مردم و روبانهای قرمز صنعت
صنعت و شهر از قرن نوزدهم به این سو دو پدیده بسیار درهمتنیده هستند. پیدایش شهرهای مدرن بهویژه کلانشهرها مدیون صنعتیشدن جامعه است. این شهرها بودند که با پیدایش اولین قطبهای صنعتی فرصت رشد و توسعهای بیهمتا در تاریخ بشری پیدا کردند. جریان صنعتیشدن سرتاسر جهان را درنوردید و ایرانیها هم مشتاقانه به استقبال آن رفتند؛ زیرا در آن زمان تصور عمومی در قالب مکاتب رقیبی مانند «مدرنیزاسیون» و «وابستگی» بر این بود که کلید حل مشکلات عظیمی مانند عقبماندگی و توسعهنیافتگی در دست صنعتیشدن سریع جامعه با اثراتی مانند توزیع ثروت به شکل رخنه به پایین است. با وجود آشکارشدن بطلان این تصور با پیامدهایی مثل تشدید نابرابریها و تخریب محیط زیست، عجیب است که این اشتیاق همچنان در رقابت نخبگان سیاسی محلی برای اختصاص منابع ملی جهت تأسیس صنایعی مانند فولاد، پالایشگاه، خودروسازی و مانند اینها در زادبومهای خود از یک سو و از سوی دیگر مسابقه مقامات اجرائی از جناحهای مختلف سیاسی در بهاصطلاح کلنگزنی یا بریدن روبانهای قرمز افتتاح مراکز صنعتی بهعنوان یک دستاورد پرافتخار، پرقوت وجود دارد. تا پیش از جریان صنعتیشدن، نقش عمده شهرها بهویژه در ایران، معطوف به خدمات اداری-سیاسی و مراکز مبادله کالا و خدمات در مقیاسی محدود بود.
حسین ایمانیجاجرمی- جامعهشناس
صنعت و شهر از قرن نوزدهم به این سو دو پدیده بسیار درهمتنیده هستند. پیدایش شهرهای مدرن بهویژه کلانشهرها مدیون صنعتیشدن جامعه است. این شهرها بودند که با پیدایش اولین قطبهای صنعتی فرصت رشد و توسعهای بیهمتا در تاریخ بشری پیدا کردند. جریان صنعتیشدن سرتاسر جهان را درنوردید و ایرانیها هم مشتاقانه به استقبال آن رفتند؛ زیرا در آن زمان تصور عمومی در قالب مکاتب رقیبی مانند «مدرنیزاسیون» و «وابستگی» بر این بود که کلید حل مشکلات عظیمی مانند عقبماندگی و توسعهنیافتگی در دست صنعتیشدن سریع جامعه با اثراتی مانند توزیع ثروت به شکل رخنه به پایین است. با وجود آشکارشدن بطلان این تصور با پیامدهایی مثل تشدید نابرابریها و تخریب محیط زیست، عجیب است که این اشتیاق همچنان در رقابت نخبگان سیاسی محلی برای اختصاص منابع ملی جهت تأسیس صنایعی مانند فولاد، پالایشگاه، خودروسازی و مانند اینها در زادبومهای خود از یک سو و از سوی دیگر مسابقه مقامات اجرائی از جناحهای مختلف سیاسی در بهاصطلاح کلنگزنی یا بریدن روبانهای قرمز افتتاح مراکز صنعتی بهعنوان یک دستاورد پرافتخار، پرقوت وجود دارد. تا پیش از جریان صنعتیشدن، نقش عمده شهرها بهویژه در ایران، معطوف به خدمات اداری-سیاسی و مراکز مبادله کالا و خدمات در مقیاسی محدود بود. دانشگاه هم نسبت به تحولاتی که در جامعه ایران در حال وقوع بود، واکنش نشان داد. برای مثال یکی از نخستین گروههای پژوهشی در مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران در انتهای دهه 1330 گروه جامعهشناسی صنعتی بود که به مطالعه شرایط اقتصادی و اجتماعی سازوکارهای صنعتی در ایران میپرداخت. از نخستین مقالاتی هم که به اثرات صنعتیشدن در جامعه ایران بهویژه پیدایش گروههای اجتماعی مدرن توجه کرد، مقاله احسان نراقی را میتوان نام برد که با عنوان «طبقات متوسط در ایران» در شماره 22 مجله بینالمللی جامعهشناسی در سال 1336 منتشر شد. از اقشار جدید که به دنبال برنامه صنعتیشدن ایران از ابتدای قرن بیستم پدید آمده بود و نراقی آنها را میان طبقات متوسط شناسایی میکرد، «کارگران صنعتی» بودند. این اقشار نسبت به توده مردم زحمتکش، اقلیت ناچیزی محسوب میشدند؛ اما این قشر به سبب آشنایی با ماشین و کسب سواد و مهارت فنی، براساس پیشبینی نراقی خود را بهزودی متفاوت با طبقات زحمتکش میدانست و احساس همبستگی با این طبقات را از دست میداد و به طرف طبقات متوسط کشیده میشد، نکته مهم از نظر این جامعهشناس آن بود که طبقات متوسط شامل بازاریان متوسطالحال، کارمندان و کارگران صنعتی از نظر میزان درآمد و داشتن آرمانهای رفاهی و بهویژه آموزش بالا برای فرزندان خود در وضع مشابهی قرار میگرفتند؛ اما از نظر روحی، اعتقادات دینی و اجتماعی و سبک زندگی به هم شبیه نبودند. به باور نراقی این عدم تجانس و اختلاف فکری و فرهنگی بین «وابستگان به سنن» و «متجددان» شکافی را به وجود خواهد آورد؛ مثلا مردم شهری نظیر تهران را در دو قطب متضاد قرار خواهد داد که این تضاد در آینده موجب بروز بحران خواهد شد. ازاینرو میتوان یکی از مهمترین اثرات صنعتیشدن در ایران را پیدایش شکافهای اجتماعی و اقتصادی میان اقشار سنتی و مدرن دانست؛ اختلافات و فاصلههایی که خود را به شکلهای مختلف در انتخاب ارزشهای اجتماعی، سبک زندگی، مصرف کالاها و فضای شهری و ترجیحات سیاسی نشان میداد. پدیدهای که برای مثال در شهرکهای نفتی و سبک زندگی قشر ممتاز مدیران و کارکنان ارشد صنعت نفت قابل مشاهده بود. حتی صنایع بهاصطلاح سنتی ایران ازجمله فرشبافی از چشم محققان دور نماند. یکی از جالبترین تحقیقات درباره ارتباط صنعت فرش و روابط میان شهر و روستا در اواخر دهه 1340 انجام شد. این تحقیق به کارفرمایی سازمان برنامه، مناطق مختلف ایران شامل کاشان، همدان، آذربایجان، کرمان و خراسان را پوشش میداد و در آن افرادی از مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی مانند فیروز توفیق، باقر پرهام، مصطفی نیرومند و عباس خاقانی کار میکردند. هدف این بود تا براساس جمعبندی گزارشهای منطقهای نتیجهگیری جامعی برای کل صنعت فرش ایران به دست آورند. از مهمترین دستاوردهای این تحقیق شناخت چگونگی رابطه شهر و روستا از خلال صنعت فرش از نظر جامعهشناسی در طول تاریخ بود. به اینترتیب مطالعه صنعت فرش پایگاهی برای رسیدن به شناخت ساخت اجتماعی ایران و نوع رابطه شهر و روستا بود. اکنون تقریبا حوزهای در زندگی باقی نمانده که پرتوی از صنعتیشدن به آن تابانده نشده باشد، از مواد غذایی تا پوشاک و مسکن، میتوان شاهد بهکارگیری روشهای صنعتی، فناوریهای نوین و مقیاسهای عظیم تولید بود. صنعتیشدن با وجود دستاوردهای بزرگ، پیامدهای منفی مانند تخریب محیط زیست، ایجاد شکاف و نابرابری اجتماعی و اقتصادی و ازخودبیگانگی نیروی کار را هم به همراه دارد و باید مطالعات جامعهشناسی صنعتی در ایران بیش از گذشته به آنها بپردازد.