|

حاشیه‌ای بر سی‌وچهارمین نمایشگاه کتاب تهران

تک‌گویی با لکنت

در اینکه نمایشگاه (ترکیبِ «نمایش» به‌اضافه «گاه»)، محل نمایش‌دادن، جای جلوه‌دادن و محلی است که متاعی در آن به معرض نمایش درمی‌آید، شکی نیست؛ اما گذشته از معنای لغوی و مصطلحِ این کلمه، از منظر گی دُبور آنچه ریشه «نمایش» را تشکیل می‌دهد، کهن‌ترین نوعِ تخصصی‌شدن، یعنی تخصصی‌شدن قدرت است.

تک‌گویی با لکنت
شیما بهره‌مند دبیر گروه فرهنگ‌

در اینکه نمایشگاه (ترکیبِ «نمایش» به‌اضافه «گاه»)، محل نمایش‌دادن، جای جلوه‌دادن و محلی است که متاعی در آن به معرض نمایش درمی‌آید، شکی نیست؛ اما گذشته از معنای لغوی و مصطلحِ این کلمه، از منظر گی دُبور آنچه ریشه «نمایش» را تشکیل می‌دهد، کهن‌ترین نوعِ تخصصی‌شدن، یعنی تخصصی‌شدن قدرت است. 1 بدین ترتیب، نمایش فعالیتی تخصصی است که حکمِ سخنگو را دارد یا نمایندگی دیپلماتیکی است از جامعه سلسه‌مراتبی که در آن هر سخن دیگری مطرود است مگر آنکه به کار قدرت بیاید. نمایش از دید گی دُبور گفتاری ناگسسته است که نظم حاضر درباره خویش بیان می‌کند: نوعی تک‌گویی یا «اُتوپرتره» (تک‌چهره از خود) قدرت که می‌تواند خود را در گفتار دیگری نیز جا بزند. بیلبورد-نوشت‌ها یا تصویر-کلماتی که از زبان چهره‌های برجسته ادبیات و فرهنگ جهان هم‌چون تولستوی و ویکتور هوگو بدون هرگونه مستندات و ارجاعاتی در نمایشگاه کتاب امسال به معرض دید گذاشته شد، فارغ از آنکه ساختگی و جعلی بود، بیش از هر چیز از نفی مرئی زندگی، نوعی نفی زندگی که مرئی شده است، حکایت داشت. لکنت در تک‌گویی یا نمایش ساخت اتوپرتره مقتدر، آن را به جعل و وضعِ موهومی کشانده که جنبه‌ای کمیک یافته است. انقیاد بدن‌ها از طریق جعل سخن دیگری، نمایش تازه‌ای است که البته مخاطبی ندارد. احضار «دیگری» برای اثبات تک‌گویی راه به جایی نمی‌بَرد، چراکه تاریخ ادبیات نشان می‌دهد که اساسا ادبیات و رمان با تخطی از زبان مسلط شکل گرفته است. نمایش تک‌گویی با استفاده و دقیق‌تر، جعل از زبان دیگری، جز با ‌اتکا بر سلطه جامعه نمایش ممکن نیست، که به قول گی دُبور تنها نقش تماشاگر بی‌خبر از همه‌چیز بودن و لایق هیچ‌چیز نبودن است؛ کسی که مدام تماشا می‌کند و دست به عملی نمی‌زند؛ اما استفاده ناشیانه از موقعیت نمایشی، به کتمان نمایش منجر می‌شود. اگر تا پیش از این، هرجا نمایش صدر نشین بود نیروهای سازمان‌یافته به خدمت نمایش درمی‌آمدند و ناتوان از مخالفت با وضع موجود به همدستی با نمایش تن می‌دادند، اینک خبری از «اُمرتا» یا توافقی از پیش موجود و نانوشته نیست. در وضعیت اجتماعی و سیاسی‌ که سوددهی و بقای سرمایه برای ناشران شرکت‌کننده در نمایشگاه، اعم از حضوری یا مجازی، دیگر تنها دلیلِ حضور نیست و مسائلِ دیگری همچون وضعیت اجتماعی و اعتبار در میان جامعه نیز مطرح است، نمی‌توان انتظاری از ندید گرفتن در قبال چنین اقداماتی داشت. تک‌گویی برپاکنندگان نمایشگاه دیگر تماشاگرانی خاموش ندارد و البته درک چنین بزنگاهی چندان دور از تصور نبوده است.

گی دُبور معتقد است نمایش سرمایه است در چنان درجه‌ای از انباشت که به تصویر تبدیل می‌شود. مؤلفان کتاب «ادبیات و اقتصاد آزادی: نظم خودجوش فرهنگ»2 نیز که طرفداران سرسخت بازار آزادند، نویسندگانی مانند تولستوی و داستایفسکی را به کارآفرینانی تقلیل می‌دهند که تقابل تجارت و فرهنگ را از میان برداشته‌اند. اینکه نمایشگاه به‌عنوان محلی برای گردش سرمایه به محلی برای انباشت تصویر (بیلبورد-نوشت‌ها) از زبان این نویسندگان بدل شده است، امری تصادفی نیست و دست بر قضا از رویکرد دست راستی و متکی بر منطق بازار برگزارکنندگان آن نیز خبر می‌دهد. پل کانتور و استفن کاکس، با طرح قضیه رمان‌های سریالی که در قرن نوزدهم در انگلستان و دیگر نقاط اروپا اعتباری داشت، چنین حکم می‌دهند که سرمایه‌داری اثری منفی در هنر ندارد و این یک مثال نقض به حساب می‌آید: «این نکته به‌خوبی نشان می‌دهد که نوشتن در قرن نوزدهم به‌واقع هنری تجاری بوده است و حتی بزرگ‌ترین رمان‌نویس‌ها هم مانند دیکنز و فئودور داستایفسکی تلاش می‌کردند برای امرار معاش بنویسند و به‌همین‌دلیل نسبت به خواسته و سلیقه جماعت خوانندگان بی‌اعتنا نبودند». آنان سریالی نوشتن رمان و استثمار نویسندگان توسط ناشران سرمایه‌دار را انکار می‌کنند و باور دارند این روش به نفع خود نویسنده بوده است. در این کتاب، اینکه تولستوی در مقاله‌ای با عنوان «سخنی چند درباره کتاب جنگ و صلح» اشاره می‌کند این رمان درست مثل زندگی بر‌اساس هیچ طرح از پیش تعیین‌شده‌ای نوشته نمی‌شود، مترادف «نظم خودجوش بازار» تلقی شده است و نویسندگان کتاب باکی ندارند که تولستوی و داستایفسکی را کارگزار بازار نشان دهند! غافل از آنکه آن عرصه‌ای که در کتاب «ادبیات و اقتصاد آزادی» به‌عنوان عرصه تحقق نظم خودجوش از آن نام برده شده، در حقیقت خودجوش نیست و کارکرد آن مستلزم زیر پا گذاشتن خودانگیختگی اثر ادبی است. درست همان مواجهه‌ای که هوگو و تولستوی و دیگر نویسندگان بزرگ ادبیات جهان با اثر ادبی و خلق هنر داشتند و نویسندگان «ادبیات و اقتصاد آزادی» آن را انکار می‌کنند و در نمایشگاه کتاب ما نیز بنا دارند آنان را به خدمت نمایش تبعیت درآورند. اگر بزرگان ادبیات جهان به کارگزاران بازار آزاد بدل شدند، چه‌بسا می‌توانند ردای مبلغان اندیشه برگزارکنندگان نمایشگاه کتاب را نیز بر تَن کنند!

نمایشگاه امسال بیش از سال‌های دیگر با حاشیه‌ همراه بود. چند هفته پیش از برگزاری سی‌وچهارمین نمایشگاه کتاب تهران، ناشران مستقل تردیدهایی برای حضور یا غیاب در نمایشگاه داشتند و نتیجه آنکه تعدادی از ناشرانِ بزرگ و مهم عمومی، از‌جمله نشر چشمه، انتشارات نیلوفر، نگاه، نشر نو، کتاب پارسه و بیدگل از حضور در نمایشگاه انصراف دادند و به نمایشگاه مجازی بسنده کردند. از همین ابهامات و تردیدها در پیوستن یا نپیوستن به رویدادهای فرهنگی می‌توان آینده ناروشن پیش‌روی فرهنگ ما را تصور کرد. شاید بیراه نباشد که شعار نمایشگاه امسال: «آینده خواندنی است»، معطوف به آینده است! آینده‌ای که با مخافت بسیار برای همگان همراه است.

پی‌نوشت:

1. جامعه نمایش، گی دُبور، ترجمه بهروز صفدری، نشر آگه

2. ادبیات و اقتصاد آزادی: نظم خودجوش فرهنگ، پل کانتور و استفن کاکس، ترجمه سلمان رضوان‌جو، انتشارات دنیای اقتصاد