|

28 مرداد، نقطه‌عطف زندگی فردی «او» و زندگی جمعی ما

ویژگی‌های شخصیتی پرویز بابایی، ازجمله گشاده‌رویی و مهربانی‌اش، و تجارب یگانه‌‌اش از جنبش چپ ایران به‌ویژه از دو دهه کمتر گفته‌شده 30 و 40 خورشیدی، باعث شد که طی سی‌وچند سال گذشته همواره مایل باشم از موهبت دیدار او بهره‌مند باشم.

در واپسین سال‌های دهه 1360 به‌واسطه دوستی مشترک در انتشارات نگاه، با پرویز بابایی آشنا شدم. ویژگی‌های شخصیتی پرویز بابایی، ازجمله گشاده‌رویی و مهربانی‌اش، و تجارب یگانه‌‌اش از جنبش چپ ایران به‌ویژه از دو دهه کمتر گفته‌شده 30 و 40 خورشیدی، باعث شد که طی سی‌وچند سال گذشته همواره مایل باشم از موهبت دیدار او بهره‌مند باشم.

در نخستین سال‌های دهه 1370 همراه با دوستی که اینک در میان‌مان نیست، سلسله‌گفت‌وگوهایی با او داشتیم درباره تجارب زندگی سیاسی‌اش، از نوجوانی و فعالیت در سازمان جوانان حزب توده، زندان‌رفتنش در آن ایام نوپایی سیاسی، سپس فعالیت‌هایش در گروه‌هایی کمتر شناخته‌شده مانند «جریان» در ایام بعد از کودتا، و تجارب بعدی مبارزه و زندان سیاسی و البته در این میان کتاب‌هایی که به ترجمه و انتشارشان دست زده است.

در این میان، بیست‌وهشتم مردادماه سال 1332، روزی که تاریخ ایران مدرن را به قبل و بعد از خود تقسیم کرد و زمینه‌ساز مصائبی بود که از آن هنگام تا امروز تجربه کرده‌ایم (و تجربه می‌کنیم)، برای بابایی نیز روزی تمام‌ناشدنی بوده است که لحظه‌لحظه آن را همواره با حسرت و آه و بغض و اندوهی وصف‌ناشدنی به یاد می‌آورده است. همواره با خشمی بی‌پایان و حسرتی التیام‌نایافتنی از بی‌عملی حزب توده و سازمان افسرانش می‌گفت و نیز با دردی جانکاه شکست امید را 

روایت می‌کرد.

این روز سرآغاز یک دوره کم‌وبیش طولانی دیکتاتوری بود که با حذف و سرکوب جریان‌های مترقی ملی و چپ از سپهر سیاسی ایران، در بستر تحولات ساختاری‌تر دهه‌های 1340 و 50، زمینه‌ساز تحولات بعد شد.

برای بابایی نیز این روز نقطه‌عطفی بود که زخم‌های ناسور زندگی‌ سیاسی‌اش را شکل داد. چنان‌که همین نقش را در زندگی سیاسی جمعی مردم ایران ایفا کرد. لحظه‌لحظه این روز، «فروچکیدن قطره‌ قطرانی... در نامتناهی ظلمات» و البته تلخی تجربه شکستی زودهنگام در زندگی شخصی یک فرد و شکستی دیرپای در زندگی جمعی یک ملت بود.

این روز برای همیشه دیدگاه پرویز بابایی را درباره حزب توده، رابطه احزاب و سازمان‌های چپ با کشورهای سوسیالیستی، ضرورت برخورداری از نگاه واقع‌بینانه به انترناسیونالیسم، و اهمیت جنبش‌های دموکراتیک شکل بخشید و صف دوستان و دشمنان مردم را نزد وی مشخص ساخت.

تلخی تجربه پرویز بابایی، جوان تازه 20ساله آن هنگام، از آنچه در 28 مرداد سال 1332 شاهد بود، صرفا تجربه تلخ یک فرد و حتی یک نسل نیست، مهم‌تر از آن تلخی سرنوشت یک ملت در درازای تاریخ معاصرش بود و هست. سال «اشک پوری» و «خون مرتضی» سرنوشت بعدی پرویز بابایی را شکل داد چنان‌که سرنوشت ملتی را که در تکاپوی رهایی و آزادی در تلاش است.