|

انقلاب مشروطه و تحولات پس از آن به روایت دیگر

حمزه نوذری-جامعه‌شناس و استاد دانشگاه

دو رویکرد متداول برای فهم جامعه ایران و تحولات آن به شکل عام و انقلاب مشروطه به شکل خاص که بیشتر پژوهشگران و نویسندگان ایرانی را تحت تأثیر قرار داده است، عبارت‌اند از: رویکرد دولتِ کمتر بازارِ بیشتر و رویکرد استبداد ایرانی. در دهه‌‌های اخیر شیوه اندیشیدن بسیاری از ما درباره جامعه ایران و تحولات آن متأثر از این دو رویکرد بوده است. در این نوشتار سعی خواهم کرد ضمن به‌چالش‌کشیدن دو رویکرد، دیدگاه جامع‌تری برای فهم انقلاب مشروطه و چرایی به‌بیراهه‌رفتن پس از آن معرفی کنم. رویکرد دولت کمتر بازار بیشتر، انقلاب مشروطه را براساس آشنایی ایرانیان با اندیشه‌ها و مبانی فکری تجدد توضیح می‌دهد. از نظر حامیان این طرز فکر، تغییر در طرز تفکر روشنفکران و تجددطلبان ایرانی به سبب آشنایی با تمدن غربی علت اصلی شکل‌گیری انقلاب مشروطه است. براساس این رویکرد بر مبنای مناسبات تولیدی و طبقاتی نمی‌توان تحولات جامعه ایران را درک کرد. براساس این رویکرد، فکر ایجاد مجلس ناشی از تحول در اندیشه و تفکر تجددخواهان در درون دستگاه دولتی و تا‌حدی بیرون از آن بود. از نظر پژوهشگران و نویسندگان معتقد به رویکرد دولت کمتر بازار بیشتر، سردمداران و نظریه‌پردازان مشروطه عمدتا دیوان‌سالاران آشنا به اندیشه مدرن بودند که پایگاه اجتماعی‌شان بیشتر به مالکان ارضی برمی‌گشت نه تجار و صنعتگران؛ بنابراین نهضت مشروطه نه مبارزه طبقه‌ای (بورژوا) علیه طبقه دیگر (فئودالیسم) بود و نه قیام ملت علیه دولت بلکه جنبشی بود اصلاح‌طلبانه که به‌طور عمده ریشه در تجددطلبان درون حکومتی و نیز روشنفکران بیرون حکومت داشت؛ بنابراین فهم انقلاب مشروطه از مسیر آشنایی دیوان‌سالاران و تجددطلبان درون دربار که به‌شدت تحت تأثیر پیشرفت‌های غربی قرار داشتند، ممکن شد. در مقابل، پژوهشگران و نویسندگان رویکرد استبداد ایرانی مانند آبراهامیان معتقدند شالوده اجتماعی جنبش مشروطه اهمیت زیادی دارد و توده مردم نقش زیادی در انقلاب مشروطه بازی کرد. همان‌گونه كه گرامشی معتقد است حوادث و بستر تاریخی خاص هر كشور در آرایش میان جامعه مدنی، دولت و اقتصاد (بازار) تأثیرگذار است. آن‌گونه كه گرامشی می‌نویسد عمل تاریخی را فقط انسان جمعی می‌تواند به انجام برساند و این عمل مستلزم وحدت فرهنگی و اجتماعی است. انقلاب مشروطه ناشی از وحدت تاریخی بین كارگزاران حكومتی، گروه‌های مختلف جامعه مدنی و وضعیت اقتصاد و بازار آن زمان بود. رابطه‌ای كه میان برخی عمال درون حكومتی و جامعه مدنی و بازاریان شكل گرفت، ایجاد انتظام در پراكندگی بود كه به قول گرامشی بلوك تاریخی را به وجود آور د كه نتیجه آن مشروطیت و شكل‌گیری مجلس بود. از اواسط قرن نوزدهم حضور و نفوذ كشورهای خارجی در جامعه ایران شكل متفاوتی به خود گرفت و بروز و ظهور فعال‌تری پیدا كرد كه پیامد آن به‌وجود‌آمدن جامه فعال ایرانی بود. برخی پژوهشگران و نویسندگان به جامعه فعال ایرانی اشاره كرده‌اند اما توضیحی درباره آن نداده‌اند. جامعه ایران بنا به شرایط اقتصادی آن زمان با حضور و نفوذ استعمارگران و ضعف حكومت داخلی برای محافظت از خود فعال شد. اعتراض به به‌چوب‌بستن تجار و بازرگانان و قراردادهای خارجی نشانه‌ای از جامعه فعال و پویا در محافظت از خود در مقابل ضعف و حكومت و نفوذ كشورهای خارجی بود. جامعه فعال ایرانی در آغاز انقلاب مشروطه شكل منسجم و یكپارچه به خود گرفت كه یکی از علت‌های انتظام آن نفوذ كشورهای خارجی بود. چارچوب مناسب برای تحلیل نهضت مشروطه مشخص‌كردن آرایش بین جامعه مدنی، دولت و اقتصاد است. بدون داشتن چنین رویكردی، تحلیل مشروطه ایرانی یا به ایدئالیسم صرف یا به شكلی از تحلیل مادی فرو‌كاسته می‌شود. نمی‌توان این‌گونه تحلیل كرد كه آشنایی برخی افراد درون و بیرون حكومت با اندیشه و تحولات غربی زمینه نهضت قانون‌خواهی را فراهم كرد و چند سال بعد آشنایی روشنفكران ایران با اندیشه‌های سوسیالیستی و ناسیونالیستی مشروطه را منحرف كرد؛ یعنی نهضت مشروطه و تحولات بعدی در جامعه ایران را به تحول در اندیشه روشنفكران فروكاست و جامعه مدنی فعال و گسترش‌یافته آن‌ زمان را مورد توجه قرار نداد. نباید از یاد برد كه منابع مادی تاجران و اصناف در خدمت حركت‌ها، اعتصابات و اعتراضات بود. نتیجه اینکه حضور و نفوذ كشورهای خارجی و مذهب تشیع در كنار ضعف حكومت منجر به شكل‌گیری جامعه مدنی پویا و انتظام‌یافته در آغاز نهضت مشروطه بود. خطاست اگر تحلیل نهضت مشروطه فقط براساس آشنایی روشنفكران ایرانی با اندیشه‌های غربی انجام شود. برای تحلیل نهضت مشروطه در كنار اهمیت روشنفكران، كارگزاران و مصلحان درون دولت باید به جامعه مدنی پویا و فعال نیز اشاره كرد. بخشی از شكل‌گیری نهضت مشروطه را می‌توان در سطح آگاهی سیاسی جمعی از نیروهای درون حكومت تحلیل كرد. بخش دیگری از تحلیل باید در سطح نیروهای اجتماعی و جامعه مدنی انجام شود. ارتباط و تعاملی را كه بین گروه‌های ناهمگن جامعه مدنی شكل گرفته، می‌توان با توجه به واقعیت‌های اقتصادی و بازار تفسیر كرد. بخشی از واقعیت‌های اقتصادی و بازار در واكنش به قراردادهای تجاری و اقتصادی با كشورهای خارجی معنا و مفهوم پیدا می‌کند. تحلیل مناسب برای درك نهضت مشروطه این نیست كه فلان طبقه منافع خودش را منافع سایر طبقات معرفی كرد یا فقط نتیجه آشنایی روشنفكران ایران با اندیشه‌های جدید است. بحث این نیست كه نهضت مشروطه انقلاب برپایه تحولات مادی است یا بر پایه تحول در اندیشه بلكه بحث ما این است كه آرایش مناسب بین سه عرصه جامعه مدنی، دولت و اقتصاد (بازار) شكل گرفت كه نهضت مشروطه را می‌توان بر اساس آن تحلیل كرد. اما پژوهشگران و نویسندگان می‌توانند درخصوص چگونگی شكل‌گیری آرایش مناسب تحقیق كنند. به عبارتی نحوه تعامل و ارتباط بین سه عرصه موضوع بحث است. خلاصه اینكه سرنوشت جامعه را آگاهی گروهی از روشنفكران رقم نزد بلكه نیازهای جامعه تحول را رقم زد. همه برای دفاع از جامعه برخاستند و موفقیت نیز حاصل شد. باید بر واقعیت آرایش مناسب بین جامعه مدنی، دولت و اقتصاد برای تحلیل جامعه ایران و نهضت مشروطه پافشاری كرد به این دلیل كه تحلیل جامع‌تری فراهم می‌کند.

فروریختن آرایش مناسب پس از پیروزی مشروطه
همان‌گونه که بیان شد، آرایش مناسب بین جامعه ‌مدنی، دولت و اقتصاد انقلاب مشروطه را رقم زد اما این آرایش پس از پیروزی نهضت مشروطه دوام نیاورد. سؤال مهم این است که در طول 15 سال پس از انقلاب مشروطه تا شکل‌گیری حکومت رضاخان چه شرایط و رخدادهایی شکل گرفت که تنظیم جامعه ایرانی دگرگون شد و زمینه برای آرایش نامناسب در زمان حکومت رضاخان فراهم شد؟ شرایط چگونه رقم خورد که آرایش جامعه ایرانی بر پایه یک دولت مقتدر بدون جامعه مدنی قوی مبنا قرار گرفت؟ این دوره تاریخی بسیار مهم و اساسی است به این دلیل که آرایش مناسب قبلی فرو‌ریخت و آرایش نامناسبی شکل گرفت که تاکنون به‌جز دوره‌های تاریخی کوتاهی به درازا کشیده شده است. روایت غالب از این دوره چنین است که جامعه ایرانی بر اساس چرخه استبداد، فروپاشی استبداد، هرج‌ومرج و پدیدآمدن استبداد جدید باید فهمید. این رویکرد، گرایش جامعه ایرانی به هرج‌ومرج و عادت‌های قدیمی تفرقه و عدم انسجام و همکاری اجتماعی را مسئله اساسی می‌داند. روایتی دیگر از آشفتگی این ‌دوره بر اساس ویژگی شخصیتی افراد استوار است نخبگان و روشنفکران خصلت‌های پیدا کردند که جامعه ایرانی را از آرایش مناسب خارج کرد. کسروی معتقد است رفتارهای متعصبانه و رادیکال، کژاندیشی، ناراستی و خودخواهی برخی افراد جنبش مشروطه را بی‌اثر ساخت مکی در کتاب تاریخ بیست‌ساله ایران می‌نویسد «دستگاه مشروطه که (با تبدیل اسم و صورت) به‌دست رجال دوره استبداد و ملتزمین رکاب (قبله عالم) اداره می‌شد فرسوده و زنگ‌زده بود و نمی‌توانست آرزوهای نسل جوان را برآورده سازد... امواج امید و تمایلات طوفان نسل جوان به صخره نابودکننده‌ای برخورد و با صورتی رقت‌آور متلاشی و محو می‌گردید. این صخره نابودکننده عبارت از سستی و تسامح و ضعف نفس رجال کشور بود که فاقد جسارت و جرأت بودند». برخی نیز معتقدند گرایش روشنفکران و نخبگان ایرانی به سمت اندیشه جمع‌گرایی (سوسیالیسم و ناسیونالیسم) تیر خلاص را به مشروطه ایرانی زد. بر اساس این طرز‌‌ فکر، جامعه مدنی آن‌زمان یعنی روزنامه‌ها، اصناف، اتحادیه‌ها مبتلا به رادیکالیسم و اندیشه جمع‌گرایی شدند که نتیجه آن دولت بزرگ بازار کوچک و اقتصاد‌مداری بود. این تفکر بیش از همه سوژه و کارگزاران انقلاب مشروطه را مسبب ناتمامی و ناکامی مشروطه ایرانی می‌دانند. بر اساس این رویکرد، روشنفکران ایرانی استبداد قدیم را با هدف حاکمیت قانون از میان برداشتند اما با رفتار و تفکرات جمع‌گرایی زمینه‌ساز استبداد نوینی شدند. تفکری که ظهور و بروز جمع‌گرایی در این دوران را سبب ظهور استبداد نو می‌داند جامعه مدنی (تعداد فزاینده جمعیت‌ها و انجمن‌های مستقل، شکل‌گیری نشریات مستقل) را جزئی از مشکل این دوره و ظهور دولت استبدادی نوین می‌داند. برای تحلیل این دوره و توضیح آشفتگی‌ها از ضعف دولت و عامل خارجی سخن گفته شده است اما ارتباط رخدادها توضیح داده نشده است. در برخی متون کشمکش و تفرقه بین گروه‌های مختلف جامعه به‌ویژه نخبگان جدید و سنتی عامل اصلی ضعف دولت مرکزی تلقی شده است که درنهایت ایلات و ایالات در مقابل حکومت مرکزی قد علم کردند که یا حکومت‌های خودمختار و مستقل تشکیل دادند یا مشغول نبرد بر سر زمین شدند که البته تهدید خارجی و وضعیت جدید بین‌المللی نیز در ضعف حکومت مرکز نقش داشته است. این روایت‌ها تحلیل درست اما ناقصی از این دوره ارائه می‌کنند. در این دوره تاریخی رخدادهایی به وجود آمد که آرایش مناسب قبلی را به‌هم ریخت و شرایط به گونه‌ای رقم خورد که آرایش نامناسب از درون آن زاده شد. این وضعیت تنها مختص ایران نبود، برخی کشورها نیز به چنین مسئله‌ای دچار شدند. برای ‌مثال، آرایش نامناسب در جامعه آلمان پس از جنگ جهانی اول نیز شکل گرفت اما تفاوت در این است که آنها توانستند آرایش مناسب بین جامعه مدنی، دولت و اقتصاد را بعد از جنگ جهانی دوم رقم بزنند و آن را مدام بازنگری کنند اما جامعه ایران تاکنون نتوانسته است به آرایش مناسب بین این سه عرصه دست یابد. هرچند این نکته باید مد‌نظر باشد که تفاوت‌های اساسی بین جامعه ایران و آلمان وجود داشته و دارد.
رویکرد چرخه استبداد و هرج‌ومرج یا رویکرد دولت بزرگ بازار کوچک که گرایش روشنفکران ایرانی به تفکر جمع‌گرایی را دلیل اصلی انحراف نهضت مشروطه می‌داند، در فهم جامعه ایران کاستی‌هایی دارند و نتوانسته‌اند رابطه میان رخدادهای آن دوره را به‌خوبی تبیین کنند. در هر دو رویکرد، جامعه مدنی و رابطه آن با دولت و اقتصاد از تیررس فهم دور می‌شود. مداخله کشورهای قدرتمند پس از انقلاب مشروطه شکل جدیدی به خود گرفت. در اوایل این دوره روسیه و انگلستان از بیم قدرت‌گرفتن آلمان اختلافات را کنار گذاشتند و با هم متحد شدند و این اتحاد باعث شد ایران را به سه بخش تقسیم‌بندی کنند. در ادامه و با شروع جنگ جهانی اول در ایران مداخله نظامی کردند و بعد از انقلاب شوروی و عقب‌نشینی این کشور از شمال ایران، انگلستان سعی کرد قرارداد یک‌طرفه‌ای را به ایران تحمیل کند. همه اینها در کنار رخدادهای دیگر باعث ضعف دولت مرکزی ایران شد. مداخلات کشورهای قدرتمند در ایران که تا قبل از این جامعه فعال ایرانی را شکل داده بود، این‌بار در تلاقی با دولت ضعیف و قحطی‌های مستمر، فقر گسترده و شیوع بیماری‌های مسری مانند آنفلوانزای اسپانیایی که در اواخر جنگ جهانی اول در خیلی از کشورها افراد زیادی را به کام مرگ کشاند و شدت‌گرفتن وبا که گفته می‌شود نزدیک به دو‌میلیون ایرانی براثر قحطی و بیماری مردند؛ یعنی ۱۵ تا ۲۰ درصد جمعیت ایران در آن زمان، آرایش مناسب قبلی را به‌هم ریخت. برای فهم فروپاشی آرایش مناسب باید به رخدادها و رابطه آنها با هم توجه شود. چرخه استبداد و هرج‌ومرج و اندیشه جمع‌گرایی نمی‌تواند توضیح کاملی از این دوره تاریخی مهم ارائه کند. مداخله و تصرف ایران توسط کشورهای استعمارگر، قحطی و فروپاشی اقتصاد، همه‌گیری بیماری آنفلوانزا با هم تلاقی کردند و در این تلاقی آرایش مناسب نهضت مشروطه فروریخت و آرایش نامناسب بعدی (حکومت پهلوی) شکل گرفت. لازم است ارتباط این رخدادها که زمینه‌ساز آرایش نامناسب جامعه ایرانی ‌شد بیان شود که پژوهش مفصل دیگری لازم است تا به تفصیل توضیح داده شود. در این دوره دولت فاقد منابع اقتصادی بود و فقط چشم کمک به دولت خارجی داشت و عملا از طریق پولی که از کشور انگلستان دریافت می‌کرد، می‌توانست حقوق کارمندان خود را پرداخت کند. کسری بودجه دولت‌های این دوره به اوج خود رسیده بود به‌گونه‌ای که به‌نظر می‌رسید کسری بودجه هیچ علاجی ندارد. در این دوره مداخله کشورهای استعمارگر در ایران با ظهور قدرت‌های جدیدی مانند آلمان صورت دیگری پیدا کرد. ابتدا همکاری دو کشور قدرتمند انگلیس و روسیه ایران را به سه حوزه (حوزه تحت نفوذ روسیه، حوزه تحت نفوذ انگلیس و حوزه بی‌طرف) تقسیم‌بندی کردند. کشورهای استعماگر از سال 1907 تا زمان جنگ جهانی اول سعی کردند با انقلابیون و ملی‌گرایان ایرانی مبارزه کنند. در طول همین دوره کشورهای قدرتمند در سیاست ایران برای نخستین بار دست به مداخله نظامی هم زدند. دولت آن‌قدر ضعیف شده بود که امکان برقراری نظم ممکن نبود و عملا دولت به روسیه به‌ویژه بریتانیا وابسته شده بود. در آغاز جنگ جهانی اول ایران ظاهرا کشوری مستقل بود. لنین درباره وضعیت ایران در این زمان می‌نویسد ۹۰ درصد ایران مستمره است. در طول جنگ جهانی اول ایران صحنه‌های نبرد میان نیروهای بریتانیا و روسیه و آلمانی‌ها و عثمانی‌ها بود. آلمانی‌ها و تا‌حدی عثمانی‌ها نیز در ایران نفوذ بیشتری پیدا کرد. روس‌ها تا قبل از جنگ جهانی اول عملا شمال ایران تا نزدیکی اصفهان را با حمله نظامی در اختیار گرفته بودند. انگلیسی‌ها نیز در جنوب ایران مشغول نبرد با آلمان‌ها بودند و عثمانی‌ها نیز در شمال غرب ایران مداخلات نظامی داشتند. ایران در طول جنگ جهانی اول ویران شد. خسارت‌های مالی و مادی ایران در طول جنگ جهانی اول ۳۰‌برابر درآمد هر‌ساله ایران بود؛ یعنی رقمی در حدود ۴۰۰ میلیون تومان. هیچ دولتی بیش از یک یا دو سال دوام نمی‌آورد. جنگ جهانی اول و ویرانی‌های آن، شیوع بیماری آنفلوانزای اسپانیایی، شدت‌گرفتن وبا و قحطی و درنهایت دول ضعیف و درمانده آرایش مناسب بین جامعه مدنی، دولت و اقتصاد را در ایران به هم ریخت. این‌گونه تلقی شد که بیش از همه به دولت مقتدر و دست نیرومند نیاز است و کمتر توجهی به این شد که دولت مقتدر در کنار جامعه مدنی قوی راه‌حل غلبه بر مسائل است. این‌گونه تلقی شد که مشروطه ایرانی موفق شد حکومت قانون را ایجاد کند اما در زمینه دولت مدرن موفقیتی حاصل نشد، تنها راه غلبه بر ناکامی‌ها و بی‌نظمی‌ها و سامان‌دادن امور روی‌کارآمدن یک مصلح مقتدر است که با زور و اجبار و از بالا نظم را ممکن کند و ایران را در مسیر پیشرفت قرار دهد. نگاهی به روزنامه‌ها و مطالب آن زمان نشان می‌دهد که برای بیشتر نخبگان چنین چیزی امری طبیعی و اجتناب‌ناپذیر بود. تلقی این بود که ایران نیازمند کسی است که فکر نوین دارد و قوی و قدرتمند باشد. به ‌عبارتی، دست نیرومند زمزمه همگانی شده بود. فرخی‌یزدی از جمله معدود افرادی بود که نسبت به راه‌حل دولت خودرأی بدون مردم قدرتمند هشدار داده بود. وی در نشریه طوفان این رباعی را در جهت تکمیل سخنان خود آورده است: ما دایره کثرت و قلت هستیم/ ما آینه عزت و ذلت هستیم/ تو در طلب حکومت مقتدری/ ما طالب اقتدار ملت هستیم
منابع در دفتر روزنامه موجود است

دو رویکرد متداول برای فهم جامعه ایران و تحولات آن به شکل عام و انقلاب مشروطه به شکل خاص که بیشتر پژوهشگران و نویسندگان ایرانی را تحت تأثیر قرار داده است، عبارت‌اند از: رویکرد دولتِ کمتر بازارِ بیشتر و رویکرد استبداد ایرانی. در دهه‌‌های اخیر شیوه اندیشیدن بسیاری از ما درباره جامعه ایران و تحولات آن متأثر از این دو رویکرد بوده است. در این نوشتار سعی خواهم کرد ضمن به‌چالش‌کشیدن دو رویکرد، دیدگاه جامع‌تری برای فهم انقلاب مشروطه و چرایی به‌بیراهه‌رفتن پس از آن معرفی کنم. رویکرد دولت کمتر بازار بیشتر، انقلاب مشروطه را براساس آشنایی ایرانیان با اندیشه‌ها و مبانی فکری تجدد توضیح می‌دهد. از نظر حامیان این طرز فکر، تغییر در طرز تفکر روشنفکران و تجددطلبان ایرانی به سبب آشنایی با تمدن غربی علت اصلی شکل‌گیری انقلاب مشروطه است. براساس این رویکرد بر مبنای مناسبات تولیدی و طبقاتی نمی‌توان تحولات جامعه ایران را درک کرد. براساس این رویکرد، فکر ایجاد مجلس ناشی از تحول در اندیشه و تفکر تجددخواهان در درون دستگاه دولتی و تا‌حدی بیرون از آن بود. از نظر پژوهشگران و نویسندگان معتقد به رویکرد دولت کمتر بازار بیشتر، سردمداران و نظریه‌پردازان مشروطه عمدتا دیوان‌سالاران آشنا به اندیشه مدرن بودند که پایگاه اجتماعی‌شان بیشتر به مالکان ارضی برمی‌گشت نه تجار و صنعتگران؛ بنابراین نهضت مشروطه نه مبارزه طبقه‌ای (بورژوا) علیه طبقه دیگر (فئودالیسم) بود و نه قیام ملت علیه دولت بلکه جنبشی بود اصلاح‌طلبانه که به‌طور عمده ریشه در تجددطلبان درون حکومتی و نیز روشنفکران بیرون حکومت داشت؛ بنابراین فهم انقلاب مشروطه از مسیر آشنایی دیوان‌سالاران و تجددطلبان درون دربار که به‌شدت تحت تأثیر پیشرفت‌های غربی قرار داشتند، ممکن شد. در مقابل، پژوهشگران و نویسندگان رویکرد استبداد ایرانی مانند آبراهامیان معتقدند شالوده اجتماعی جنبش مشروطه اهمیت زیادی دارد و توده مردم نقش زیادی در انقلاب مشروطه بازی کرد. همان‌گونه كه گرامشی معتقد است حوادث و بستر تاریخی خاص هر كشور در آرایش میان جامعه مدنی، دولت و اقتصاد (بازار) تأثیرگذار است. آن‌گونه كه گرامشی می‌نویسد عمل تاریخی را فقط انسان جمعی می‌تواند به انجام برساند و این عمل مستلزم وحدت فرهنگی و اجتماعی است. انقلاب مشروطه ناشی از وحدت تاریخی بین كارگزاران حكومتی، گروه‌های مختلف جامعه مدنی و وضعیت اقتصاد و بازار آن زمان بود. رابطه‌ای كه میان برخی عمال درون حكومتی و جامعه مدنی و بازاریان شكل گرفت، ایجاد انتظام در پراكندگی بود كه به قول گرامشی بلوك تاریخی را به وجود آور د كه نتیجه آن مشروطیت و شكل‌گیری مجلس بود. از اواسط قرن نوزدهم حضور و نفوذ كشورهای خارجی در جامعه ایران شكل متفاوتی به خود گرفت و بروز و ظهور فعال‌تری پیدا كرد كه پیامد آن به‌وجود‌آمدن جامه فعال ایرانی بود. برخی پژوهشگران و نویسندگان به جامعه فعال ایرانی اشاره كرده‌اند اما توضیحی درباره آن نداده‌اند. جامعه ایران بنا به شرایط اقتصادی آن زمان با حضور و نفوذ استعمارگران و ضعف حكومت داخلی برای محافظت از خود فعال شد. اعتراض به به‌چوب‌بستن تجار و بازرگانان و قراردادهای خارجی نشانه‌ای از جامعه فعال و پویا در محافظت از خود در مقابل ضعف و حكومت و نفوذ كشورهای خارجی بود. جامعه فعال ایرانی در آغاز انقلاب مشروطه شكل منسجم و یكپارچه به خود گرفت كه یکی از علت‌های انتظام آن نفوذ كشورهای خارجی بود. چارچوب مناسب برای تحلیل نهضت مشروطه مشخص‌كردن آرایش بین جامعه مدنی، دولت و اقتصاد است. بدون داشتن چنین رویكردی، تحلیل مشروطه ایرانی یا به ایدئالیسم صرف یا به شكلی از تحلیل مادی فرو‌كاسته می‌شود. نمی‌توان این‌گونه تحلیل كرد كه آشنایی برخی افراد درون و بیرون حكومت با اندیشه و تحولات غربی زمینه نهضت قانون‌خواهی را فراهم كرد و چند سال بعد آشنایی روشنفكران ایران با اندیشه‌های سوسیالیستی و ناسیونالیستی مشروطه را منحرف كرد؛ یعنی نهضت مشروطه و تحولات بعدی در جامعه ایران را به تحول در اندیشه روشنفكران فروكاست و جامعه مدنی فعال و گسترش‌یافته آن‌ زمان را مورد توجه قرار نداد. نباید از یاد برد كه منابع مادی تاجران و اصناف در خدمت حركت‌ها، اعتصابات و اعتراضات بود. نتیجه اینکه حضور و نفوذ كشورهای خارجی و مذهب تشیع در كنار ضعف حكومت منجر به شكل‌گیری جامعه مدنی پویا و انتظام‌یافته در آغاز نهضت مشروطه بود. خطاست اگر تحلیل نهضت مشروطه فقط براساس آشنایی روشنفكران ایرانی با اندیشه‌های غربی انجام شود. برای تحلیل نهضت مشروطه در كنار اهمیت روشنفكران، كارگزاران و مصلحان درون دولت باید به جامعه مدنی پویا و فعال نیز اشاره كرد. بخشی از شكل‌گیری نهضت مشروطه را می‌توان در سطح آگاهی سیاسی جمعی از نیروهای درون حكومت تحلیل كرد. بخش دیگری از تحلیل باید در سطح نیروهای اجتماعی و جامعه مدنی انجام شود. ارتباط و تعاملی را كه بین گروه‌های ناهمگن جامعه مدنی شكل گرفته، می‌توان با توجه به واقعیت‌های اقتصادی و بازار تفسیر كرد. بخشی از واقعیت‌های اقتصادی و بازار در واكنش به قراردادهای تجاری و اقتصادی با كشورهای خارجی معنا و مفهوم پیدا می‌کند. تحلیل مناسب برای درك نهضت مشروطه این نیست كه فلان طبقه منافع خودش را منافع سایر طبقات معرفی كرد یا فقط نتیجه آشنایی روشنفكران ایران با اندیشه‌های جدید است. بحث این نیست كه نهضت مشروطه انقلاب برپایه تحولات مادی است یا بر پایه تحول در اندیشه بلكه بحث ما این است كه آرایش مناسب بین سه عرصه جامعه مدنی، دولت و اقتصاد (بازار) شكل گرفت كه نهضت مشروطه را می‌توان بر اساس آن تحلیل كرد. اما پژوهشگران و نویسندگان می‌توانند درخصوص چگونگی شكل‌گیری آرایش مناسب تحقیق كنند. به عبارتی نحوه تعامل و ارتباط بین سه عرصه موضوع بحث است. خلاصه اینكه سرنوشت جامعه را آگاهی گروهی از روشنفكران رقم نزد بلكه نیازهای جامعه تحول را رقم زد. همه برای دفاع از جامعه برخاستند و موفقیت نیز حاصل شد. باید بر واقعیت آرایش مناسب بین جامعه مدنی، دولت و اقتصاد برای تحلیل جامعه ایران و نهضت مشروطه پافشاری كرد به این دلیل كه تحلیل جامع‌تری فراهم می‌کند.

فروریختن آرایش مناسب پس از پیروزی مشروطه
همان‌گونه که بیان شد، آرایش مناسب بین جامعه ‌مدنی، دولت و اقتصاد انقلاب مشروطه را رقم زد اما این آرایش پس از پیروزی نهضت مشروطه دوام نیاورد. سؤال مهم این است که در طول 15 سال پس از انقلاب مشروطه تا شکل‌گیری حکومت رضاخان چه شرایط و رخدادهایی شکل گرفت که تنظیم جامعه ایرانی دگرگون شد و زمینه برای آرایش نامناسب در زمان حکومت رضاخان فراهم شد؟ شرایط چگونه رقم خورد که آرایش جامعه ایرانی بر پایه یک دولت مقتدر بدون جامعه مدنی قوی مبنا قرار گرفت؟ این دوره تاریخی بسیار مهم و اساسی است به این دلیل که آرایش مناسب قبلی فرو‌ریخت و آرایش نامناسبی شکل گرفت که تاکنون به‌جز دوره‌های تاریخی کوتاهی به درازا کشیده شده است. روایت غالب از این دوره چنین است که جامعه ایرانی بر اساس چرخه استبداد، فروپاشی استبداد، هرج‌ومرج و پدیدآمدن استبداد جدید باید فهمید. این رویکرد، گرایش جامعه ایرانی به هرج‌ومرج و عادت‌های قدیمی تفرقه و عدم انسجام و همکاری اجتماعی را مسئله اساسی می‌داند. روایتی دیگر از آشفتگی این ‌دوره بر اساس ویژگی شخصیتی افراد استوار است نخبگان و روشنفکران خصلت‌های پیدا کردند که جامعه ایرانی را از آرایش مناسب خارج کرد. کسروی معتقد است رفتارهای متعصبانه و رادیکال، کژاندیشی، ناراستی و خودخواهی برخی افراد جنبش مشروطه را بی‌اثر ساخت مکی در کتاب تاریخ بیست‌ساله ایران می‌نویسد «دستگاه مشروطه که (با تبدیل اسم و صورت) به‌دست رجال دوره استبداد و ملتزمین رکاب (قبله عالم) اداره می‌شد فرسوده و زنگ‌زده بود و نمی‌توانست آرزوهای نسل جوان را برآورده سازد... امواج امید و تمایلات طوفان نسل جوان به صخره نابودکننده‌ای برخورد و با صورتی رقت‌آور متلاشی و محو می‌گردید. این صخره نابودکننده عبارت از سستی و تسامح و ضعف نفس رجال کشور بود که فاقد جسارت و جرأت بودند». برخی نیز معتقدند گرایش روشنفکران و نخبگان ایرانی به سمت اندیشه جمع‌گرایی (سوسیالیسم و ناسیونالیسم) تیر خلاص را به مشروطه ایرانی زد. بر اساس این طرز‌‌ فکر، جامعه مدنی آن‌زمان یعنی روزنامه‌ها، اصناف، اتحادیه‌ها مبتلا به رادیکالیسم و اندیشه جمع‌گرایی شدند که نتیجه آن دولت بزرگ بازار کوچک و اقتصاد‌مداری بود. این تفکر بیش از همه سوژه و کارگزاران انقلاب مشروطه را مسبب ناتمامی و ناکامی مشروطه ایرانی می‌دانند. بر اساس این رویکرد، روشنفکران ایرانی استبداد قدیم را با هدف حاکمیت قانون از میان برداشتند اما با رفتار و تفکرات جمع‌گرایی زمینه‌ساز استبداد نوینی شدند. تفکری که ظهور و بروز جمع‌گرایی در این دوران را سبب ظهور استبداد نو می‌داند جامعه مدنی (تعداد فزاینده جمعیت‌ها و انجمن‌های مستقل، شکل‌گیری نشریات مستقل) را جزئی از مشکل این دوره و ظهور دولت استبدادی نوین می‌داند. برای تحلیل این دوره و توضیح آشفتگی‌ها از ضعف دولت و عامل خارجی سخن گفته شده است اما ارتباط رخدادها توضیح داده نشده است. در برخی متون کشمکش و تفرقه بین گروه‌های مختلف جامعه به‌ویژه نخبگان جدید و سنتی عامل اصلی ضعف دولت مرکزی تلقی شده است که درنهایت ایلات و ایالات در مقابل حکومت مرکزی قد علم کردند که یا حکومت‌های خودمختار و مستقل تشکیل دادند یا مشغول نبرد بر سر زمین شدند که البته تهدید خارجی و وضعیت جدید بین‌المللی نیز در ضعف حکومت مرکز نقش داشته است. این روایت‌ها تحلیل درست اما ناقصی از این دوره ارائه می‌کنند. در این دوره تاریخی رخدادهایی به وجود آمد که آرایش مناسب قبلی را به‌هم ریخت و شرایط به گونه‌ای رقم خورد که آرایش نامناسب از درون آن زاده شد. این وضعیت تنها مختص ایران نبود، برخی کشورها نیز به چنین مسئله‌ای دچار شدند. برای ‌مثال، آرایش نامناسب در جامعه آلمان پس از جنگ جهانی اول نیز شکل گرفت اما تفاوت در این است که آنها توانستند آرایش مناسب بین جامعه مدنی، دولت و اقتصاد را بعد از جنگ جهانی دوم رقم بزنند و آن را مدام بازنگری کنند اما جامعه ایران تاکنون نتوانسته است به آرایش مناسب بین این سه عرصه دست یابد. هرچند این نکته باید مد‌نظر باشد که تفاوت‌های اساسی بین جامعه ایران و آلمان وجود داشته و دارد.
رویکرد چرخه استبداد و هرج‌ومرج یا رویکرد دولت بزرگ بازار کوچک که گرایش روشنفکران ایرانی به تفکر جمع‌گرایی را دلیل اصلی انحراف نهضت مشروطه می‌داند، در فهم جامعه ایران کاستی‌هایی دارند و نتوانسته‌اند رابطه میان رخدادهای آن دوره را به‌خوبی تبیین کنند. در هر دو رویکرد، جامعه مدنی و رابطه آن با دولت و اقتصاد از تیررس فهم دور می‌شود. مداخله کشورهای قدرتمند پس از انقلاب مشروطه شکل جدیدی به خود گرفت. در اوایل این دوره روسیه و انگلستان از بیم قدرت‌گرفتن آلمان اختلافات را کنار گذاشتند و با هم متحد شدند و این اتحاد باعث شد ایران را به سه بخش تقسیم‌بندی کنند. در ادامه و با شروع جنگ جهانی اول در ایران مداخله نظامی کردند و بعد از انقلاب شوروی و عقب‌نشینی این کشور از شمال ایران، انگلستان سعی کرد قرارداد یک‌طرفه‌ای را به ایران تحمیل کند. همه اینها در کنار رخدادهای دیگر باعث ضعف دولت مرکزی ایران شد. مداخلات کشورهای قدرتمند در ایران که تا قبل از این جامعه فعال ایرانی را شکل داده بود، این‌بار در تلاقی با دولت ضعیف و قحطی‌های مستمر، فقر گسترده و شیوع بیماری‌های مسری مانند آنفلوانزای اسپانیایی که در اواخر جنگ جهانی اول در خیلی از کشورها افراد زیادی را به کام مرگ کشاند و شدت‌گرفتن وبا که گفته می‌شود نزدیک به دو‌میلیون ایرانی براثر قحطی و بیماری مردند؛ یعنی ۱۵ تا ۲۰ درصد جمعیت ایران در آن زمان، آرایش مناسب قبلی را به‌هم ریخت. برای فهم فروپاشی آرایش مناسب باید به رخدادها و رابطه آنها با هم توجه شود. چرخه استبداد و هرج‌ومرج و اندیشه جمع‌گرایی نمی‌تواند توضیح کاملی از این دوره تاریخی مهم ارائه کند. مداخله و تصرف ایران توسط کشورهای استعمارگر، قحطی و فروپاشی اقتصاد، همه‌گیری بیماری آنفلوانزا با هم تلاقی کردند و در این تلاقی آرایش مناسب نهضت مشروطه فروریخت و آرایش نامناسب بعدی (حکومت پهلوی) شکل گرفت. لازم است ارتباط این رخدادها که زمینه‌ساز آرایش نامناسب جامعه ایرانی ‌شد بیان شود که پژوهش مفصل دیگری لازم است تا به تفصیل توضیح داده شود. در این دوره دولت فاقد منابع اقتصادی بود و فقط چشم کمک به دولت خارجی داشت و عملا از طریق پولی که از کشور انگلستان دریافت می‌کرد، می‌توانست حقوق کارمندان خود را پرداخت کند. کسری بودجه دولت‌های این دوره به اوج خود رسیده بود به‌گونه‌ای که به‌نظر می‌رسید کسری بودجه هیچ علاجی ندارد. در این دوره مداخله کشورهای استعمارگر در ایران با ظهور قدرت‌های جدیدی مانند آلمان صورت دیگری پیدا کرد. ابتدا همکاری دو کشور قدرتمند انگلیس و روسیه ایران را به سه حوزه (حوزه تحت نفوذ روسیه، حوزه تحت نفوذ انگلیس و حوزه بی‌طرف) تقسیم‌بندی کردند. کشورهای استعماگر از سال 1907 تا زمان جنگ جهانی اول سعی کردند با انقلابیون و ملی‌گرایان ایرانی مبارزه کنند. در طول همین دوره کشورهای قدرتمند در سیاست ایران برای نخستین بار دست به مداخله نظامی هم زدند. دولت آن‌قدر ضعیف شده بود که امکان برقراری نظم ممکن نبود و عملا دولت به روسیه به‌ویژه بریتانیا وابسته شده بود. در آغاز جنگ جهانی اول ایران ظاهرا کشوری مستقل بود. لنین درباره وضعیت ایران در این زمان می‌نویسد ۹۰ درصد ایران مستمره است. در طول جنگ جهانی اول ایران صحنه‌های نبرد میان نیروهای بریتانیا و روسیه و آلمانی‌ها و عثمانی‌ها بود. آلمانی‌ها و تا‌حدی عثمانی‌ها نیز در ایران نفوذ بیشتری پیدا کرد. روس‌ها تا قبل از جنگ جهانی اول عملا شمال ایران تا نزدیکی اصفهان را با حمله نظامی در اختیار گرفته بودند. انگلیسی‌ها نیز در جنوب ایران مشغول نبرد با آلمان‌ها بودند و عثمانی‌ها نیز در شمال غرب ایران مداخلات نظامی داشتند. ایران در طول جنگ جهانی اول ویران شد. خسارت‌های مالی و مادی ایران در طول جنگ جهانی اول ۳۰‌برابر درآمد هر‌ساله ایران بود؛ یعنی رقمی در حدود ۴۰۰ میلیون تومان. هیچ دولتی بیش از یک یا دو سال دوام نمی‌آورد. جنگ جهانی اول و ویرانی‌های آن، شیوع بیماری آنفلوانزای اسپانیایی، شدت‌گرفتن وبا و قحطی و درنهایت دول ضعیف و درمانده آرایش مناسب بین جامعه مدنی، دولت و اقتصاد را در ایران به هم ریخت. این‌گونه تلقی شد که بیش از همه به دولت مقتدر و دست نیرومند نیاز است و کمتر توجهی به این شد که دولت مقتدر در کنار جامعه مدنی قوی راه‌حل غلبه بر مسائل است. این‌گونه تلقی شد که مشروطه ایرانی موفق شد حکومت قانون را ایجاد کند اما در زمینه دولت مدرن موفقیتی حاصل نشد، تنها راه غلبه بر ناکامی‌ها و بی‌نظمی‌ها و سامان‌دادن امور روی‌کارآمدن یک مصلح مقتدر است که با زور و اجبار و از بالا نظم را ممکن کند و ایران را در مسیر پیشرفت قرار دهد. نگاهی به روزنامه‌ها و مطالب آن زمان نشان می‌دهد که برای بیشتر نخبگان چنین چیزی امری طبیعی و اجتناب‌ناپذیر بود. تلقی این بود که ایران نیازمند کسی است که فکر نوین دارد و قوی و قدرتمند باشد. به ‌عبارتی، دست نیرومند زمزمه همگانی شده بود. فرخی‌یزدی از جمله معدود افرادی بود که نسبت به راه‌حل دولت خودرأی بدون مردم قدرتمند هشدار داده بود. وی در نشریه طوفان این رباعی را در جهت تکمیل سخنان خود آورده است: ما دایره کثرت و قلت هستیم/ ما آینه عزت و ذلت هستیم/ تو در طلب حکومت مقتدری/ ما طالب اقتدار ملت هستیم
منابع در دفتر روزنامه موجود است

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها