|

داغ ننگ

پسرک افغان برای تمیزکردن خانه اجاره‌ای جدیدمان در حال پاک‌کردن سقف آشپزخانه بود. از پله‌های نردبان دوطرفه که برای شستن دستمالش پایین می‌آمد، پرسیدم: تمیز شد؟ گفت: تمیز شده فقط چند جای داغ مانده، باید دوباره پاک کنم.

محمدرضا فلاحی: پسرک افغان برای تمیزکردن خانه اجاره‌ای جدیدمان در حال پاک‌کردن سقف  آشپزخانه بود.

از پله‌های نردبان دوطرفه که برای شستن دستمالش پایین می‌آمد، پرسیدم: تمیز شد؟

گفت: تمیز شده فقط چند جای داغ مانده، باید دوباره پاک کنم.

داغ!

کمی فکر کردم، شاید شعله‌ای به سقف گرفته شده باشد، اما بعید بود.

تا خواستم بپرسم منظورت از داغ چیه، به یاد داغ ننگ گافمن افتادم. منظورش لکه بود. 

«لکه ننگین بشریت»

  

چند روزی است شاهد جنگ در غزه هستیم. جنگی که به دامان غیرنظامیان کشیده شده. تصاویری وجود دارد که زیر ۱۸ساله‌ها را از دیدنشان منع می‌‌کنیم اما زیر ۱۸ماهه‌ها نیز در آن کشته می‌شوند. کودکان در غزه می‌دانند نباید رؤیای بزرگ‌شدن داشته باشند. یاد گرفته‌اند و در لحظه زندگی می‌کنند.

فجایعی به وجود آمده که انسان ترس دیدنشان را حتی از هزاران کیلومتر دورتر دارد.

آدمی می‌ترسد، نه از دیدن زخم‌ها و دست‌وپاهای فرزندی جاگرفته در یک کیسه به دست پدری در راه رساندن فرزندش به بیمارستان؛ می‌ترسد از اینکه بعد از قرن‌ها زندگی و حداقل دوهزارو 500 سال تفکر عمیق در باب زیبایی و کمال و همنوع‌دوستی و حتی تأسیس سازمان‌ها و طرفداری شدید از حقوق حیوانات در دنیا، هنوز در این جایگاه پست انسانی قرار داریم.

ترس از شرم است.

ترس از مواجه‌شدن با پنبه‌شده‌های رشته حقوق بشر.

«ترس»

  

بسیار مأیوس می‌شوم از آینده.

کدام صفت والای انسانی بهتر از هزاران سال پیش شده؟

بعد از این همه نژادپرستی و برده‌فروشی‌ها و تقبیح این اعمال، حال در چه جایگاهی هستیم؟

بعد از وضع قوانین ‌و قدرت‌دادن به بازوی قانون بین‌المللی و سازمان‌های حقوق بشر و وضع عناوین وزینی همچون قانون جنگ، کدامشان در زمان عدم منفعت صاحبان قدرت اجرائی می‌شود؟

این جنگ نشان داد واقعیت انسانی قدرت است و خود‌خواهی مطلق.

در بازی علوم انسانی و نگاه عمیق به فلسفه شر، ماندیم و وضع قانون کردیم و سازمان ملل تشکیل دادیم اما در آخر محکومیم به اعتراف بر ناکارآمدی این مباحث.

  

زیگموند باومن دلیل این وضعیت ناگوار را اخلاق پست‌مدرن می‌داند.

اخلاقی بی‌بنیاد که همان نبود اخلاق است.

اما این وضعیت بشر است که خود انتخاب کرده.

در ناخودآگاه اجتماعی چنین وضع شده.

چیز جدیدی هم نیست همان نظام خشن و متکی بر قدرت مهارنشده چندهزارساله است.

فقط برای حفظ ظاهر، اعمالشان را تفسیر به هر چیزی می‌کنند تا مطابق شعار‌های زیبایشان قرار گیرد.

اما در این جنگ شرم‌آور همان تفاسیر را هم کنار گذاشتند و چهره واقعی برخورد صاحبان قدرت مشخص شد.

«انسان»

  

تحلیل‌های زیادی می‌توان از این رخداد بیان کرد.

این نیز تحلیل من است البته در یک جهت خاص، فقط در جهت چرایی این نحوه جنگ اسرائیل با غزه.

_می‌شود به زمینه طردشدگی یهودیان از سرتاسر جغرافیا در طول سده‌های اخیر گفت که در آخر باعث سکنای از روی فرار مواجهه با داغ ننگ... باشد.

-یا تلاشی برای تکرارنشدن نسل‌کشی در کوره‌های انسان‌سوزی در پی نداشتن سامان و پراکندگی این اقوام و مواجهه با نژادپرستی عده‌ای صاحب قدرت.

-رسانه‌های مخالف صهیونیست‌ها به ما نگاهی از اتفاق‌نظر اکثر مردم ساکن اسرائیل بر روی اعتقاد به نژاد برتر دانستن خود نسبت به تمامی انسان‌های غیریهود که حیوانی دو پا هستند، می‌دهند.

_نمی‌دانم آیا این نوع نگاهی که می‌گویند یهودی‌ها دارند، واقعی است یا نه اما اگر درست باشد، قومیتی که همین چند نسل قبلی‌اش به خاطر نژاد و دینی که داشتند در کوره‌های انسان‌‌سوزی از جهت خودبرتربینی حزب نازی نسل‌کشی می‌شدند، آیا حس تنفر از این نوع نگاه نباید 

داشته باشند؟

«نژاد برتر»

  

فارغ از هر عاملی که باعث این اتفاقات شده، بحث در طرز برخورد قانون و صاحبان قانون است.

آیا امیدی هست که پیدا کنیم منع‌کننده‌ای از انجام چنین خشونت‌هایی شرمگینانه؟

-قانون که مانند کلاف نخی در دست بچه‌گربه‌ای شده.

-اخلاق که در بی‌بنیادترین جایگاهش قرار دارد.

-دین نیز خود دلیلی بر سرپوش نهادن فجایع شده.

چیست که بتواند انسانیت را از تهدید صاحبان قدرت نجات دهد.

توازن قدرت!!!

قانون جنگل را چگونه به دست تاریخ سپرده و با شرمندگی از آن در آیندگان یاد کنیم؟

من نگران اتفاقی که بر سر صهیونیست‌ها در آینده‌ای دور یا نزدیک رخ خواهد داد، هستم.

نمایان‌کردن این همه به سهولت رد‌شدن از تمامی موازین انسانی روزی به دامان خودشان نیز بازمی‌گردد.

«قانون جنگل»

  

به امید اینکه هیچ کودکی هم‌بازی‌اش را زیر خروار آوار نبیند.

به‌عنوان وارثان فرهنگ تمدن انسانی، سر از شرم بر روی زمین بیندازیم تا شاهد این 

لحظات نباشیم.