|

ناتورالیسم و روایت محیط

نام امیل زولا در تاریخ ادبیات بیش از هرچیز با ناتورالیسم پیوند خورده و او خود در مقدمه یکی از رمان‌هایش نوشته بود من ناتورالیستم. ناتورالیسم از دل رئالیسم سربرآورد. دوران زولا، دورانی است که علم و پرستش علم رواجی گسترده داشت و زولا نیز تحت‌ تأثیر چند گرایش مثل گرایش داروینی و گرایش اگوست کنت به نوشتن رمان‌هایش پرداخت. او انسان را تحت تأثیر محیط و وراثت می‌داند و در آثارش هم تأکید زیادی به‌خصوص در توصیف محیط پیرامونی دارد.


ناتورالیسم و روایت محیط

شرق: نام امیل زولا در تاریخ ادبیات بیش از هرچیز با ناتورالیسم پیوند خورده و او خود در مقدمه یکی از رمان‌هایش نوشته بود من ناتورالیستم. ناتورالیسم از دل رئالیسم سربرآورد. دوران زولا، دورانی است که علم و پرستش علم رواجی گسترده داشت و زولا نیز تحت‌ تأثیر چند گرایش مثل گرایش داروینی و گرایش اگوست کنت به نوشتن رمان‌هایش پرداخت. او انسان را تحت تأثیر محیط و وراثت می‌داند و در آثارش هم تأکید زیادی به‌خصوص در توصیف محیط پیرامونی دارد.

زولا نویسنده‌ای پرکار بود و در میان آثار او مجموعه رمان‌های روگن ماکار شهرتی بیشتر دارند. زولا در سال 1868 طرح کلی این رمان را آماده کرد و در 20 کتاب سیر تحولات مربوط به این خانواده را تصویر کرد. این کتاب‌ها در اصل شرح ماجراها و سرگذشت اجتماعی خانواده‌ای است که در دوران امپراتوری دوم فرانسه زندگی می‌کردند. زولا در این مجموعه و نیز دیگر آثارش، به سیر تحولات اجتماعی و اقتصادی در آن دوره پرداخته و در برخی از آثارش به وضعیت زندگی کارگران و تسلط سرمایه و بورس‌بازی در نظام سرمایه‌داری پرداخته است. زولا این سلسله رمان‌هایش را در سال ۱۸۹۳ پس از بیست‌و‌پنج سال کار‌کردن به پایان رساند. برخی از این رمان‌ها به فارسی هم ترجمه شده‌اند و به این واسطه زولا از دهه‌ها پیش در ایران هم شناخته می‌شد.

اما زولا به جز رمان‌هایش، داستان‌های کوتاهی هم دارد که البته کمتر شناخته‌شده‌اند و زیر سایه رمان‌ها قرار گرفته‌اند. مدتی پیش تعدادی از داستان‌های کوتاه زولا در مجموعه‌ای با عنوان «مرگ الیویه بکای و داستان‌های دیگر» با ترجمه محمود گودرزی در نشر افق منتشر شد. «مرگ الیویه بکای» که عنوان کتاب هم برگرفته از این داستان است، داستان اول مجموعه است. داستان درباره‌ مردی نزار است که از کودکی حالتی از بی‌حسی و کرختی در خود دارد. بیماری او حالی شبیه مرگ است با این تفاوت که صداها را می‌شنود. او بیماری است که بیماری‌اش شبیه به مرگ است با این تفاوت که صداهای اطرافش را می‌شنود و محیط را درک می‌کند. بیماری او باعث می‌شود که همسر و پزشک فریب بخورند و او را مرده فرض کنند و مراسم کفن و دفن او را ترتیب دهند. داستان این‌طور آغاز می‌شود: «شنبه روزی بود که بعد از سه روز بیماری، ساعت شش صبح مردم. زن بیچاره‌ام مدتی داخل چمدان دنبال پارچه می‌گشت. وقتی سرش را بلند کرد و مرا دید که شق‌ورق و با چشم‌های گشوده دیگر نفس نمی‌کشم، دوید سمتم، به خیال اینکه از هوش رفته‌ام، به دست‌هایم ضربه می‌زد و روی صورتم خم می‌شد. سپس وحشت بر او مستولی شد؛ و سراسیمه، همان‌طور که گریه سر می‌داد، من‌من‌کنان گفت: خدایا! خدایا! مرده! همه را می‌شنیدم، اما صداهای ضعیف‌‌شده گویی از جایی بسیار دور می‌آمدند. فقط چشم چپم هنوز نوری محو می‌دید، نوری مایل به سفید که در آن اشیا با هم ادغام می‌شدند؛ چشم راستم به‌کلی فلج شده بود». راوی، آدمی به ظاهر مُرده‌ است با حواس‌ جمع و ادراک بالا از حال اطرافیان. الیویه واگویه‌هایش از دیگران و به‌ویژه همسرش مارگریت را با چنان تألمی بیان می‌کند که تنها یک واژه به ذهن می‌رسد: حسرت. الیویه با مراسمی مرسوم به خاک سپرده می‌شود. در تابوت اما ماجرایی دیگر جریان می‌یابد.

«سروان بورل»، یکی دیگر از داستان‌های این مجموعه است. در این داستان، قماربازِ زن‌باره‌ای در خدمت نظام به درجه‌ سروانی می‌رسد. او دختر و مادری پیر دارد که تنها امیدشان سروان است. مردی لاقید و اوباش که همه‌ درآمدش پای خوش‌گذرانی می‌رود. مافوق سروان سرگردی پیر است که دوستی دیرپایی با خانواده‌ سروان بورل دارد، هرچه سرگرد دلواپس حال مادر و دختر بورل است، خودش در عوالم عیش سیر می‌کند. کار سروان به‌ جایی می‌رسد که برای خرج عیاشی دست به اختلاس می‌زند. «چگونه می‌میریم» نام داستان سوم این مجموعه است. داستان با روایت رابطه‌ سرد کنت و کنتسی شروع می‌شود که سال‌ها به‌دور از عوالم یکدیگر سر به زندگی خود دارند و جز در مراسمی خاص دیگر کاری با یکدیگر ندارند. کنت درگیر بیماری خطرناکی است و به‌زودی خواهد مرد. مرگ دل کنتس را به رحم می‌آورد و پیوسته سراغ کنت را می‌گیرد. داستان از ترحم شروع می‌شود، هرچند دورافتادگی کنت و کنتس همان‌طور می‌ماند. کنتس مدام تصور غارت‌شدن دارد و فرزندانی که احتمالا چشم طمع به دارایی پدر دارند. «سیل»، «آنژلین» و «ژاک دامور» نام سه داستان دیگر کتاب است.