|

یادداشتی بر نمایشگاه «بهت» نقاشی‌های خسرو خسروی در گالری نیان

ناظر سرگشته

خسرو خسروی «استادجان» است. صحت این گزاره نه‌فقط مدیون بسامد بالای به گوش رسیدن این ترکیب در روز شلوغ و پررفت‌وآمد افتتاحیه مجموعه جدیدش با عنوان «بهت» که مدیون حافظه تصویری دانشجویان و دانش‌آموختگان رشته‌های مختلف هنری دانشگاه سوره است.

ناظر  سرگشته

آسیه مزینانی 

 

خسرو خسروی «استادجان» است. صحت این گزاره نه‌فقط مدیون بسامد بالای به گوش رسیدن این ترکیب در روز شلوغ و پررفت‌وآمد افتتاحیه مجموعه جدیدش با عنوان «بهت» که مدیون حافظه تصویری دانشجویان و دانش‌آموختگان رشته‌های مختلف هنری دانشگاه سوره است. خسروی یک‌تنه در فضای عجیب‌و‌غریب ساختمان سابق کارخانه آدامس خروس‌نشان و دانشگاه سوره فعلی، نقاشی را نه‌فقط به زندگی دانشجویان این رشته که به زندگی دانشجویان دیگر رشته‌های سینما، تئاتر، صنایع دستی و مدیریت فرهنگی هم اضافه کرد. او در مقام مدیرگروه نقاشی، به فضای آموزشی این رشته، آزادی و تجربه‌گرایی رشک‌برانگیزی بخشیده بود. طوری که بخش عظیمی از حس هنرمندانه منتشر در فضای صنعتی ساختمان سابق کارخانه آدامس خروس‌نشان، مدیون او و دانشجویانش بود. معلم نقاشی بودن خسروی اما همان‌قدر که بر فضای دانشگاه سوره تأثیر گذاشت، خود او را نیز متأثر کرد. میل به ایجاد و حفظ آزادی عمل در خلق و تجربه که شاخصه مدیریت هنری او در سال‌های معلمی‌اش در سوره بود، به ویژگی فردی او در آثارش نیز بدل شد. در نتیجه هر بار از فرمی به فرم دیگر در حرکت بود. وسوسه تجربه‌های فرمی و اجرائی متنوع، حالا دیگر به اندازه استادجان بودنش، بخشی جدایی‌ناپذیر از وجود اوست. در زمانه‌ای که وحدت فرمی و رفتاری و اجرائیِ ساخت‌وساز نقاشی، آثار نقاشان را بی‌منتِ امضایشان قابل تشخیص می‌کند، این محتوای واحد است که خسروی بر آن پایداری می‌کند. او با شجاعت فرم‌های گوناگون را به کار می‌بندد تا به محتوایی اجتماعی تعین بخشد. خسروی در مجموعه بهت که این روزها در گالری نیان برپاست، بار دیگر به سراغ شهر رفته‌ است. بهت با نمایشگاه انفرادی قبلی او، هشت سال فاصله دارد. نمایشی پرتعداد و متراکم که گویی در تلاش است تا این وقفه هشت‌ساله را جبران کند. در بهت، تن‌ندادن خسروی به رعایت وحدت فرمی، مانند شمشیری دولبه عمل می‌کند. بهت مانند تابعی از هر کلان‌شهر ایران در چند دهه گذشته، کل نامنسجمی است از کنار هم بودن اجزای منفرد و بی‌ارتباط. این‌چنین است که تنوع فرمی خسروی همان نابسامانی شهری را بازتولید کرده و به نفع ایجاد حس در شهر بودن مخاطب اینجایی ظاهر می‌شود. از سوی دیگر اما نمایش این تنوع فرمی در یک مجموعه واحد، باعث دگرگونی‌های حسی در مخاطب شده و بی‌شک او را گرفتار فراز و فرودهای ادراکی حاصل از تنوع فرم می‌کند. وضعیتی که با تنوع محتوایی آثار تشدید می‌شود. خسروی در بهت، روایتی سیال دارد. به لحاظ محتوایی از دریچه‌ای به دریچه‌ای دیگر و از ابژه‌ای به ابژه‌ای دیگر در حرکت است؛ تنوعی که در نهایت تا حد زیادی از ضربه نگاه انتقادی او به شهر و زندگی‌ناپذیربودن آن می‌کاهد. خسروی این تنوع را در استیتمنت نمایشگاه توضیح می‌دهد. آنجا که می‌گوید: «بهت تجسمی بی‌پاسخ از معنای زندگی است. ترسیم حضور ناظری سرگشته در جهانی نابسامان، همچون بستر خیابان‌هایی که متعلق به هیچ‌کس نیستند. بهت تلاشی است در عینیت‌بخشیدن به همین جهان». حقیقت این است که خسروی در لحظاتی از بهت، نه در مقام ناظری سرگشته که اتفاقا چنان که انتظار داریم، مانند هنرمندی ناراضی و معترض، با آن جهان نابسامان مواجه می‌شود. خاصه آنجا که انسان کلان‌شهر را در بافت خیابان‌هایی که دیگر به او متعلق نیستند، فرو برده و عاملیت ازدست‌رفته‌اش را عیان می‌کند. یا آنجا که پوشش فلزی فاضلاب‌ها مانند مغاکی ابدی در انتظار بلعیدن زندگی‌اند. یا آنجا که فلش‌ها و نوشته‌های روی آسفالت خیابان‌ها اشارتی است بر نیرویی که شهر را به تصرف خود درآورده است. بهت هرجا که ایستا و سرگشته نیست، با نمایش ویرانی سندی تصویری از روزگار ما برجای می‌گذارد. این‌چنین است که بهت با وجود استیتمنتش پرسش از معنای زندگی را آن‌قدرها هم بی‌پاسخ نمی‌گذارد.