مورد نقد قرار دهد. کشورهایی همچون روسیه، چین و ترکیه، البته با اشاره‌ای گذرا به نقش پاکستان و نفوذش در افغانستان. نکته اصلی بحث این است که کشورهای واسط (دوستان) می‌توانند تهدید و تحدیدی برای برنامه‌های منطقه‌ای ایران باشند. اشتریان می‌نویسد: «اسرائیل؛ دشمن رسمی ایران که در سال‌های اخیر نفوذ روزافزونی در کشورهای حاشیه خلیج فارس داشته است، در چتر حمایتی «کشور دوست» ایران یعنی روسیه قرار می‌گیرد. این جمله لاوروف تأکید مجددی بر این موضوع است؛ امنیت اسرائیل اولویت ماست». اشتریان باور دارد که حمایت از اسرائیل به شیوه‌ای متناقض نه به دست آمریکا بلکه به دست چین و روسیه صورت می‌گیرد. اما باید گفت و تأکید کرد که در قواعد بین‌الملل دوست وجود ندارد، شرکای تاکتیکی و استراتژیک وجود دارند و بر کسی پوشیده نیست که اسرائیل شریک استراتژیک آمریکاست و آمریکا بدون اسرائیل و اسرائیل بدون آمریکا معنا ندارد. بگذریم که مردم آمریکا از این رابطه استراتژیک به ستوه آمده‌اند؛ چراکه اسرائیل نقشی اساسی در سیاست داخلی آمریکا و اقتصاد این کشور بازی می‌کند. اگر بخواهیم این جمله لاوروف را مبنای یک رابطه استراتژیک بین روسیه و اسرائیل قرار دهیم، در تحلیل‌مان به خطا خواهیم رفت. یکی از ویژگی‌های سیاست‌های منطقه‌‌ای ایران دقیقا واقع‌بینی آن در برابر دیگر کشورهاست. اغراق نیست اگر بگوییم ایران هرگز روابطش را براساس دوستی با کشورهای قدرتمند و نقش‌آفرین در منطقه پی‌ریزی نکرده است. ایران شرکای تاکتیکی و استراتژیک دارد. حتی بسیاری از موضع‌گیری‌هایش در منطقه مبنای ایدئولوژیک ندارد و بر اساس تأمین منافع حداکثری پیش می‌رود، با پرهیز از منازعاتی که پایانش در اختیار ایران نیست. در سیاست منطقه‌ای ایران نمی‌توان از این گزاره استفاده کرد که این کشور در باتلاق سوریه، عراق و یمن گرفتار شده است. سیاست منطقه‌ای ایران بر این اساس شکل گرفته که دوست و دشمن ابدی وجود ندارد. اگر شرایط اقتضا کند می‌تواند از این کشورها خارج شده و سیاست نگاه به درون را پی بگیرد. می‌توان گفت دست بر قضا افغانستان برای روسیه و آمریکا باتلاق بوده است. با اینکه برای دخالت ایران در افغانستان انگیزه‌ قوی همچون سرنوشت وخیم اهالی شهرهای شیعه‌نشین وجود داشته، اما تاکنون چنین اتفاقی رخ نداده است. این عملکرد شاهدی بر این مدعاست که سیاست منطقه‌ای ایران، سیاستی ایدئولوژیک نیست. از طرف دیگر نزدیکی ایران به طالبان معنایی جز نزدیکی به شر ندارد تا ایران بتواند رفتارهای این گروه تندرو و متعصب را رصد کند. بسیاری به درست یا نادرست موضع‌گیری‌های «ایذایی» روزنامه کیهان را مبنای سیاست‌های منطقه‌ای و جهانی ایران قرار می‌دهند. رویکرد و موضع‌گیری‌های این روزنامه بیش از آنکه مقرون به واقعیت باشد، مصرف داخلی، خارجی و منطقه‌ای دارد. البته ناگفته پیداست برخی چهره‌ها و جناح‌های سیاسی ایران در شیوه سیاست‌ورزی بر طالبان فضل تقدم دارند!

به هر تقدیر، در اینکه چین و روسیه کشورهای قدرتمندی هستند و در سیاست‌های داخلی و خارجی ایران نقش تعیین‌کننده‌ای دارند، تردیدی وجود ندارد، اما اشتریان در یادداشت خود از ایران به گونه‌ای سخن می‌گوید که گویا ایران اصلا نقشی در توازن قوا ندارد و دچار «انفعال سیاسی» است. ایران در منطقه با دوستان و هم‌پیمانانش نقشی عمل‌گرایانه دارند. این فاعلیت سیاسی گاه به نفع روسیه و چین و گاه به ضرر آنان تمام شده است. بدیهی است ایران تلاش می‌کند این فاعلیت در تضاد منافع با شرکایش نباشد؛ با این وجود همه‌چیز باز به شرایط بستگی دارد. ایران نشان داده در سیاست‌های منطقه‌ای و جهانی خاصه منطقه‌ای خونسرد و منطقی است و از منافع و دستاوردهایش در منطقه به راحتی نخواهد گذشت. بزرگ‌ترین اشکال یادداشت اشتریان نادیده‌انگاشتن نقش فاعلی ایران است. نادیده‌انگاشتنی که پرسش‌های اساسی‌ای را به ذهن متبادر می‌کند: «مگر روسیه حامی اسرائیل نمی‌دانست که اگر در سوریه کنار ایران قرار بگیرد موجب افزایش توان نظامی این کشور در مرزهای اسرائیل خواهد شد؟ آیا چین نمی‌دانست ادامه خرید نفت از ایران در شرایط تحریم‌ها موجب تقویت توان اقتصادی ایران خواهد شد که جدی‌ترین دشمن اسرائیل است؟ ترکیه نمی‌دانست کمک به ایران در دورزدن تحریم‌ها موجب تقویت توانمندی این کشور شده و در نتیجه ضربات جدی به نیروهای نیابتی‌اش در سوریه خواهد زد؟ چین و روسیه نمی‌دانند همکاری اقتصادی و نظامی با ایران باعث افزایش نظامی ظرفیت‌های ایران در یمن شده و این یعنی تهدیدی برای امنیت ملی عربستان سعودی است؟ آمریکا نمی‌دانست با خروج از عراق، ایران در این کشور دست بالا را پیدا خواهد کرد؟ آمریکا نمی‌دانست در خلأ خروجش از افغانستان، ایران نقش بازیگری جدی را پیدا خواهد کرد؟ از این پرسش‌ها به راحتی نمی‌توان گذشت؛ پرسش‌هایی که بیانگر فاعلیت ایران است نه بازیگری منفعل و گرفتار «دوستان» یا گرفتار در «واسطه استراتژیک».

سرمقاله هفته گذشته روزنامه شرق، «واسطه استراتژیک» محاصره‌ای از سوی «دوستان»، به قلم کیومرث اشتریان حاوی نکات تأمل‌برانگیزی بود که باب گفت‌وگو و مجادله را می‌گشاید. اشتریان با به‌کارگیری مفهومی به نام «واسطه استراتژیک» تلاش کرده است طرف‌های سوم در رابطه با ایران را در توازن منطقه‌ای و جهانی مورد نقد قرار دهد. کشورهایی همچون روسیه، چین و ترکیه، البته با اشاره‌ای گذرا به نقش پاکستان و نفوذش در افغانستان. نکته اصلی بحث این است که کشورهای واسط (دوستان) می‌توانند تهدید و تحدیدی برای برنامه‌های منطقه‌ای ایران باشند. اشتریان می‌نویسد: «اسرائیل؛ دشمن رسمی ایران که در سال‌های اخیر نفوذ روزافزونی در کشورهای حاشیه خلیج فارس داشته است، در چتر حمایتی «کشور دوست» ایران یعنی روسیه قرار می‌گیرد. این جمله لاوروف تأکید مجددی بر این موضوع است؛ امنیت اسرائیل اولویت ماست». اشتریان باور دارد که حمایت از اسرائیل به شیوه‌ای متناقض نه به دست آمریکا بلکه به دست چین و روسیه صورت می‌گیرد. اما باید گفت و تأکید کرد که در قواعد بین‌الملل دوست وجود ندارد، شرکای تاکتیکی و استراتژیک وجود دارند و بر کسی پوشیده نیست که اسرائیل شریک استراتژیک آمریکاست و آمریکا بدون اسرائیل و اسرائیل بدون آمریکا معنا ندارد. بگذریم که مردم آمریکا از این رابطه استراتژیک به ستوه آمده‌اند؛ چراکه اسرائیل نقشی اساسی در سیاست داخلی آمریکا و اقتصاد این کشور بازی می‌کند. اگر بخواهیم این جمله لاوروف را مبنای یک رابطه استراتژیک بین روسیه و اسرائیل قرار دهیم، در تحلیل‌مان به خطا خواهیم رفت. یکی از ویژگی‌های سیاست‌های منطقه‌‌ای ایران دقیقا واقع‌بینی آن در برابر دیگر کشورهاست. اغراق نیست اگر بگوییم ایران هرگز روابطش را براساس دوستی با کشورهای قدرتمند و نقش‌آفرین در منطقه پی‌ریزی نکرده است. ایران شرکای تاکتیکی و استراتژیک دارد. حتی بسیاری از موضع‌گیری‌هایش در منطقه مبنای ایدئولوژیک ندارد و بر اساس تأمین منافع حداکثری پیش می‌رود، با پرهیز از منازعاتی که پایانش در اختیار ایران نیست. در سیاست منطقه‌ای ایران نمی‌توان از این گزاره استفاده کرد که این کشور در باتلاق سوریه، عراق و یمن گرفتار شده است. سیاست منطقه‌ای ایران بر این اساس شکل گرفته که دوست و دشمن ابدی وجود ندارد. اگر شرایط اقتضا کند می‌تواند از این کشورها خارج شده و سیاست نگاه به درون را پی بگیرد. می‌توان گفت دست بر قضا افغانستان برای روسیه و آمریکا باتلاق بوده است. با اینکه برای دخالت ایران در افغانستان انگیزه‌ قوی همچون سرنوشت وخیم اهالی شهرهای شیعه‌نشین وجود داشته، اما تاکنون چنین اتفاقی رخ نداده است. این عملکرد شاهدی بر این مدعاست که سیاست منطقه‌ای ایران، سیاستی ایدئولوژیک نیست. از طرف دیگر نزدیکی ایران به طالبان معنایی جز نزدیکی به شر ندارد تا ایران بتواند رفتارهای این گروه تندرو و متعصب را رصد کند. بسیاری به درست یا نادرست موضع‌گیری‌های «ایذایی» روزنامه کیهان را مبنای سیاست‌های منطقه‌ای و جهانی ایران قرار می‌دهند. رویکرد و موضع‌گیری‌های این روزنامه بیش از آنکه مقرون به واقعیت باشد، مصرف داخلی، خارجی و منطقه‌ای دارد. البته ناگفته پیداست برخی چهره‌ها و جناح‌های سیاسی ایران در شیوه سیاست‌ورزی بر طالبان فضل تقدم دارند!

به هر تقدیر، در اینکه چین و روسیه کشورهای قدرتمندی هستند و در سیاست‌های داخلی و خارجی ایران نقش تعیین‌کننده‌ای دارند، تردیدی وجود ندارد، اما اشتریان در یادداشت خود از ایران به گونه‌ای سخن می‌گوید که گویا ایران اصلا نقشی در توازن قوا ندارد و دچار «انفعال سیاسی» است. ایران در منطقه با دوستان و هم‌پیمانانش نقشی عمل‌گرایانه دارند. این فاعلیت سیاسی گاه به نفع روسیه و چین و گاه به ضرر آنان تمام شده است. بدیهی است ایران تلاش می‌کند این فاعلیت در تضاد منافع با شرکایش نباشد؛ با این وجود همه‌چیز باز به شرایط بستگی دارد. ایران نشان داده در سیاست‌های منطقه‌ای و جهانی خاصه منطقه‌ای خونسرد و منطقی است و از منافع و دستاوردهایش در منطقه به راحتی نخواهد گذشت. بزرگ‌ترین اشکال یادداشت اشتریان نادیده‌انگاشتن نقش فاعلی ایران است. نادیده‌انگاشتنی که پرسش‌های اساسی‌ای را به ذهن متبادر می‌کند: «مگر روسیه حامی اسرائیل نمی‌دانست که اگر در سوریه کنار ایران قرار بگیرد موجب افزایش توان نظامی این کشور در مرزهای اسرائیل خواهد شد؟ آیا چین نمی‌دانست ادامه خرید نفت از ایران در شرایط تحریم‌ها موجب تقویت توان اقتصادی ایران خواهد شد که جدی‌ترین دشمن اسرائیل است؟ ترکیه نمی‌دانست کمک به ایران در دورزدن تحریم‌ها موجب تقویت توانمندی این کشور شده و در نتیجه ضربات جدی به نیروهای نیابتی‌اش در سوریه خواهد زد؟ چین و روسیه نمی‌دانند همکاری اقتصادی و نظامی با ایران باعث افزایش نظامی ظرفیت‌های ایران در یمن شده و این یعنی تهدیدی برای امنیت ملی عربستان سعودی است؟ آمریکا نمی‌دانست با خروج از عراق، ایران در این کشور دست بالا را پیدا خواهد کرد؟ آمریکا نمی‌دانست در خلأ خروجش از افغانستان، ایران نقش بازیگری جدی را پیدا خواهد کرد؟ از این پرسش‌ها به راحتی نمی‌توان گذشت؛ پرسش‌هایی که بیانگر فاعلیت ایران است نه بازیگری منفعل و گرفتار «دوستان» یا گرفتار در «واسطه استراتژیک».

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها