فیلم نساخت و محبوب ماند
به چه دلیل کارگردانی با کارنکردن به محبوبیت میرسد و دیگران با ساختن فیلمهای پیدرپی از آن موقعیت یا موفقیت محروم میمانند؟ از آخرین فیلم ناصر تقوایی «کاغذ بیخط» نزدیک به 25 سال میگذرد.
احمد طالبی نژاد - منتقد
به چه دلیل کارگردانی با کارنکردن به محبوبیت میرسد و دیگران با ساختن فیلمهای پیدرپی از آن موقعیت یا موفقیت محروم میمانند؟ از آخرین فیلم ناصر تقوایی «کاغذ بیخط» نزدیک به 25 سال میگذرد. البته که تلاش برای ساخت فیلمهای دیگری در جریان بود، اما به موفقیت ختم نشد و شرایط ساخت پیش نیامد. میتوان گفت از دهه 80 او عملا با فیلمسازی حرفهای خداحافظی کرده است، اما همچنان یادش در اذهان و سر زبانهاست. با اینکه سالهاست تقوایی اثری نساخته، اما فراموش نکنیم همچنان سریال «داییجان ناپلئون» دیده میشود و مرور چندین و چندباره آن توسط مردم، جشن و میهمانی باشکوه برای آنهاست. نهتنها فقط به دلیل دلتنگی برای گذشتهها که تصویر گذشتهها در این سریال چندان دلنشین هم نیست، بلکه به دلیل جذابیت و قدرت کارگردانی اوست که این سریال مورد توجه واقع شده و همچنان جاودانه مانده است. فکر میکنم تا روزی که چیزی به اسم فیلم و سینما یا تصویر متحرک در جهان هستی وجود دارد، این سریال هم دیده خواهد شد. درست مثل آثار همه بزرگان سینمای جهان که با وجود اینکه خودشان نیستند، همچنان آثارشان تازه به نظر میرسد. این خاصیت هنر فاخر است و تقوایی سینماگر اصیلی بود. جایی در کتاب «به روایت ناصر تقوایی» که درباره او نوشتهام، تقوایی گفت: «وقتی جنینی در شکم مادرم بودم، با سینما آشنا شدم. به این دلیل که وقتی اولین بار به عنوان فیلمساز پشت دوربین قرار گرفتم کارم را بلد بودم». شاید این جمله کمی مبالغهآمیز و خودستایی به نظر برسد، اما افرادی که با کار و آثار تقوایی آشنا هستند، میدانند که مبالغهای در کار نیست. تقوایی یکجور استادی در سینما و حتی در ساخت فیلمهای کوتاه و مستند از خودش بروز داده که این استادی را نمیتوان در پشت میزهای کلاسهای فیلمسازی یاد گرفت. این استادی ریشههای دیرینهای دارد. او بچه آبادان است و از روزی که خودش را شناخته و بعد در مرحله کودکی و نوجوانی که چشم و گوشی و هوشی پیدا کرده، در معرض سینما بوده، سالنهای سینمای متعددی در شهر آبادان بوده که فیلمهای روز را نمایش میدادند و تقوایی با سینما سینما را یاد گرفت. هرچند جدا از این موارد، چیزی به نام جنم و ذات هم وجود دارد که البته بهتنهایی کارایی ندارد و باید تجربه عملی و دانش را هم در کنارش قرار داد تا به مجموعهای تبدیل شود که وقتی وارد کار فیلمسازی میشوید، به آدم خاص و توانایی تبدیل شوید. به نظر میرسد یکی از دلایلی که باعث مجبوبیت بیشتر تقوایی در این سالها شده، علاوه بر کارنامه پربارش، فیلمنساختن اوست. کارنکردن او معنایی دارد. در هر سرزمین وقتی گنجی مثل تقوایی حضور دارد، باید از او مراقبت و از وجودش استفاده کرد. ناصر تقوایی قدرت استادی خوبی دارد. یکی از بهترین مدرسهای سینماست که البته بیماری و گرفتاری در سالهای اخیر او را از آموزش هم منفک کرده و خانهنشین و منزوی شده است. مدیران سینمایی که اینقدر به حواشی توجه میکنند، فراموش کردهاند که فیلمسازی مثل تقوایی زنده است و هنوز میتواند کارایی داشته باشد. حتی اگر فیلم هم نسازد، دستکم به عنوان مدرس میتواند به سینمای ایران خدمت کند که متأسفانه این امکان هم از او دریغ شد. فکر نمیکنم با هیچ تمهیدی بتوان تقوایی را بار دیگر به سینما برگرداند، مگر اینکه معجزهای رخ بدهد. او در همه سالهای فعالیتش فیلم بد نساخت و همین موضوع به محبوبتش افزود. چه بسا اگر مثل برخی از همنسلاش تحت هر شرایطی کار میکرد، سن و سال و گرفتاری و... مانع میشد که اثری همپای «ناخدا خورشید»، «نفرین» یا «کاغذ بیخط» بسازد. فکر میکنم سینمای ایران بهخصوص از طرف مدیران فرهنگی، مسیری را طی میکند تا تقوایی واپسین سالهای عمرش را طی کند، بیآنکه اثر یا حاصلی از او به دست بیاید. امیدوارم چنین نباشد و تقوایی عمری طولانی داشته باشد؛ اما واقعیت این است که خیلی امیدوار نیستم اتفاق تازهای بیفتد و همه ما خاموش و ساکت ماندهایم و پرپرزدن یک هنرمند خلاق را به چشم میبینیم و کاری نمیکنیم.