معرفی رمان «داییجان ناپلئون»؛ عشق در بستر جامعه و سیاست
برگبرگ رسانه تخصصی در حوزه کتاب است که در شبکههای اجتماعی به معرفی و نقد کتاب میپردازد و در برگ پانزدهم به معرفی کتاب «داییجان ناپلئون» پرداخته است.
زینب حبیبی: برگبرگ رسانه تخصصی در حوزه کتاب است که در شبکههای اجتماعی به معرفی و نقد کتاب میپردازد و در برگ پانزدهم به معرفی کتاب «
» پرداخته است. این رمان برای کسانی که حقیقت را پوستکنده میپسندند، خواندنی است. یکی از تفاوتهای مهم و عمده علوم انسانی مدرن از نوشتارهایی که پیش از آن به انسان و جامعه میپردازد، نگاهی تاریخی به انسان و جامعه است. در بستر چنین نگاهی تجربه و آنچه بر انسان و جامعه گذشته دستمایه ساخت و ترسیم آینده است. در این دیدگاه حقیقت نیز در بستر تاریخ شناخته شده است و به تبع آن هرگونه بیان و توصیفی از هر حقیقتی ثمره تجربه زیسته انسانها قلمداد میشود. بنابراین «داییجان ناپلئون» روایت یک نویسنده بوروکرات از زندگی و عشق است.
این رمان طنز که مهمترین اثر پزشکزاد به شمار میرود، نخستینبار در سال 1349 منتشر شده است. گرچه «داییجان ناپلئون» را میتوان یک روایت عاشقانه دانست که در سالهای نوجوانی راوی (پسری 13، 14ساله) روی داده است، اما پیش از آنکه وجه عاشقانهاش برجسته باشد، نگاه سیاسی، اجتماعی و تاریخیاش لایه رویی و برتر رمان را شکل میدهد. غلبه این نگرش، نتیجه تجربه زیسته نویسنده است. پزشکزاد تحصیلکرده رشته حقوق و در کار قضاوت بود. وی همچنین مدتی را بهعنوان کارمند در وزارت امور خارجه ایران گذرانده بود. همه اینها تجربیاتی خاص و گرانبها از جامعه و سیاست در اختیار پزشکزاد قرار میداد. با اینهمه نباید از نبوغ او در پروراندن و صورتبندی دادهها و تجربیات بهسادگی عبور کرد. این مهم را میتوان با بررسی آثارش دریافت. او روانکاو شخصیتپردازی بود که چسبیده به سیاست و جامعه میزیست.
شخصیتپردازی با محوریت اندیشه؛ تئوری توطئه وجه اشتراک اندیشه ایرانیان
«داییجان ناپلئون» داستانی است با شخصیتهایی که هر یک نمایندگی بخشی از جامعه را بر عهده دارند. تعلق این شخصیتها به طبقات مختلف اجتماعی و اقتصادی زمینهای شده است تا درگیری مد نظر نویسنده شکل گیرد. پزشکزاد با گردآوردن آدمها در باغی که ارث پدری است، جامعهای را ترسیم میکند که از جامعه بزرگتر و واقعی سرمشق گرفته است؛ چیزی شبیه به مدلی کوچک و مینیاتوری. پزشکزاد میکوشد تا روایتگر هستی اجتماعی ایرانیان دهههای 20 و 30 باشد. او حلشده در زندگی است و همین زندگی و ابعاد آن داستان وی را صورت میبخشد. بخش مهمی از زندگی اجتماعی ایرانیان حول محور خانواده شکل گرفته و اکنون نیز تا حدود زیادی این تأثیرگذاری وجود دارد. در این معنا رمان «داییجان ناپلئون» روایت خانوادههاست. چگونگی زندگی هر خانواده، ارتباط خانوادهها با هم و پایان متفاوت هرکدام با توجه به جایگاه و نقش متفاوتشان پایههای اصلی رمان را میسازند.
حضور انواع شغلها کنار هم مانند مفتش، قصاب، کارمند وزارت خارجه، طبیب، سرهنگ و... با ویژگیهای شخصیتی منحصربهفرد که اکثرا بیان و تکیهکلام خاص خود را دارند، این جامعه را ملموستر کرده است. بخش مهمی از تمایزگذاری در «داییجان ناپلئون» متعلق به حوزه تفکر و اندیشه است؛ بهگونهایکه بتوان برای سنگبنای هر جریان و شخصیت، یک تئوری به یاد آورد. با اینهمه پزشکزاد از یاد میبرد که وجه اشتراک تمامی این تفاوتها و تمایزها، تئوری توطئه است. به بیان بهتر غالبترینش تئوری توطئه است: «جبهه را خالی نباید گذاشت. شما چه میدانید این هم یک حقه آنها نباشد...».
«داییجان ناپلئون»؛ دشمنی، جنگ و کشمکش برای ساختن تاریخی نو
بیشتر وقایع رمان در سالهای 1319 و1320 شمسی اتفاق افتاده است؛ یعنی همزمان با بیطرفی ایران و اضطرابهایش در جنگ جهانی دوم؛ قبل و بعد از ورود متفقین به ایران. در رمان دلبستگی به گذشته، ورطه توهم را هر لحظه عمیقتر میکند؛ بهگونهای که حال و حتی گذشته را در خود میبلعد. پزشکزاد طنزپردازی است که بدون جانبداری از نگاه خاصی، کاراکترها را کنار هم چیده و کلاف سردرگم جریانات را خلق کرده تا قصه را آماده کند برای یک راهحل. او میتواند خواننده را تا بازشدن این کلاف سردرگم پی خود بکشاند. با به اوج رسیدن اختلافات، لاجرم تاریخ جدیدی میآفریند و از طریق انحراف در تاریخ، صلحی دروغین به بار میآورد. بهطور خلاصه طراحی ترس، دشمنی عمیق، نقشه و توطئهای در کمین و به اجبار پذیرفتن حدودی از صلح که هیچکدام مابازای دقیقی در واقعیت ندارند، به سخرهگرفتن تاریخ است و پزشکزاد بهخوبی به سخره گرفته است، همانطور که در رمان «ماشاءاللهخان در بارگاه هارونالرشید» این کار را انجام داده است، اما این بار در «داییجان ناپلئون» نزدیکتر و واقعیتر.
زن و جنسیت در رمان «داییجان ناپلئون»
در این رمان زن، تصویرگر زن شهری و ملاک در زمانه خود است. معمولا خانهدار و پاسخگوی شهوت مردان و درعینحال زله از تعدد خیانت. اما آنچه به او لذت، هویت و حس بودن میدهد هم همین نگاهی است که بر خود حس میکند؛ زیرا وجودداشتن، برای امری جز این، الزامی ندارد. البته زاییدن هم هست که معمولا از پسش برمیآید. قلم پزشکزاد بیشازحد به کار نمیافتد. با وجود حجم زیاد جریانات و دیالوگها، جمله اضافهای در متن دیده نمیشود. استفاده صحیح از کلمات موجب شده است جملات همان شکلی در جای خود بنشینند که باید. شوخیهای جنسی و دستانداختن اندامها که از حد نمیگذرند و قابلیت بیان دارند در ادامه همین توانایی پزشکزاد ساخته و پرداخته شدهاند؛ «با اون لگدی که تو زدی تو ناموس جوان مردم... غلط نکنم یکی از آن وردستهای ناموسش پاک ضایع شده...».
میتوان گفت ریشخند سیاست و تاریخ از یک سو و روابط پنهان جنسی در جامعه از سوی دیگر، دو محور اصلی طنز در داستاناند و البته بسیار تعیینکننده:
«درست گوشَت را باز کن: اگر ظرف این دوروزه سروصدا نخوابد من ناچار خواهم بود که اسم کسانی را که دستی به سروگوش طاهره کشیدهاند برملا کنم». به جرئت میتوان گفت تاریخ تکرارشدنی است وقتی سطور «داییجان ناپلئون» خواننده را با حال مواجه میکند.
با تمام تعلقات «داییجان ناپلئون» به فرهنگ ایرانی، به زبانهای آلمانی، روسی، انگلیسی، فرانسوی، عبری و نروژی نیز ترجمه شده است. رمان داییجان ناپلئون در سه قطع جیبی، پالتویی و وزیری از سوی نشر فرهنگ معاصر منتشر شده است. برای تهیه کتاب میتوانید از طریق صفحه اینستاگرام برگبرگ (barggbargg) اقدام کنید. با اسکن بارکد زیر به صفحه برگبرگ بپیوندید.