دوراهی سیاستگذاری برای حفظ نسل یوزپلنگ آسیایی
تکثیر در اسارت یا حفظ زیستگاه
اولینبار سال ۱۳۹۵ بود که پروژه ذخیرهسازی اسپرم یوزپلنگ آسیایی کلید خورد و اقداماتی برای آن انجام شد. یک تیم از دامپزشکهای آلمانی، پرتغالی و ایرانی در سال ۹۵ اسپرم (سلولهای جنسی نر) را برای انجام پروژه تکثیر در اسارت یوزپلنگها اجرائی کردند.
اولینبار سال ۱۳۹۵ بود که پروژه ذخیرهسازی اسپرم یوزپلنگ آسیایی کلید خورد و اقداماتی برای آن انجام شد. یک تیم از دامپزشکهای آلمانی، پرتغالی و ایرانی در سال ۹۵ اسپرم (سلولهای جنسی نر) را برای انجام پروژه تکثیر در اسارت یوزپلنگها اجرائی کردند. اینکه لودرز دامپزشکی که در آن سال مسئولیت ذخیره اسپرم را بر عهده داشت، درباره این پروژه گفته بود: «هنوز کارهای مطالعاتی زیادی باقی مانده که باید هرچه سریعتر انجام شود. آنچه ما در اروپا بهشدت بر آن متمرکز شدهایم، پیشبرد هرچه سریعتر روشهای باروری در گونههایی است که در اسارت هستند. برای اینکه این روش موفق و تأثیرگذار باشد، لازم است در وهله نخست رفتار و نیازهای حیوان بهطور دقیق موردپایش قرار گیرد اما جدا از آن باید اطلاعات جامعی از وضع فیزیولوژیک این گونهها در اختیار داشته باشیم و بر مبنای آنها گام برداریم». این تیم از اسپرمهای کوشکی، یوزپلنگ نر ایرانی نمونهگیری کرده بودند. پنج سال بعد از این نمونهگیری امیر عبدوس، مدیر کل حفاظت محیط زیست استان سمنان در گفتوگو با خبرگزاری ایسنا اعلام کرد که اولین مرحله از این فرایند برای یوز نر موسوم به فیروز، هفتم آبان ۱۴۰۰ به دست متخصصان ایرانی انجام شد. او همچنین اشاره کرد این فرایند سالهای گذشته هم برای ذخیرهسازی ژنهای کوشکی در پردیسان با حضور کارشناسان خارجی انجام شد، هرچند نتیجه مطلوبی در بر نداشت و اکنون پس از بارها اسپرمگیری توسط تیم خارجی از کوشکی، گزارشهای حاکی است که ذخیره قابلاتکایی در اختیار نیست.
این پروژه در زمان خودش سروصدای بسیاری داشت و واکنشهای زیادی را برانگیخت. برخی به خارجیبودن تیمهای مشاور ایراداتی وارد کرده بودند و برخی دیگر آن را رو به شکست میدانستند. در این میان اما در بیخبری سازمان حفاظت محیط زیست خبر رسید که یک پروژه تکثیر در اسارت دیگر روی «ایران» یوز ماده توران اتفاق افتاده است. پروژهای که در 11 آبان ۱۴۰۱ منجر به تولد سه توله یوز شد که تنها یکی از آنها اکنون زنده است. در این میان اما همچنان بر سر درستبودن پروژه تکثیر در اسارت بحثهایی در میان کارشناسان مطرح است. برخی میگویند حفظ زیستگاه یوزها بهترین روش برای ادامه نسل آنهاست و دیگرانی با اشاره به تعداد کم یوزها میگویند که باید از تکثیر در اسارت بهره برد.
دو راهی تکثیر یا حفظ زیستگاه؟
طرح اخبار متناقض درباره جابهجایی یوزهای پردیسان به قصد تکثیر در اسارت و عدم اطلاعرسانی شفاف در این زمینه از سوی متولیان، باعث شده کارشناسان نسبت به این طرح که هنوز محل آن و جزئیاتش مشخص نشده است، واکنش نشان بدهند. محمدصادق فرهادینیا، محقق پسادکتری جانورشناسی، از جمله چهرههایی است که در این زمینه با خبرگزاری مهر گفتوگو کرده و میگوید: «ما محیطزیستیها بهشدت علاقهمند به ایجاد دوگانه هستیم. مثلا موافقان/ مخالفان شکار تروفه، موافقان/ مخالفان کنترل سگها، موافقان/ مخالفان باغ وحشها و حالا هم دوگانه جدید: موافقان/ مخالفان تکثیر یوز در اسارت. بعد هم کاری میکنیم که حتما یا باید جزء موافقان باشید یا مخالفان و هیچ راه سومی برای مخاطب نمیگذاریم. دوگانهای درست شده که تکثیر یوز در اسارت «یا» حفظ زیستگاه. درحالیکه از ابتدا اساسا چنین طرحی وجود نداشته است. مثلا پروژه یوزپلنگ سازمان محیط زیست سه «برنامه عمل» طی سه سال گذشته تدوین کرده و اتفاقا هرکدام توسط یک تیم مجزا بوده است، جالب آنکه در همه آنها حفظ زیستگاه به اضافه تکثیر در اسارت پیشبینی شده است. این برای نخستینبار در مصاحبههای اخیر کارشناسان بود که ما با مفهوم جدیدی روبهرو میشویم: تکثیر در اسارت «یا» حفظ زیستگاه. درحالیکه قبلا اساسا چنین چیزی مطرح نبوده است و در هیچیک از برنامههای عمل نیز چنین چیزی پیشنهاد نشده است». او میگوید که نباید چنین دوگانهای ساخته شود و از هر دو روش برای حفظ یوزپلنگها باید استفاده کرد. او در همین راستا میگوید: برنامههای عمل یوز هم همین مفهوم را مورد تأکید قرار دادهاند. در اظهارنظرهایی که بعد از بارداری ایران در اسارت صورت گرفته، به نظرم بدون توجه به برنامهها و گفتوگوهای موجود، خیلی دوگانهسازی شده است. مثلا گفته شده «بهجای تکثیر در اسارت، هزینه آن صرف حفظ زیستگاه شود»، مگر یکی جایگزین دیگری است؟ آنها لازم و ملزوم هم هستند، هرکدام با کارکرد متفاوت، نه جایگزین. خاطرم هست که چهار سال پیش در سازمان محیط زیست به مناسبت روز یوز، در یک سخنرانی عرض کردم اگر بخواهیم برای یوز کاری کنیم، برنامه ما باید تمام این چهار بخش را داشته باشد: اول، افزایش قابل توجه نیرو و امکانات حفاظتی زیستگاههای زادآور یوز، دوم، کنترل سگهای گله و آزادسازی میاندشت و توران از دامهای اهلی، سوم، تکثیر یوز در اسارت و چهارم، رهاسازی و پایش یوزها در طبیعت. بعد از چهار سال، هنوز هم فکر میکنم هر راهحلی بدون اینها برای یوز دشوار خواهد بود. از سال ۲۰۱۴، رویکردی در دنیا مطرح شده به نام «رویکرد یک طرح The One Plan Approach»؛ یعنی همه اقدامات حفظ زیستگاه، مداخله در زیستگاه و تکثیر در اسارت، همه زیر چتر یک طرح بیایند که اهداف و اثرات یکدیگر را تقویت کنند، نه اینکه هرکدام جداگانه ساز خودشان را بزنند. وضعیت یوز ما مانند یک بیمار بدخیم است، سالهاست کارشناسان بهجای آنکه اقدام مناسبی انجام دهند، بحث میکنند که شیمیدرمانی کنیم یا رادیوتراپی؟ درحالیکه شانس بقای مریض با هر دو این دو روش تضمین میشود؛ چرا باید درباره انتخاب روشها بحث کنیم وقتی هر دو روش نیاز است؟ دنیا به دنبال تلفیق رویکردهاست و ما هنوز دنبال دوگانه درستکردن و جداکردن رویکردها. ما برای یوز ایرانی نیازمند «رویکرد یکطرح The One Plan Approach» هستیم که هم حفظ زیستگاه را داشته باشد و هم تکثیر در اسارت. ولی هنوز دعوا میکنیم که رویکردها را تلفیق کنیم یا جدا کنیم؟ خب باید دید دنیا چهکار میکند، اصلا چرا ما اینقدر دنبال افتراق و انشقاق درستکردن هستیم بهجای تلفیق و اتحاد؟
ریسکهای تکثیر در اسارت چیست؟
بسیاری از کارشناسان نگران ریسکهایی هستند که پروژههای تکثیر در اسارت برای یوزها دارند. اول، نگرانیهای پیش از اجرا شامل مخاطرهآمیزبودن زندهگیری از جمعیتهای یوز است. وقتی اطلاعات بهروزی از جمعیت یوزها وجود ندارد، انجام بیسروصدای این پروژهها میتواند به اندازه کافی خطرناک باشد. دیگر اینکه نگرانیهای حین اجرا شامل پرتشدن حواس مدیران از حفظ طبیعت وقتی تکثیر در اسارت راه بیفتد که در نتیجه آن باعث میشود هزینههای حفظ زیستگاه، بهجای حفظ زیستگاه برای تکثیر در اسارت هزینه شود. سوم، نگرانیهای پس از عملیات اجرا شامل موفقیتآمیزنبودن بازگرداندن زادهها به طبیعت. این نگرانی که مربوط به مرحله نخست از مراحل سهگانه است، کاملا بجاست. گفته میشود ما نمیدانیم جمعیت یوزها در چه وضعیتی است و تا زمانی که ندانیم وضعیت به چه صورت است، پس نمیتوان در آنها مداخله کرد. راهحلی که برای این نگرانی مطرح میکنند، انجام مطالعات بیشتر در زیستگاههای یوز است. از سوی دیگر موافقان تکثیر یوز در اسارت معتقدند اطلاعات موجود از زیستگاهها آنقدر هست که نشان از وخامت وضع یوز بدهد. یکی از علتهای اختلاف این دو گروه آن است که براساس دو فرضیه متفاوت استدلال میکنند؛ سرشماری یا نمونهبرداری. سرشماری زمانی انجام میشود که امکان شمارش تمامی افراد جمعیت در همه بخشهای زیستگاه را داشته باشیم، همان کاری که مرکز آمار ایران هر ۱۰ سال برای جمعیت نفوس و مسکن انجام میدهد. همه میدانیم امکان سرشماری برای یوز وجود ندارد، نمیدانیم کجا هستند که برویم همانجا بشماریم. پس لاجرم ناچاریم بخشهایی از وسعت عظیم بالقوه حضور یوز در ایران را بهعنوان نمونه درنظر بگیریم، این روشی بود که سالها پیش که محققان سوئیسی به ایران آمدند، براساس تجربهشان روی سیاهگوش به ایران پیشنهاد کردند.
فرهادنیا درباره رویکرد مناسب درخصوص روند نزولی جمعیت یوزها میگوید: «اینجاست که دو پیشنهاد مطرح میشود، موافقان تکثیر در اسارت میگویند باید در کنار حفظ زیستگاه، نظر به روند نزولی آن، اقدامات تکمیلی مانند تکثیر یوز هم انجام گیرد. مخالفان معتقدند باید همچنان روند گذشته را حفظ کرد و درعینحال مطالعات بیشتری کرد که بتوان آثاری از یوزها را پیدا کرد. من شخصا متقاعد نشدهام که چرا در چنین شرایط بحرانی و خطیری، در کمبود منابع مالی و انسانی، بعد از ۲۰ سال حفاظت از یوزپلنگ، بهجای آنکه اقدام عاجلی کنیم، زمان و بودجه خودمان را برای مطالعات بیشتر اختصاص دهیم. چرا باید بودجههای محدود را بهجای حفظ زیستگاه صرف مطالعه و پژوهش کنیم؟ آنوقت روزی میرسد که شاید یوزمان را بهتر بشناسیم، ولی یوزی که عملا وجود ندارد».