صدایی از افغانستان:
مردم جهان! ما را ببینید
![روزنامه شرق](/images/Logo-newspaper.jpg)
نسترن فرخه: «ما مردم افغانستان از یکشنبه هفته گذشته ساعت 10 که طالبان حکومت را گرفت، در رعب وحشت، نفس میکشیم، من تقریبا دو هفته است که اصلا از خانه بیرون نرفتهام، مگر کار خیلی واجب که آنهم با ظاهری که برای طالبان حساسیتزا نباشد، در این شرایط خانوادههایی که دختر دارند همه واقعا میترسند، در کل روحیه مردم اصلا خوب نیست و همه در خانه خودمان را حبس کردهایم». حالا چند روزی است که بخت مردم افغانستان سیاهتر و رگبار دردهایشان بیشتر از قبل شده است، مردمانی که در جنگ زاده شدند و در همان جنگ به رسم تقدیر جان میدهند، دیگر در این کشاکش بیرحمیها نه نای رفتن دارند و نه تاب ماندن، پس بنا بر رسم تلخ خاورمیانه، به اجبار عزم مهاجرت را جزم میکنند. با فرار اشرفغنی، رئیسجمهور و بهدستگرفتن افغانستان توسط طالبان، اغلب این مردمان بیپناه شروع به مهاجرت و فرار از کشورشان کردند، فراری که تنها توان ترسیم یک آینده مبهم برای هرکسی را پیش پا میگذارد، در همین مورد سعید رحیمی، فعال حقوق بشر و ساکن شهر کابل، میگوید: «واقعیت این است که مردم به سمت طالبان نمیآیند، مردم 20 سال است از آنها وحشت و هراس دارند،
حافظههایشان سرشار از قصههای تلخ، ناگفتهها و روایتهای تکاندهنده از دوران حاکمیت طالبان است، این روزها ناامیدی، مردم را به سمت مهاجرت اجباری کشانده است». جوانها دستهدسته در انتظار آیندهای نامطمئن کولهبار سفر را جمع کرده یا نکرده، به دوش میکشند و به دل مرزها میزنند، جوانهایی که نیروی تازهنفس هر جامعه محسوب میشوند، آشیانه خود را برای همیشه ترک میکنند و میروند. بهرام صلواتی، جامعهشناس و پژوهشگر حوزه مهاجرت، بر این باور است که «با مهاجرت فرایند توسعه افغانستان کندتر میشود و به تأخیر میافتد، این اولین تبعات مهاجرتهای اتفاق افتاده است و نکته دوم این است که چنین پیامی به جامعه افغانستان داده میشود که افغانستان زمینی برای ماندن و ساختن نیست».
همچنین قابلتأمل است که حس ناامنی همیشه یکی از عوامل ترک دیار و آشیانه افراد بوده و طبق گفته افخم صباغ، فعال اجتماعی، کسانی که الان امکان دارد کشته شوند و حقشان در کشور ضایع میشود، اگر در کشورشان بمانند یا در صورت مهاجرتکردن، به کشورشان برگردند، بنا به هر دلیل نمیتوانند از یک زندگی امن برخوردار شوند؛ بنابراین حقشان است تا کشورهای همجوار و کشورها در سطح جهانی به آنها کمک کنند و باید با رد مرز این افراد یکصدا مخالفت کرد.
فعال حقوق بشر: آینده افغانستان با حاکمیت طالبان تاریک خواهد بود
سعید رحیمی، فعال حقوق بشر و ساکن شهر کابل که این روزها مانند دیگر افراد در افغانستان دچار بحرانهایی شده، ضمن اینکه دولتها فقط براساس منافعشان کار میکنند، از حقوق زنان، حقوق بشر و موضوعات دیگر همه برای آنها ابزاری هستند، ادامه میدهد: «آنها تا منافعشان ایجاب نکند، هیچ کاری را برای مردم افغانستان نخواهند کرد و همچنین با نگاه به آینده مردم افغانستان، حتی برای کسانی که مهاجرت کردند هم اوضاع خوبی پیشبینی نمیشود؛ چون نسل اول و دوم تا حدودی هویت پیشین خودشان را دارند اما موضوع بسیار نگرانکننده درمورد نسل سوم است که دقیقا هویت حاکمیت جدید را پیدا میکنند و افرادی که مهاجرت کردند هم صرفا در شناسنامه یا تاریخشان یاد میکنند که نیاکان و پدران ما در افغانستان بودند ولی فرهنگ، آداب رسوم و ارزشهایی که باور میکنند متعلق به همان کشوری خواهد بود که در آنجا زندگی میکنند». رحیمی اضافه میکند: «افراد در افغانستان با افسردگی، انزوا، ترس و لرز زندگی میکنند، آینده افغانستان با حاکمیت طالبان تاریک خواهد بود اما به نظر میرسد طالبان حکومتداری بلد نیست و در نتیجه نمیتواند کشور را اداره کند، ضمن آنکه جنگ داخلی بین
خود طالبان و ظهور گروههای افراطی از درون آنها نیز بسیار زیاد محتمل است». این فعال اجتماعی و حقوق بشر درباره وضعیت زنان افغانستان میگوید: «این روزها که میگذرد اثر تخریبی و روانی عمدهای برای زنان به ارمغان گذاشته است، در نظر داشته باشید که زنان افغانستان دیروز وزیر بودند، استادان بسیار موفق دانشگاهی بودند، در سیاست و اجتماع پررنگ بودند، در مدارس بسیار درخشان ظاهر شدند، در کنکور چند سال گذشته دختران همواره اولین نفرهای رتبه بودند اما الان عملا در انزوای کامل به سر میبرند، اما صد درصد از سوی مردم افغانستان و حتی دنیا این رفتارها قابلپذیرش نیست و این دیدگاه طالبانی امارت اسلامی، آنها را در جامعه جهانی به انزوا میبرد». رحیمی ادامه میدهد: «در رأس هر وزارتخانه یک قاری یا مولوی گماشته شده که اصلا در بخشی که هستند تخصصی ندارند و این خودش باعث ایجاد بیثباتی در کشور میشود، شما فکرش را کنید، کسانی در رأس قرار میگیرند که عمرشان در کوهها و در جنگ سپری شده و حتی طبق تصاویری هم که در اینترنت نشر شده، در فضای اداری که مبل باشد آنها باز روی زمین مینشینند، همچنین با رویکارآمدن طالبان و ایجاد اپوزیسیونهای
مختلف مثل احمد مسعود و گروهای مردمی، این روند خیلی دوام نمیآورد مگر اینکه سرکوب شدید و خشونت را پیش بگیرند که به احتمال بسیار زیاد همینطور خواهد شد، متأسفانه وضع به شکلی شده که طبق تجربه عینی خودم که شاهدم، ناامیدی، مردم را به سمت مهاجرت اجباری کشانده است».
این فعال حقوق بشر درباره بحران اقتصادی در این کشور، اضافه میکند: «بحران اقتصادی شدیدی در افغانستان درحال شکلگیری است، درصورتیکه مدیریت اقتصادی یکی از مؤلفههای بسیار مهم هر کشوری است که طالبان در این قسمت صد درصد ناکام است و فقر شدیدی در آینده افغانستان پیشبینی میشود، چون کسانی که دارای سرمایه بودند، سرمایههایشان را خارج کردند و دیگر کسی گزینه کسبوکارش را در افغانستان نمیبیند».
او میگوید: «این روزها سخنگویان طالبان تلاش دارند تا چهره خوب از خود نشان دهند تا چهره کریه و سیاهشان را تطهیر کنند و مدام از امنیت سخن میگویند که «الحمدلله امنیت برقرار است» درصورتیکه برداشت طالبان از امنیت اشتباه است، امنیت تنها این نیست که جنگ و کشتار نباشد بلکه امنیت این است که انسانها از نظر روحی و روانی نیز احساس امنیت کنند، آزادیشان تأمین باشد، کاروبارشان روبهراه باشد، به ارزشها و آزادیهای فردی و جمعیشان احترام گذاشته شود اما آگهی فروش خانه، وسایل خانه، کوچ دستهجمعی و... که این روزها در گروههای فیسبوک میبینیم، حاکی از عدم امنیت است، وضعیت حاکم بر فرودگاه کابل، بهترین دلیل بر فقدان امنیت بوده است و واقعیت این است که مردم به سمت طالبان نمیآیند، مردم 20 سال است از آنها وحشت و هراس دارند، حافظههایشان سرشار از قصههای تلخ، ناگفتهها و روایتهای تکاندهنده از دوران حاکمیت طالبان است و تاکنون برای جلب نظر و اعتماد این ملت هیچ حرکت اجرائی از آنها دیده نشده و طی اتفاقات گذشته که طالبان مسبب آن بوده، مردم به طالبان ایمان نخواهند داشت، ما مردم افغانستان از یکشنبه هفته گذشته ساعت 10 که طالبان
حکومت را گرفت، در رعب و وحشت، نفس میکشیم، من تقریبا دو هفته است که اصلا از خانه بیرون نرفتم، مگر کار خیلی واجب که آنهم با ظاهری که برای طالبان حساسیتزا نباشد، در این شرایط خانوادههایی که دختر دارند همه واقعا میترسند، در کل روحیه مردم اصلا خوب نیست و همه خودمان را در خانه حبس کردیم».
پژوهشگر حوزه مهاجرت: مهاجرت مردم افغانستان فرایند توسعه را کندتر میکند
بهرام صلواتی، جامعهشناس و پژوهشگر حوزه مهاجرت و همچنین مدیر رصدخانه مهاجرت ایران، با اشاره به اینکه در قبال اتفاق پیشآمده در افغانستان وظایفی بر گردن سازمانهای حقوقبشری وجود دارد، میگوید: «یک وظیفه براساس کنوانسیونهای حقوق بشر سازمان ملل وجود دارد که باید نقش و جایگاه کمیساریای پناهندگان و فعالیت ایران در آن مورد توجه قرار گیرد و بقیه کشورها باید از فوریترین نیازها مانند غذا و سرپناه به افرادی که احیانا جانشان در خطر است، ارائه خدمت کنند اما ما نسبت به موجهای قبل، تا این لحظه با موج مهاجرتی عظیمی در مرز مواجه نشدیم و شاید یکی از دلایلش این باشد که بیشترین تراکم جمعیتی که قصد دارند از کشور افغانستان خارج شوند، در شهر کابل و فرودگاه کابل باشند و برای همین در مرزها آن ازدحام را نداریم».
صلواتی ضمن تأکید بر اینکه تصویر قبلی طالبان خشونتآمیز بوده و محدودیتهای عجیبی داشته، میگوید: «توجه کنید که طالبان جدید هنوز پیادهسازی نشده است و نمیتوان فهمید که چه برنامهای برای حکمرانی و اداره کشور دارد، بنابراین بیشتر یک جو روانی در این زمینه حاکم است اما سؤال این است که وظیفه دیگر کشورها از جمله ایران و پاکستان که کشور همسایه محسوب میشوند، چیست؟ وظیفه ایران و دیگر کشورها همانطورکه عرض کردم باید کمکهای بشردوستانه همچون اسکان پناهجویان، کمکهای فوریتی و مسائلی از این دست باشد ولی نکته مهمتر این است که بههیچوجه راهحل، فراسرزمینی نیست».
این جامعهشناس ادامه میدهد: «یعنی آماری که ما از موج پناهندگان و پناهجویان افغانستان در چند سال گذشته داریم، خیلی فراتر از آن چیزی است که مثلا با ۲۰ هزار نفر قابل مقایسه باشد، چون مجموعه مهاجرتهایی که برای پناهجویان افغانستانی تا این لحظه در خارج از کشور داده شده، زیر ۱۰۰ هزار نفر است درصورتیکه در ۱۵ سال گذشته حداقل سالانه ۲۰۰ هزار پناهجو از خاورمیانه خارج میشدند، یعنی تا قبل از سقوط دولت و ورود طالبان از منطقه افغانستان، میانگین در طول ۱۵ سال گذشته ۸۰ تا ۹۰ هزار نفر از افغانستان به شکل پناهجو خارج شدند و حالا هم که این وضعیت بحرانی ایجاد شده، این اعداد اصلا با افراد خارجشده از کشور قابلتوجه نیست». صلواتی در ادامه صحبتهای میگوید: «در اینکه باید به نیاز فوری پناهجویان پاسخ داده شود که شکی نیست اما در تعجبم که همین مدت هیچ کشوری راهحل درونسرزمینی پیشنهاد نکرده و صحبت سر اینکه چقدر پناهجو میگیرم و به چند هزار نفر اسکان میدهیم بوده، درصورتیکه راهحل درونسرزمینی به این معنی است که چه کسی قرار است صلح برقرار کند؟ چه کسی به آبادانی و بهبود اقتصاد کشور کمک میکند تا افراد از کشور خارج نشوند؟
در این چند روز که تحولات خیلی سریع درحال اتفاق است و راهحل نهایی در داخل خود سرزمین افغانستان است، کشورهای دیگر همچون ایران و مخصوصا کشورهای غربی که به دنبال حل معضل افغانستان هستند، باید برای داخل مرز این کشور فکری کنند». این پژوهشگر در مورد تبعات این مقدار مهاجرت از افغانستان طی سالهای آینده، بیان میکند: «به نظر من اولین تبعاتش این است که فرایند توسعه افغانستان کندتر میشود و به تأخیر میافتد، این اولین تبعات مهاجرتهای اتفاق افتاده است و نکته دوم این است که چنین پیامی به جامعه افغانستان داده میشود که افغانستان زمینی برای ماندن و ساختن نیست، برای همین است که من اصرار دارم و تأکید میکنم، جامعه جهانی باید به جامعه افغانستان امنیت درون سرزمینی بدهد». صلواتی میگوید: «وقتی کشورها میگویند من پناهجو میپذیرم و جای امن در سرزمینم به آنها میدهم، شاید کمککننده هم باشد اما تا زمانی که سرچشمه را حل نکنیم مشکل پا برجا است، اصلا تا چه زمان برخی کشورها میخواهند دور کشورشان دیوار بکشند؟ یا برخی دیگر بگویند ما چندهزار مهاجر میپذیریم؟ بهنظرم با این مسئله خیلی وقتها کودکانه برخورد میشود، همین الان در خیلی
از کشورهای غربی و حتی کشور ما حضور مهاجران مشکلاتی را ایجاد کرده، توجه کنید که جامعه جهانی آمادگی پذیرش مهاجران بیش از این را ندارد». وی با اشاره به مقوله مهاجرت مردم افغانستان و چگونگی آینده برای زنان و کودکان این کشور، تأکید میکند: «مهاجرت و مخصوصا پناهندگی یک فرایند بسیار زمانبر، دردناک و هزینهبر است، منظور هزینههای انسانی است که به بار میآورد. اگر بررسی کنید میبینید وضعیت پناهندگان و پناهجویان بسیار اسفناک است و معمولا برای اقشار ضعیفتر یا حساستر مثل زنان و کودکان این مسئله دردناکتر است، از سوءاستفادههای جنسی و قاچاقهایی که میشود تا آسیبهای روحی که در کمپها بر افراد متحمل میشود، پس میتوان این نکته را در نظر گرفت که واقعا جامعه جهانی باید فکری به حال این موضوع بکند و در گزارشهای جهانی سالانه میبینیم که سهم زنان و کودکان پناهجو قابل توجه است. دقت کنید که فرایند پناهجویی و پناهندگی یک راهحل موقت است، به این معنا که افراد در یک موقعیت ناامن قرار میگیرند و مجبور به ترک خانه و کاشانه خودشان هستند. الان سالها شرایط سخت برای پناهجوهای سوری ادامه دارد، در این سالها کودکانی که در دوره
رشد هستند و نیاز به آموزش، خدمات بهداشتی، روانی و رفاهی دارند از همه آنها محروم میشوند».
صلواتی ادامه میدهد: «اگر بخواهم جمعبندی کنم، هرچقدر جمعیت پناهجویان افغانستانی در دنیا بالاتر برود، آسیبهای روحی و جسمی آنها هم بیشتر خواهد شد و این آسیبها در آینده به یک ترومای فرهنگی تبدیل خواهد شد، چون آنها از وطنشان دور شدند و در جامعه میزبان هم به شکلی نیازهای حداقلی آنها پوشش داده میشود و نه فرصت برگشت به کشور خودشان را دارند، نه فرصت جذبشدن در جامعه میزبان را، بنابراین بر این نکته تأکید میکنم که جامعه جهانی به معضلات خاورمیانه نه به شکل احساسی و کوتاهمدت بلکه به شکل عمیقتر باید نگاه کند». این پژوهشگر میگوید: «پنج سال از بحران پناهجویی مردم سوریه در اروپا میگذرد و هنوز خیلی از مشکلات پناهجویان سوری در ترکیه و کشورهای دیگر حل نشده و دنیا با یک بحران جدی روبهرو است. من در تعجب هستم که چرا جامعه جهانی از این موضوعات درس نگرفته؟ بهنظر باید در اسرع وقت یک نشست فوری با محوریت بحران افغانستان در سطح جامعه بینالمللی شکل بگیرد و به دنبال راهحلهای بلندمدت کارساز درونسرزمینی باشیم و حتما هم کشورهای همسایه افغانستان از جمله ایران و پاکستان به شکل جدی باید در این نشست نقشآفرینی کنند». وی در
مورد وظیفه رسانه در قبال اتفاقات افغانستان میگوید: «بهترین کاری که رسانه میتواند انجام دهد این است که همهچیز را آنطورکه واقعیت دارد منتشر کند، چون گاهی میبینم یک هیجانزدگی وجود دارد، درواقع خود ماجرا بسیار ناراحتکننده، تراژیک و غمبار است ولی در همین شرایط هم کمتر میبینم خبر و تحلیلهای عمیقی از وضعیت واقعی افغانستان وجود داشته باشد، البته درست است که دسترسی یکجاهایی سخت میشود و پوشش رسانهای محدود است، درعینحال هم باید مسئله را واقعیتر تصویر کرد».
فعال اجتماعی حوزه مهاجرت: سازمانهای مردمنهاد جهانی باید یکصدا شوند
افخم صباغ، مدیرعامل مؤسسه مهروماه و عضو هیئتمدیره شبکه یاری ضمن اشاره به اینکه مردم افغانستان سالهاست که یک رنج سیستماتیک را تحمل میکنند، بیان میکند: «حقوق بشر کاملا در این منطقه نقض میشود که این نتیجه تصمیمگیریهای سیاسی و منافع دولتهای خارج از افغانستان است که اتفاق میافتد». این فعال اجتماعی ادامه میدهد: «چیزی که همه شاهد آن هستیم، جنایتهایی است که در برابر این مردم انجام میشود و همه منوط به قدرتهای اقتصادی دنیاست. اگر از نگاه حقوقبشری به این موضوع نگاه کنیم، همه انسانها باید در صلح و آرامش زندگی کنند و این شامل مردم افغانستان هم میشود و درواقع مرزها چیزی جز خطهایی نیستند که دولتها و قدرتها کشیدند و این حق هر انسانی است که هرکجا که دلش میخواهد زندگی کند. اینکه بگوییم یک انسان غیرقانونی زندگی میکند، کل جمله کاملا بیمفهوم است تا به کسی اطلاق دهیم، درواقع معنی نمیدهد که انسانی غیرقانونی زندگی کند».
صباغ ضمن تأکید بر اینکه انسانها آزاد هستند هر کجا که میخواهند زندگی کنند، میگوید: «از منظر دیگر و به لحاظ انسانی هم که به موضوع نگاه کنیم، کسانی که الان امکان دارد کشته شوند و حقشان در کشور ضایع میشود، اگر در کشورشان بمانند یا در صورت مهاجرتکردن به کشورشان برگردند، بنا به هر دلیل نمیتوانند از یک زندگی امن برخوردار شوند، بنابراین حقشان است تا کشورهای همجوار و در سطح جهانی به آنها کمک کنند و باید با رد مرز آنها یکصدا مخالفت کرد».
عضو هیئتمدیره شبکه یاری ادامه میدهد: «واقعیت این است که مهاجرت همیشه با خودش تبعاتی داشته، حتی ممکن است تا چند نسبت خانوادگی و چند نسل هم ادامه پیدا کند. حداقل تجربه کشور خودمان که هم مهاجرپذیر بوده و هم افراد زیادی مهاجرت کردند این را نشان میدهد و ما هر دو سوی مشکلات مهاجرت را خوب درک کردهایم؛ اما در رابطه با افغانستانیها شرایط شدیدتر است. بحرانی که در کشور آنها وجود دارد، در این ۲۰ سال رو به گسترش است. البته قابل ذکر است که تلاشهایی بود و وضعیت آزادی برای زنان و تحصیل کودکان در حال بهترشدن بود، اما با آمدن طالبان این مسائل دوباره زیر پا خواهد رفت و من حداقل جزء کسانی هستم که این صحبتها را که طالبان عوض شده، باور نخواهم کرد؛ چون در این اعتقادات، پسزمینههایی وجود دارد و میفهمم اینها شعارهای تبلیغاتی برای جلب افکار عمومی جهان است». صباغ در ادامه با انتقاد از بیتفاوتی اغلب کشورها میگوید: «جهان با بیانصافی در قبال فجایع انسانی که در افغانستان رخ میدهد، سکوت کرده و این سکوتها نشان از ساختوپاختهای سیاسی و منافع کشورهاست. باید سازمانهای مردمنهاد جهانی با یکدیگر یکصدا شوند تا دولتها به مردم
افغانستان کمک کنند و تا جایی که میشود طالبان را به رسمیت نشناسند و از حقوق زنان و کودکان دفاع کنند. با وضعی که در حال حاضر پیدا کرده، کودکان بیشتری بازمانده از تحصیل خواهند شد؛ دختران که قربانی اصلی هستند و پسران هم مجبور به استخدام نظامی برای درگیریهای مسلحانه میشوند. اینها بخشی از خطراتی است که برای کودکان وجود دارد و بخشی از مشکلات زنان مساوینبودن حقوقشان با مردان از حق تحصیل تا زمینه کارکردن و محدودیتهای ایجادشده است که رفتهرفته بیشتر هم خواهد شد و نیازی نیست تا زمان بگذرد و متوجه آن شویم. از بیس تفکر گروههای تروریستی اینچنین است و نمیتوان به آن دل بست؛ به هر حال طالبان هم یک گروه تروریستی است که سالها غیر از جنگ و خشونت برای مردم افغانستان پیامد دیگری نداشته است».
نسترن فرخه: «ما مردم افغانستان از یکشنبه هفته گذشته ساعت 10 که طالبان حکومت را گرفت، در رعب وحشت، نفس میکشیم، من تقریبا دو هفته است که اصلا از خانه بیرون نرفتهام، مگر کار خیلی واجب که آنهم با ظاهری که برای طالبان حساسیتزا نباشد، در این شرایط خانوادههایی که دختر دارند همه واقعا میترسند، در کل روحیه مردم اصلا خوب نیست و همه در خانه خودمان را حبس کردهایم». حالا چند روزی است که بخت مردم افغانستان سیاهتر و رگبار دردهایشان بیشتر از قبل شده است، مردمانی که در جنگ زاده شدند و در همان جنگ به رسم تقدیر جان میدهند، دیگر در این کشاکش بیرحمیها نه نای رفتن دارند و نه تاب ماندن، پس بنا بر رسم تلخ خاورمیانه، به اجبار عزم مهاجرت را جزم میکنند. با فرار اشرفغنی، رئیسجمهور و بهدستگرفتن افغانستان توسط طالبان، اغلب این مردمان بیپناه شروع به مهاجرت و فرار از کشورشان کردند، فراری که تنها توان ترسیم یک آینده مبهم برای هرکسی را پیش پا میگذارد، در همین مورد سعید رحیمی، فعال حقوق بشر و ساکن شهر کابل، میگوید: «واقعیت این است که مردم به سمت طالبان نمیآیند، مردم 20 سال است از آنها وحشت و هراس دارند،
حافظههایشان سرشار از قصههای تلخ، ناگفتهها و روایتهای تکاندهنده از دوران حاکمیت طالبان است، این روزها ناامیدی، مردم را به سمت مهاجرت اجباری کشانده است». جوانها دستهدسته در انتظار آیندهای نامطمئن کولهبار سفر را جمع کرده یا نکرده، به دوش میکشند و به دل مرزها میزنند، جوانهایی که نیروی تازهنفس هر جامعه محسوب میشوند، آشیانه خود را برای همیشه ترک میکنند و میروند. بهرام صلواتی، جامعهشناس و پژوهشگر حوزه مهاجرت، بر این باور است که «با مهاجرت فرایند توسعه افغانستان کندتر میشود و به تأخیر میافتد، این اولین تبعات مهاجرتهای اتفاق افتاده است و نکته دوم این است که چنین پیامی به جامعه افغانستان داده میشود که افغانستان زمینی برای ماندن و ساختن نیست».
همچنین قابلتأمل است که حس ناامنی همیشه یکی از عوامل ترک دیار و آشیانه افراد بوده و طبق گفته افخم صباغ، فعال اجتماعی، کسانی که الان امکان دارد کشته شوند و حقشان در کشور ضایع میشود، اگر در کشورشان بمانند یا در صورت مهاجرتکردن، به کشورشان برگردند، بنا به هر دلیل نمیتوانند از یک زندگی امن برخوردار شوند؛ بنابراین حقشان است تا کشورهای همجوار و کشورها در سطح جهانی به آنها کمک کنند و باید با رد مرز این افراد یکصدا مخالفت کرد.
فعال حقوق بشر: آینده افغانستان با حاکمیت طالبان تاریک خواهد بود
سعید رحیمی، فعال حقوق بشر و ساکن شهر کابل که این روزها مانند دیگر افراد در افغانستان دچار بحرانهایی شده، ضمن اینکه دولتها فقط براساس منافعشان کار میکنند، از حقوق زنان، حقوق بشر و موضوعات دیگر همه برای آنها ابزاری هستند، ادامه میدهد: «آنها تا منافعشان ایجاب نکند، هیچ کاری را برای مردم افغانستان نخواهند کرد و همچنین با نگاه به آینده مردم افغانستان، حتی برای کسانی که مهاجرت کردند هم اوضاع خوبی پیشبینی نمیشود؛ چون نسل اول و دوم تا حدودی هویت پیشین خودشان را دارند اما موضوع بسیار نگرانکننده درمورد نسل سوم است که دقیقا هویت حاکمیت جدید را پیدا میکنند و افرادی که مهاجرت کردند هم صرفا در شناسنامه یا تاریخشان یاد میکنند که نیاکان و پدران ما در افغانستان بودند ولی فرهنگ، آداب رسوم و ارزشهایی که باور میکنند متعلق به همان کشوری خواهد بود که در آنجا زندگی میکنند». رحیمی اضافه میکند: «افراد در افغانستان با افسردگی، انزوا، ترس و لرز زندگی میکنند، آینده افغانستان با حاکمیت طالبان تاریک خواهد بود اما به نظر میرسد طالبان حکومتداری بلد نیست و در نتیجه نمیتواند کشور را اداره کند، ضمن آنکه جنگ داخلی بین
خود طالبان و ظهور گروههای افراطی از درون آنها نیز بسیار زیاد محتمل است». این فعال اجتماعی و حقوق بشر درباره وضعیت زنان افغانستان میگوید: «این روزها که میگذرد اثر تخریبی و روانی عمدهای برای زنان به ارمغان گذاشته است، در نظر داشته باشید که زنان افغانستان دیروز وزیر بودند، استادان بسیار موفق دانشگاهی بودند، در سیاست و اجتماع پررنگ بودند، در مدارس بسیار درخشان ظاهر شدند، در کنکور چند سال گذشته دختران همواره اولین نفرهای رتبه بودند اما الان عملا در انزوای کامل به سر میبرند، اما صد درصد از سوی مردم افغانستان و حتی دنیا این رفتارها قابلپذیرش نیست و این دیدگاه طالبانی امارت اسلامی، آنها را در جامعه جهانی به انزوا میبرد». رحیمی ادامه میدهد: «در رأس هر وزارتخانه یک قاری یا مولوی گماشته شده که اصلا در بخشی که هستند تخصصی ندارند و این خودش باعث ایجاد بیثباتی در کشور میشود، شما فکرش را کنید، کسانی در رأس قرار میگیرند که عمرشان در کوهها و در جنگ سپری شده و حتی طبق تصاویری هم که در اینترنت نشر شده، در فضای اداری که مبل باشد آنها باز روی زمین مینشینند، همچنین با رویکارآمدن طالبان و ایجاد اپوزیسیونهای
مختلف مثل احمد مسعود و گروهای مردمی، این روند خیلی دوام نمیآورد مگر اینکه سرکوب شدید و خشونت را پیش بگیرند که به احتمال بسیار زیاد همینطور خواهد شد، متأسفانه وضع به شکلی شده که طبق تجربه عینی خودم که شاهدم، ناامیدی، مردم را به سمت مهاجرت اجباری کشانده است».
این فعال حقوق بشر درباره بحران اقتصادی در این کشور، اضافه میکند: «بحران اقتصادی شدیدی در افغانستان درحال شکلگیری است، درصورتیکه مدیریت اقتصادی یکی از مؤلفههای بسیار مهم هر کشوری است که طالبان در این قسمت صد درصد ناکام است و فقر شدیدی در آینده افغانستان پیشبینی میشود، چون کسانی که دارای سرمایه بودند، سرمایههایشان را خارج کردند و دیگر کسی گزینه کسبوکارش را در افغانستان نمیبیند».
او میگوید: «این روزها سخنگویان طالبان تلاش دارند تا چهره خوب از خود نشان دهند تا چهره کریه و سیاهشان را تطهیر کنند و مدام از امنیت سخن میگویند که «الحمدلله امنیت برقرار است» درصورتیکه برداشت طالبان از امنیت اشتباه است، امنیت تنها این نیست که جنگ و کشتار نباشد بلکه امنیت این است که انسانها از نظر روحی و روانی نیز احساس امنیت کنند، آزادیشان تأمین باشد، کاروبارشان روبهراه باشد، به ارزشها و آزادیهای فردی و جمعیشان احترام گذاشته شود اما آگهی فروش خانه، وسایل خانه، کوچ دستهجمعی و... که این روزها در گروههای فیسبوک میبینیم، حاکی از عدم امنیت است، وضعیت حاکم بر فرودگاه کابل، بهترین دلیل بر فقدان امنیت بوده است و واقعیت این است که مردم به سمت طالبان نمیآیند، مردم 20 سال است از آنها وحشت و هراس دارند، حافظههایشان سرشار از قصههای تلخ، ناگفتهها و روایتهای تکاندهنده از دوران حاکمیت طالبان است و تاکنون برای جلب نظر و اعتماد این ملت هیچ حرکت اجرائی از آنها دیده نشده و طی اتفاقات گذشته که طالبان مسبب آن بوده، مردم به طالبان ایمان نخواهند داشت، ما مردم افغانستان از یکشنبه هفته گذشته ساعت 10 که طالبان
حکومت را گرفت، در رعب و وحشت، نفس میکشیم، من تقریبا دو هفته است که اصلا از خانه بیرون نرفتم، مگر کار خیلی واجب که آنهم با ظاهری که برای طالبان حساسیتزا نباشد، در این شرایط خانوادههایی که دختر دارند همه واقعا میترسند، در کل روحیه مردم اصلا خوب نیست و همه خودمان را در خانه حبس کردیم».
پژوهشگر حوزه مهاجرت: مهاجرت مردم افغانستان فرایند توسعه را کندتر میکند
بهرام صلواتی، جامعهشناس و پژوهشگر حوزه مهاجرت و همچنین مدیر رصدخانه مهاجرت ایران، با اشاره به اینکه در قبال اتفاق پیشآمده در افغانستان وظایفی بر گردن سازمانهای حقوقبشری وجود دارد، میگوید: «یک وظیفه براساس کنوانسیونهای حقوق بشر سازمان ملل وجود دارد که باید نقش و جایگاه کمیساریای پناهندگان و فعالیت ایران در آن مورد توجه قرار گیرد و بقیه کشورها باید از فوریترین نیازها مانند غذا و سرپناه به افرادی که احیانا جانشان در خطر است، ارائه خدمت کنند اما ما نسبت به موجهای قبل، تا این لحظه با موج مهاجرتی عظیمی در مرز مواجه نشدیم و شاید یکی از دلایلش این باشد که بیشترین تراکم جمعیتی که قصد دارند از کشور افغانستان خارج شوند، در شهر کابل و فرودگاه کابل باشند و برای همین در مرزها آن ازدحام را نداریم».
صلواتی ضمن تأکید بر اینکه تصویر قبلی طالبان خشونتآمیز بوده و محدودیتهای عجیبی داشته، میگوید: «توجه کنید که طالبان جدید هنوز پیادهسازی نشده است و نمیتوان فهمید که چه برنامهای برای حکمرانی و اداره کشور دارد، بنابراین بیشتر یک جو روانی در این زمینه حاکم است اما سؤال این است که وظیفه دیگر کشورها از جمله ایران و پاکستان که کشور همسایه محسوب میشوند، چیست؟ وظیفه ایران و دیگر کشورها همانطورکه عرض کردم باید کمکهای بشردوستانه همچون اسکان پناهجویان، کمکهای فوریتی و مسائلی از این دست باشد ولی نکته مهمتر این است که بههیچوجه راهحل، فراسرزمینی نیست».
این جامعهشناس ادامه میدهد: «یعنی آماری که ما از موج پناهندگان و پناهجویان افغانستان در چند سال گذشته داریم، خیلی فراتر از آن چیزی است که مثلا با ۲۰ هزار نفر قابل مقایسه باشد، چون مجموعه مهاجرتهایی که برای پناهجویان افغانستانی تا این لحظه در خارج از کشور داده شده، زیر ۱۰۰ هزار نفر است درصورتیکه در ۱۵ سال گذشته حداقل سالانه ۲۰۰ هزار پناهجو از خاورمیانه خارج میشدند، یعنی تا قبل از سقوط دولت و ورود طالبان از منطقه افغانستان، میانگین در طول ۱۵ سال گذشته ۸۰ تا ۹۰ هزار نفر از افغانستان به شکل پناهجو خارج شدند و حالا هم که این وضعیت بحرانی ایجاد شده، این اعداد اصلا با افراد خارجشده از کشور قابلتوجه نیست». صلواتی در ادامه صحبتهای میگوید: «در اینکه باید به نیاز فوری پناهجویان پاسخ داده شود که شکی نیست اما در تعجبم که همین مدت هیچ کشوری راهحل درونسرزمینی پیشنهاد نکرده و صحبت سر اینکه چقدر پناهجو میگیرم و به چند هزار نفر اسکان میدهیم بوده، درصورتیکه راهحل درونسرزمینی به این معنی است که چه کسی قرار است صلح برقرار کند؟ چه کسی به آبادانی و بهبود اقتصاد کشور کمک میکند تا افراد از کشور خارج نشوند؟
در این چند روز که تحولات خیلی سریع درحال اتفاق است و راهحل نهایی در داخل خود سرزمین افغانستان است، کشورهای دیگر همچون ایران و مخصوصا کشورهای غربی که به دنبال حل معضل افغانستان هستند، باید برای داخل مرز این کشور فکری کنند». این پژوهشگر در مورد تبعات این مقدار مهاجرت از افغانستان طی سالهای آینده، بیان میکند: «به نظر من اولین تبعاتش این است که فرایند توسعه افغانستان کندتر میشود و به تأخیر میافتد، این اولین تبعات مهاجرتهای اتفاق افتاده است و نکته دوم این است که چنین پیامی به جامعه افغانستان داده میشود که افغانستان زمینی برای ماندن و ساختن نیست، برای همین است که من اصرار دارم و تأکید میکنم، جامعه جهانی باید به جامعه افغانستان امنیت درون سرزمینی بدهد». صلواتی میگوید: «وقتی کشورها میگویند من پناهجو میپذیرم و جای امن در سرزمینم به آنها میدهم، شاید کمککننده هم باشد اما تا زمانی که سرچشمه را حل نکنیم مشکل پا برجا است، اصلا تا چه زمان برخی کشورها میخواهند دور کشورشان دیوار بکشند؟ یا برخی دیگر بگویند ما چندهزار مهاجر میپذیریم؟ بهنظرم با این مسئله خیلی وقتها کودکانه برخورد میشود، همین الان در خیلی
از کشورهای غربی و حتی کشور ما حضور مهاجران مشکلاتی را ایجاد کرده، توجه کنید که جامعه جهانی آمادگی پذیرش مهاجران بیش از این را ندارد». وی با اشاره به مقوله مهاجرت مردم افغانستان و چگونگی آینده برای زنان و کودکان این کشور، تأکید میکند: «مهاجرت و مخصوصا پناهندگی یک فرایند بسیار زمانبر، دردناک و هزینهبر است، منظور هزینههای انسانی است که به بار میآورد. اگر بررسی کنید میبینید وضعیت پناهندگان و پناهجویان بسیار اسفناک است و معمولا برای اقشار ضعیفتر یا حساستر مثل زنان و کودکان این مسئله دردناکتر است، از سوءاستفادههای جنسی و قاچاقهایی که میشود تا آسیبهای روحی که در کمپها بر افراد متحمل میشود، پس میتوان این نکته را در نظر گرفت که واقعا جامعه جهانی باید فکری به حال این موضوع بکند و در گزارشهای جهانی سالانه میبینیم که سهم زنان و کودکان پناهجو قابل توجه است. دقت کنید که فرایند پناهجویی و پناهندگی یک راهحل موقت است، به این معنا که افراد در یک موقعیت ناامن قرار میگیرند و مجبور به ترک خانه و کاشانه خودشان هستند. الان سالها شرایط سخت برای پناهجوهای سوری ادامه دارد، در این سالها کودکانی که در دوره
رشد هستند و نیاز به آموزش، خدمات بهداشتی، روانی و رفاهی دارند از همه آنها محروم میشوند».
صلواتی ادامه میدهد: «اگر بخواهم جمعبندی کنم، هرچقدر جمعیت پناهجویان افغانستانی در دنیا بالاتر برود، آسیبهای روحی و جسمی آنها هم بیشتر خواهد شد و این آسیبها در آینده به یک ترومای فرهنگی تبدیل خواهد شد، چون آنها از وطنشان دور شدند و در جامعه میزبان هم به شکلی نیازهای حداقلی آنها پوشش داده میشود و نه فرصت برگشت به کشور خودشان را دارند، نه فرصت جذبشدن در جامعه میزبان را، بنابراین بر این نکته تأکید میکنم که جامعه جهانی به معضلات خاورمیانه نه به شکل احساسی و کوتاهمدت بلکه به شکل عمیقتر باید نگاه کند». این پژوهشگر میگوید: «پنج سال از بحران پناهجویی مردم سوریه در اروپا میگذرد و هنوز خیلی از مشکلات پناهجویان سوری در ترکیه و کشورهای دیگر حل نشده و دنیا با یک بحران جدی روبهرو است. من در تعجب هستم که چرا جامعه جهانی از این موضوعات درس نگرفته؟ بهنظر باید در اسرع وقت یک نشست فوری با محوریت بحران افغانستان در سطح جامعه بینالمللی شکل بگیرد و به دنبال راهحلهای بلندمدت کارساز درونسرزمینی باشیم و حتما هم کشورهای همسایه افغانستان از جمله ایران و پاکستان به شکل جدی باید در این نشست نقشآفرینی کنند». وی در
مورد وظیفه رسانه در قبال اتفاقات افغانستان میگوید: «بهترین کاری که رسانه میتواند انجام دهد این است که همهچیز را آنطورکه واقعیت دارد منتشر کند، چون گاهی میبینم یک هیجانزدگی وجود دارد، درواقع خود ماجرا بسیار ناراحتکننده، تراژیک و غمبار است ولی در همین شرایط هم کمتر میبینم خبر و تحلیلهای عمیقی از وضعیت واقعی افغانستان وجود داشته باشد، البته درست است که دسترسی یکجاهایی سخت میشود و پوشش رسانهای محدود است، درعینحال هم باید مسئله را واقعیتر تصویر کرد».
فعال اجتماعی حوزه مهاجرت: سازمانهای مردمنهاد جهانی باید یکصدا شوند
افخم صباغ، مدیرعامل مؤسسه مهروماه و عضو هیئتمدیره شبکه یاری ضمن اشاره به اینکه مردم افغانستان سالهاست که یک رنج سیستماتیک را تحمل میکنند، بیان میکند: «حقوق بشر کاملا در این منطقه نقض میشود که این نتیجه تصمیمگیریهای سیاسی و منافع دولتهای خارج از افغانستان است که اتفاق میافتد». این فعال اجتماعی ادامه میدهد: «چیزی که همه شاهد آن هستیم، جنایتهایی است که در برابر این مردم انجام میشود و همه منوط به قدرتهای اقتصادی دنیاست. اگر از نگاه حقوقبشری به این موضوع نگاه کنیم، همه انسانها باید در صلح و آرامش زندگی کنند و این شامل مردم افغانستان هم میشود و درواقع مرزها چیزی جز خطهایی نیستند که دولتها و قدرتها کشیدند و این حق هر انسانی است که هرکجا که دلش میخواهد زندگی کند. اینکه بگوییم یک انسان غیرقانونی زندگی میکند، کل جمله کاملا بیمفهوم است تا به کسی اطلاق دهیم، درواقع معنی نمیدهد که انسانی غیرقانونی زندگی کند».
صباغ ضمن تأکید بر اینکه انسانها آزاد هستند هر کجا که میخواهند زندگی کنند، میگوید: «از منظر دیگر و به لحاظ انسانی هم که به موضوع نگاه کنیم، کسانی که الان امکان دارد کشته شوند و حقشان در کشور ضایع میشود، اگر در کشورشان بمانند یا در صورت مهاجرتکردن به کشورشان برگردند، بنا به هر دلیل نمیتوانند از یک زندگی امن برخوردار شوند، بنابراین حقشان است تا کشورهای همجوار و در سطح جهانی به آنها کمک کنند و باید با رد مرز آنها یکصدا مخالفت کرد».
عضو هیئتمدیره شبکه یاری ادامه میدهد: «واقعیت این است که مهاجرت همیشه با خودش تبعاتی داشته، حتی ممکن است تا چند نسبت خانوادگی و چند نسل هم ادامه پیدا کند. حداقل تجربه کشور خودمان که هم مهاجرپذیر بوده و هم افراد زیادی مهاجرت کردند این را نشان میدهد و ما هر دو سوی مشکلات مهاجرت را خوب درک کردهایم؛ اما در رابطه با افغانستانیها شرایط شدیدتر است. بحرانی که در کشور آنها وجود دارد، در این ۲۰ سال رو به گسترش است. البته قابل ذکر است که تلاشهایی بود و وضعیت آزادی برای زنان و تحصیل کودکان در حال بهترشدن بود، اما با آمدن طالبان این مسائل دوباره زیر پا خواهد رفت و من حداقل جزء کسانی هستم که این صحبتها را که طالبان عوض شده، باور نخواهم کرد؛ چون در این اعتقادات، پسزمینههایی وجود دارد و میفهمم اینها شعارهای تبلیغاتی برای جلب افکار عمومی جهان است». صباغ در ادامه با انتقاد از بیتفاوتی اغلب کشورها میگوید: «جهان با بیانصافی در قبال فجایع انسانی که در افغانستان رخ میدهد، سکوت کرده و این سکوتها نشان از ساختوپاختهای سیاسی و منافع کشورهاست. باید سازمانهای مردمنهاد جهانی با یکدیگر یکصدا شوند تا دولتها به مردم
افغانستان کمک کنند و تا جایی که میشود طالبان را به رسمیت نشناسند و از حقوق زنان و کودکان دفاع کنند. با وضعی که در حال حاضر پیدا کرده، کودکان بیشتری بازمانده از تحصیل خواهند شد؛ دختران که قربانی اصلی هستند و پسران هم مجبور به استخدام نظامی برای درگیریهای مسلحانه میشوند. اینها بخشی از خطراتی است که برای کودکان وجود دارد و بخشی از مشکلات زنان مساوینبودن حقوقشان با مردان از حق تحصیل تا زمینه کارکردن و محدودیتهای ایجادشده است که رفتهرفته بیشتر هم خواهد شد و نیازی نیست تا زمان بگذرد و متوجه آن شویم. از بیس تفکر گروههای تروریستی اینچنین است و نمیتوان به آن دل بست؛ به هر حال طالبان هم یک گروه تروریستی است که سالها غیر از جنگ و خشونت برای مردم افغانستان پیامد دیگری نداشته است».