پایان راه نئاندرتالها
نئاندرتالها گونه منقرضشدهای از انسان بودند که از حدود 400 هزار سال پیش در اروپا و قسمتهایی از آسیا میزیستند و سرانجام به دلایلی که کاملا برای ما شناختهشده نیست، در حدود 40 هزار سال پیش از میان رفتند و اجداد انسانهای امروزی جای آنها را گرفتند. بسیاری از پژوهشگران دلیل انقراض این گونه را از راه رسیدن انسان مدرن و رقابت زیستی این دو گونه مربوط میدانند. اما برخی معتقدند دلایل دیگری همچون جمعیت کم، تنوع ژنتیکی اندک، تغییرات آب و هوایی و امتزاج با انسانهای مدرن و انحلال تدریجی میتوانند از جمله عوامل مهم در انقراض این گونه اسرارآمیز باشند
سونیا شیدرنگ- دکترای باستانشناسی:نئاندرتالها گونه منقرضشدهای از انسان بودند که از حدود 400 هزار سال پیش در اروپا و قسمتهایی از آسیا میزیستند و سرانجام به دلایلی که کاملا برای ما شناختهشده نیست، در حدود 40 هزار سال پیش از میان رفتند و اجداد انسانهای امروزی جای آنها را گرفتند. بسیاری از پژوهشگران دلیل انقراض این گونه را از راه رسیدن انسان مدرن و رقابت زیستی این دو گونه مربوط میدانند. اما برخی معتقدند دلایل دیگری همچون جمعیت کم، تنوع ژنتیکی اندک، تغییرات آب و هوایی و امتزاج با انسانهای مدرن و انحلال تدریجی میتوانند از جمله عوامل مهم در انقراض این گونه اسرارآمیز باشند. از زمان یافت فسیل این انسانهای باستانی در قرن 19 میلادی، در باور عموم و حتی مجامع علمی، نئاندرتالها موجودات غارنشین عجیب و غریب و متفاوت از انسانهای مدرن و با بهره هوشی پایین و توانایی ذهنی اندک به تصویر کشیده میشدند. اما با نزدیکشدن به اواسط قرن بیستم و پیشرفتهای بیشتر در دیرین انسانشناسی و باستانشناسی، این تصویر به تدریج تغییر کرد و ما اکنون میدانیم این انسانها نه تنها چندان متفاوت نبودهاند بلکه قدرت تطابق بسیار خوبی داشتهاند که چند صد هزار سال گونه آنها را حفظ کرده بود. از نظر ویژگیهای کلی جسمانی نئاندرتالها ساختار قوی و عضلانیتری نسبت به اکثر انسانهای مدرن داشتند اما از لحاظ قد و قامت کوتاهتر بودند (میانگین قد افراد مذکر بین 168 تا 164 سانتیمتر و افراد مؤنث بین 152 تا 156 سانتیمتر بوده است) و قفسه سینه و لگن پهنتری داشتهاند. جمجمه نئاندرتالها به سمت عقب کمی کشیدهتر بوده در حالی که انسانهای مدرن جمجمه کرویشکل با طاق بلندتری دارند. پیشانی کمی شیبدار، قوس ابرویی برجستهتر و بینی کشیده و بلند از دیگر ویژگیهای جسمانی آنها بوده که نه تنها از آنها هیولا نمیسازد بلکه با یک دید واقعگرایانه انسانهایی با ویژگیهای مناسب محیطهای سرد بودهاند که احتمالا به دلیل جمعیت کم، تنوع ژنتیکی آنچنانی را تجربه نکردهاند. اما با وجود چند صد هزار سال تطابق با شرایط و اقلیمهای مختلف چرا نئاندرتالها در حدود 40 هزار سال پیش منقرض شدند، آن هم در زمانی که گروههای انسانهای امروزی در قلمرو آنها در حال رشد و گسترش چشمگیری بودند؟ طبیعتا با وجود چنین همزمانیای، نخستین فرضیه برای توضیح انقراض این گونه، نابودی آنها در نتیجه گسترش و رقابت اجداد انسانهای امروزی در قلمرو آنها بوده است. اما اگر این موضوع مهمترین دلیل انقراض نئاندرتالها بوده باشد، روند آن از حدود 50 هزار سال پیش و حتی پیش از آن آغاز شده و به مرور و در نتیجه عوامل دیگری مانند جمعیت کم، تنوع ژنتیکی پایین، امراض جدید و تغییرات اقلیمی منجر به از بین رفتن نئاندرتالها در حدود 40 هزار سال پیش شد. یکی از راههای ردیابی اتفاقات این دوره پرابهام، مطالعه دستتراشهای سنگی بهجایمانده از این بازه زمانی است که گاه ویژگیهای آنها متفاوت از صنایع سنگی عمده منسوب به این دو گونه انسانی هستند. از این رو صنایع سنگی متفاوتی که متعلق به دوره انقراض نئاندرتالها هستند معمولا بحثهای زیادی را در محافل باستانشناسی ایجاد میکنند. یکی از این صنایع سنگی، صنعت شاتلپرونی Châtelperronian نام دارد که از مرکز فرانسه و اطراف پاریس تا شمال شبهجزیره ایبری یافت میشود و مربوط به 43700 سال پیش تا 39200 سال پیش است.
از ویژگیهای مهم این صنعت سنگ میتوان به تولید تیغه و ریزتیغههایی اشاره کرد که در فرهنگهای پارینهسنگی میانه مانند موستری چندان مرسوم نیست. از ابزارهای شاخص شاتلپرونی میتوان به چاقوهایی با پشت خمیده اشاره کرد که در کنار خراشندههای جانبی و اسکنهها اکثرا روی تیغهها ساخته میشدند. برخی پژوهشگران این صنعت سنگ تیغهمحور را متعلق به نئاندرتالها میدانند و برخی دیگر آن را محصول آشفتگی لایههای باستانشناختی بین دو دوره دانسته و معتقدند قسمت اعظم بقایای آن به انسانهای مدرن و فرهنگهای جدید آنها مانند اوریناسی تعلق دارد.
از میان مکانهای باستانی مشهوری که حاوی بقایای این صنعت سنگ خاص هستند، سه مکان لا روش ا پیرو (سان سزار)
(La Roche-à-Pierrot Saint-Césaire) و گروت دُ رون (ارسی سور کور)
(Grotte du Renne Arcy-sur-Cure) و لافراسی La Ferrassie که حاوی بقایای جسمانی نئاندرتالها هم هستند، بیش از بقیه در شناخت ما از دوره گذار پارینهسنگی میانه به پارینهسنگی جدید تأثیر داشتهاند.
گروت دُ رون یا غار گوزن شمالی در فرانسه حاوی صنعت سنگ شاتلپرونی در کنار اشیای نمادین، بهخصوص آویزهای ساختهشده از استخوان، عاج و دندان حیوانات است که از جمله ویژگیهای بارز فرهنگهای پارینهسنگی جدید است. وجود این اشیای نمادین در کنار بقایای نئاندرتالها میتواند نشانگر تأثیر فرهنگ انسانهای مدرن بر نئاندرتالها باشد و یا از جمله نوآوریهای فرهنگی دیرهنگام خود این گونه است و یا از لایههای باستانشناختی پارینهسنگی جدید به لایه شاتلپرونی نفوذ کرده است.
اخیرا گزارش کشف صنعت شاتلپرونی از مکانی دیگر به نام آرن بالتزا 2
Aranbaltza II در شمال شبهجزیره ایبری منتشر شده که به نظر پژوهشگران شاخصهای آن هیچ شباهتی به صنعت موستری پارینهسنگی میانه پیش از آن ندارد و از این رو میتواند یک صنعت سنگ نفوذی به این منطقه باشد. پژوهشگران معتقدند پس از اینکه نئاندرتالهای محلی منطقه را ترک کردند و یا منقرض شدند، گروه جدیدی از این گونه که مجهز به تکنولوژی ساخت صنعت سنگ شاتلپرونی بودند از جنوب فرانسه و پس از گذر از کوههای پیرنه وارد منطقه کانتابریا شدند. خاستگاه شاتلپرونی همچنان نامشخص است و برخی از پژوهشگران معتقدند این صنعت سنگ به نوعی تحول و ادامه صنایع پارینهسنگی میانه غرب اروپاست که تحت تأثیر صنایع گروههای انسانهای مدرن در شرق و مرکز اروپا قرار گرفته بود. با وجود دههها پژوهش، هنوز توافق نظر آنچنانی درمورد سازندگان این صنعت وجود ندارد و گاه به نئاندرتالها و در نتیجه برهمکنش فرهنگی با انسانهای مدرن نسبت داده میشود و گاه سازندگان آن را انسانهای مدرن لایههای باستانشناختی بالاتر نیز میدانند. با وجود اینکه صنعت شاتلپرونی را گاهی به انسانهای مدرن نسبت میدهند اما پیشرفتهای فناوری در پژوهشهای جدید اخیرا به طرز چشمگیری این موضوع را به چالش کشیده و شواهد دیرین مولکولی نشانگر این است که سازندگان شاتلپرونی در مکان ارسی سور کور نئاندرتالها بودهاند و تنها بقایای جسمانی همراه فرهنگ شاتلپرونی که به صورت مستقیم سالیابی شده است ویژگی نئاندرتال دارد.
مکان پارینهسنگی آران بالتزا 2 در منطقه ساحلی باسک در شمال شبهجزیره ایبری در یک معدن شن قدیمی واقع شده و از سال 1957 شناسایی شده است. این مکان در جنوبیترین حاشیه قلمرو نئاندرتالها واقع شده است و مطالعه دقیق دستتراشهای سنگی نشاندهنده این است که چطور انقراضهای منطقهای و جایگزینیهای جمعیتهای محلی میتوانستهاند نقشی در ناپدیدشدن کامل نئاندرتالها داشته باشند. سالیابیهای اواسال یا لومینسانس برانگیخته نوری برای استقرار شاتلپرونی این مکان تاریخی معادل 43500 سال پیش ارائه کرده است. صنعت شاتلپرونی آران بالتزا مشابه مجموعه دستتراشهای سنگی دیگر مکانهای شاتلپرونی فرانسه بود و هیچ شباهتی با فرهنگ غالب پارینهسنگی میانه یا موستری ندارد. ابزارهایی مانند خراشنده جانبی و ابزارهای دندانهدار که روی تراشه ساخته میشوند در این مجموعه بسیار کم هستند و ویژگی مجموعه بیشتر تولید تیغه و ریزتیغه و ابزارهای ساختهشده از آنهاست و مهمترین موضوع نبود لایه پارینهسنگی قدیمیتر در این قسمت از آران بالتزا است که احتمال وجود بههمریختگی لایهها را بسیار کاهش میدهد. یکی از سناریوهای محتمل که این عدم پیوستگی را توضیح میدهد، انقراض نئاندرتالهای منطقه کانتابریا و یا ترک این منطقه توسط این انسانها در حدود 45 هزار سال پیش است که مطالعات دیرین اقلیم منطقه هم وجود نوسانات اقلیمی در بازه زمانی 50 هزار سال تا 40 هزار سال پیش را تأیید میکنند که در برهههای سرد آب و هوایی منجر به از میان رفتن درختها شده و بر جمعیت جانوران نیز تأثیر گذاشته است. مطالعات مختلف درمورد دستتراشهای سنگی، استراتژیهای معیشتی و مطالعات چشماندازهای مورد استفاده در دوره پارینهسنگی میانه، بیانگر اطلاعات جدیدی درمورد شیوههای زندگی نئاندرتالهاست. به این ترتیب که شعاع جابهجایی و تحرک نئاندرتالها در شرایط سخت اقلیمی مثل سرمای بیش از حد، افزایش یافته و مکانهای دوردستتری را مورد بهرهبرداری قرار میدادند که این موضوع مستقیما با بهرهدهی اکوسیستم هر منطقه در ارتباط بوده که در برخی مواقع میتوانسته جمعیت کوچکتری را تأمین کند. یکی از پیامدههای مهم جمعیت کمتر و قلمرو بزرگتر، کاهش احتمال رویارویی و ارتباط بین گروههای نئاندرتالها بوده است و این امر منجر به تبادل ژنی کمتری شده که از طبعات مهم آن کاهش جمعیت بدون پویایی ژنهاست. همانطور که پیش از این ذکر شد، در حال حاضر بیشتر پژوهشگران معتقدند که سازندگان صنعت دستتراشهای شاتلپرونی نئاندرتالها بودهاند و شواهد موجود در منطقه کانتابریا نشانگر از راه رسیدن انسانهای مدرن که با خود فرهنگ اولیه اوریناسی که یکی از عمدهترین فرهنگهای پارینهسنگی جدید است را داشتند به این منطقه به فاصله بسیار کوتاهی از حضور شاتلپرونی در این منطقه یعنی حدود 43 هزار تا 42 هزار سال پیش است.