|

اینجا هر کس قانون خودش را دارد

لباس مندرسی بر تن دارد، نایلونی در دست دارد و به سمت تاکسی می‌رود، یک نفر با صدای بلند اعلام می‌کند: «کرایه از امروز 15 تومان است. تاکسیرانی دیروز به ما ابلاغ کرده که کرایه را افزایش دهیم». به نشانه تأیید سری تکان می‌دهد و سوار می‌شود. خودم را عقب می‌کشم و سوار نمی‌شوم، به سمت تاکسی بعدی می‌روم، می‌‎گوید بعدی هم همین است.

اینجا  هر کس  قانون  خودش  را  دارد

منصوره محمدی: روایت اول/ طلوعِ ولنجک: لباس مندرسی بر تن دارد، نایلونی در دست دارد و به سمت تاکسی می‌رود، یک نفر با صدای بلند اعلام می‌کند: «کرایه از امروز 15 تومان است. تاکسیرانی دیروز به ما ابلاغ کرده که کرایه را افزایش دهیم». به نشانه تأیید سری تکان می‌دهد و سوار می‌شود. خودم را عقب می‌کشم و سوار نمی‌شوم، به سمت تاکسی بعدی می‌روم، می‌‎گوید بعدی هم همین است. 

بعدی و بعدی و بعدی هم همین! کرایه 10 تومانی خط تجریش به ولنجک را یک‌روزه 50 درصد گران کرده‌اند، با یک ابلاغیه خیالی از تاکسیرانی! به مسافران نگاه می‌کنم، همه نرخ جدید را می‌پذیرند به جز من! با 1888 تماس می‌گیرم، بعد از دو دقیقه انتظار به واحد شکایات وصل می‌شوم. راننده‌ها هوش و حواسشان به من است، فکر می‌کنند اتحادشان شکست نمی‌خورد، مرد مسنی که رهبری آنها را بر عهده دارد می‌گوید فکر می‌کنی با شکایت به جایی می‌رسی، هر کاری دوست داری بکن. شکایت را ثبت می‌کنم و به سمت یکی از تاکسی‌ها می‌روم، اعلام می‌کنم که من کرایه مصوب را پرداخت می‌کنم و سوار ماشین می‌شوم، مسافران بعدی از راه می‌رسند و نرخ جدید مصوب تاکسیران‌ها را اعلام می‌کنند. صدایم را بالاتر می‌برم و می‌گویم کرایه 10 تومان است، راننده‌ای که در ماشین او نشسته‌ام دستش را به نشانه اعتراض سمتم می‌آورد، قصد درگیری ندارد، می‌خواهد بگوید به دیگران کاری نداشته باش. اعلام کرده‌ام که خبرنگارم، انگشت اتهام را سمت من گرفته‌اند که اگر خبرنگاری چرا از گرانی نمی‌نویسی، زورت به ما راننده‌های تاکسی می‌رسد. 

در توجیه نرخ جدید علاوه بر گرانی کالاها و ترافیک سرسام‌آور ولنجک، بالاشهری بودن منطقه نیز برایشان مهم است. می‌گویم مسافران خطوط شما کارگران و افرادی از مناطق پایینی هستند که به بالا می‌روند تا معاش روزانه خود را تأمین کنند، شما کرایه عده‌ای کارگر را بالا برده‌اید و آنها را فقیرتر کرده‌اید و ادامه می‌دهم که در این زنجیره گرانی همه شما دخیل هستید، همه شمایی که به هر بهانه‌ای ساز خود را کوک می‌کنید و به خورد مردم می‌دهید. می‌دانم که کرایه تاکسیرانی سالی یک بار در صحن شورای شهر به تصویب می‌رسد، شهرداری و سازمان تاکسیرانی به تنهایی نمی‌توانند نرخ جدید ارائه دهند مگر به تصویب شورای شهر رسیده باشد، پس از آن نیز باید هیئت تطبیق مهر تأیید نهایی را بزند و پس از ابلاغ در اواخر اردیبهشت اجرائی شود. 

مسافران اینها را نمی‌دانند، یکی از خانم‌ها می‌گوید اول سال گران کرده بودید، همیشه سالی یک بار گران می‌شود اما در نهایت همان 15 تومان را می‌دهد. از خشم لبریزم، از اینکه راننده‌های تاکسی زورشان به مردمی که از قوانین آگاهی ندارند رسیده و با یک ابلاغیه خیالی کرایه را بالا برده‌اند.

روایت دوم/ غروبِ ونک: «ساعت 9 کنسلی داریم، می‌توانید تشریف بیاورید؟... پس ساعت 10 اینجا باشید». منشی در حال جابه‌جایی نوبت بیماران است، ظاهرا این برنامه هر روزشان است، حداقل در چند نوبتی که من به این مطب مراجعه کرده‌ام. با بیمار بعدی تماس می‌گیرد، این بار از پرسش خبری نیست، زور جای خود را به خواهش داده است، می‌گوید کنسلی داشتیم و باید ساعت 11 اینجا باشید، بیمار پشت خط می‌گوید در ساعتی که از قبل هماهنگ کرده می‌آید، منشی می‌گوید یک بیمار کنسل کرده و دکتر نمی‌تواند منتظر بیمار بعدی باشد، تشریف بیاورید. 

ساعت چهار عصر است و یک ساعت زودتر از نوبتی که برایم در نظر گرفته بودند، به دندان‌پزشکی رسیده‌ام، با این حساب که اگر رأس ساعت آنجا باشم باید یک ساعتی در انتظار بمانم. این انتظار را عقب می‌اندازم تا رأس ساعتی که به من داده‌اند در اتاق دکتر باشم. مکالمات را به خوبی می‌شنوم، در این چند جلسه کاملا دستم آمده که سلامت روان بیمار در پایین‌‌ترین اولویت این مطب است و سرعت اتمام کار و رفتن بر سر مریض بعدی مهم‌ترین دغدغه!  دکتر از بیمار قبلی کلافه است، اعتراضش را به زیردستانش منتقل می‌کند، به رغم آنکه معلوم است از مهارت کافی در کارش برخوردار است، اما رسیدگی هم‌زمان او به چند مریض همیشه نگرانم کرده و با توهم ابتلا به هپاتیت مطب را ترک کرده‌ام. روز بعد قالب آماده است، اما من امکان آمدن به مطب را ندارم و دکتر قبول می‌کند. درخواست می‌کنم منشی یک میلیون از کارتم بکشد و مابقی را در جلسه آخر پرداخت کنم. ناگهان می‌گوید امروز جلسه آخر است و باید تسویه کنید. همین مبنای آغاز بحثی می‌شود که همانندش را صبح تجربه کرده بودم. بهانه پرداخت به لابراتوار را می‌آورد، توضیح می‌دهم که جلسه اول با همکاری دیگر این موضوع را طی کرده‌ام، دوسوم سهم را پرداخت کرده‌ام و مابقی را در طول فرایند درمان تا جلسه آخر. باز می‌گوید جلسه آخر است، جای خالی دندان را نشانش می‌دهم که جلسه آخر نیست و از طرفی باید این موضوع را از قبل اعلام می‌کردند. حرف به گوشش نمی‌رود، قانون خود را می‌گوید که باید تسویه کنید.

دکتر از اتاقش بیرون می‌آید و خطاب به من می‌گوید قانون اینجا را من تعیین می‌کنم و باید تسویه کنید. می‌گویم قانون را تعیین کنید اما نمی‌توانید هربار که دلتان خواست آن را عوض کنید. می‌گوید بگذارید جلسه بعد تسویه کند و به اتاقش می‌رود و از منشی می‌خواهد مکالمه را خاتمه دهد، نفر دیگری از تیمشان می‌گوید یک روز چه فرقی دارد، بگذار ببینم فردا می‌دهد! اما منشی از موضع خود کوتاه نمی‌آید، ناگهان شروع می‌کند به انتشار اطلاعات شخصی من و با صدای بلند و رو به دیگر بیماران حاضر در مطب، اطلاعات مالی من را اعلام می‌کند. از اینکه اطلاعات شخصی من به راحتی و به دلیل یک ناهماهنگی درون تیمی در اختیار همه قرار گرفته خشمگین و عصبانی هستم.

 به او می‌گویم که زیر بار حرف زور شما نمی‌روم و از مطب بیرون می‌زنم. به قوانین مراجعه می‌کنم و 14 بند حفظ حریم خصوصی بیماران در مراکز درمانی را می‌خوانم. ماده یک فصل «رازداری و حریم خصوصی» راهنمای عمومی اخلاق حرفه‌ای اعضای سازمان نظام پزشکی می‌گوید: «اعضای سازمان نظام پزشکی موظف هستند به حق بیمار مبنی بر محرمانه‌بودن تمام اطلاعات وی احترام بگذارند. این حقوق شامل اطلاعات حساس و غیرحساسی است که به هر شکل در مراحل مختلف تشخیصی و درمانی جمع‌آوری می‌شود و یا به هر ترتیب در اختیار تیم درمانی قرار می‌گیرد. همچنین ارائه اطلاعات به افرادی به جز شخص بیمار و یا افرادی که از طرف او اجازه داشته باشند، ممنوع است».

کامبیز نوروزی، حقوق‌دان، در گفت‌وگو با روزنامه «شرق»، درباره این اتفاق و انتشار اطلاعات بیماران، چه اطلاعات مالی و چه اطلاعات پزشکی توضیح می‌دهد: «قطعا این بخش نیز جزئی از اطلاعات خصوصی بیمار است و مغایرت کامل با اخلاق پزشکی دارد. اگرچه در این مورد خاص خود پزشک مرتکب افشای اسرار بیمار نشده، اما در هر حال چون مطب پزشک یک محیط حرفه‌ای است، مسئولیت افشای این اسرار نیز از نظر اخلاقی بر عهده همان پزشک است و باید اسرار بیمار خود را به گونه‌ای نگهداری کند که هیچ‌کس نتواند به آن دسترسی داشته باشد. تمام اسنادی که مربوط به وضعیت بیمار است در زمره حریم خصوصی بیمار قرار می‌گیرد و باید محرمانه بماند». اتفاقات در ذهنم به خط شده‌اند، قلبم مچاله است و به این فکر می‌کنم که هر روز در معرض این حجم از فشارهای روحی بی‌دلیل قرار می‌گیریم، چراکه گویا در اینجا، هرکسی سازِ خودش را می‌زند و قانونِ خود را دارد.

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها