|

درباره مجموعه‌ جدیدی از مهدی راحمی

ضیافت در قعر با ولعی مسکوت

ضیافت در قعر، لحظه همسایگی حساسیت زیبایی‌شناختی و هستی‌شناختی‌ است. لحظه‌ پلی‌زدن میان معنا و مسئله. لحظه گرفتن رد بدن حاضران صامت حیات و احضار غیاب آنان از پهنه سپهر اجتماعی به پرده سرد نقاشی.

ضیافت  در  قعر  با  ولعی  مسکوت

مرتضی واحدیان: ضیافت در قعر، لحظه همسایگی حساسیت زیبایی‌شناختی و هستی‌شناختی‌ است. لحظه‌ پلی‌زدن میان معنا و مسئله. لحظه گرفتن رد بدن حاضران صامت حیات و احضار غیاب آنان از پهنه سپهر اجتماعی به پرده سرد نقاشی. و دیگر، لحظه چشم‌گشودن به حقیقت‌های حاضر در حیات ما و ترسیم لحظه‌های لاطائلات سوژه‌های واپس‌زده. مهدی راحمی از مجموعه «باتلاق» به این سو، انتخاب شجاعانه‌ای را در اتاق کارگاه و خلوت نقاشانه‌اش رقم زده که در انقطاع از سبک‌پردازی و ظرافت‌ طراحی نمود پیدا می‌کند. فیگورهای او را اگر در طی یک دهه دنبال کنید، تغییرات تکاملی متفاوتی را در فرم‌ها می‌بینید، اقتباس‌های معنادار و هم‌راستا با ترکیب‌بندی معنایی، رنگ‌گذاری‌های کنشی و زمخت که از حیث فرمی با زیست‌جهان خشن و خالی از عاطفه بیرون از بوم همخوان‌ترند، بداهه‌پردازی‌هایی که با روزگارهای پیش‌بینی‌ناپذیر، نسبت نزدیک‌تری دارند. در پیوستار همین پوست‌اندازی هنری است که «ضیافت در قعر» به عنوان گرته‌برداری تصویری از هستی تاریخی ظاهر می‌شود، با تمرکزی بر سوژه‌های معلق. سوژه‌هایی که هیچ‌گاه لبه لغزان تاریخ خویش را حس نمی‌کنند. از حیث تأمل، فیگورهایی مسخ‌شده و مسکوت‌اند و از حیث تصمیم‌، منش‌هایی مستأصل و مثله‌شده. چندان که در هر بوم نظر کنیم، فیگورهایی فاقد گوش می‌بینیم. آنان در ناشنوایی به سر می‌برند، همچنان که ساکنان دریا از سر عادت، صدای امواج را نمی‌شنوند. نحوه اندام‌نگاری راحمی، نوعی لحظه لولیدن آنان را به تصویر می‌کشید. لحظه ملالت‌بار نگاه و نظاره، لحظه‌های معلق و مبهم. لحظه‌های ولع خوردن و خالی از اندیشه بودن و این‌همه را باید در تقلاهای نشانه‌شناختی نشسته بر بوم‌ها جست. در میزی که پایه‌‌ای ندارد جز پای آدمیان و امکان ایستایی و لرزانی آن، به پایی پس و پیش کشیدن، وابسته است. در انعکاس تونالیته سبزها بر صورت‌ها. در طنز لفافه‌وار حضور گربه‌ها و اغمای ظاهرا فکورانه. در نگاه‌هایی که صورت تقدیر خویش را در انتهای فنجان‌ها جست‌و‌جو می‌کنند و همواره خوابیده و نشسته و لم داده‌اند تا تقدیر بار تورق تقویمشان را به دوش کشد.