ما، جوانان و دگرگونیهای نسلی
مدتی پیش تحلیلی از دگرگونیهای نسلی را میخواندم و از خود میپرسیدم چه شد که ما، یعنی نسلهای دهههای گذشته، در شناخت جوانان امروز یا ناتوان بودیم و به کجراهه رفتیم!؟ اگرچه نشانههای آشکاری از دگردیسی نسلی را هر روز و هر ساعت در خانه و در جامعه و در مدرسه میدیدیم اما از درک درست آن ناتوان بودیم! نشانههایی از جنس چونوچرا، پرسشهایی جسورانه، سخنانی بیرون از چارچوبهای سنتی، منشی و رفتاری در نسلهای ما که اغلب در جمع ما بزرگترها با عنوانهایی مانند بیادبی، بیتربیتی و چشمسفیدی و... دیده میشد! اما امروز برای خودمان هم که شده گاه آن رسیده که بازبینی گستردهای در شناخت خود نسبت به دگرگونی نسلی داشته باشیم و با تحلیلهای واقعیتری به آن بپردازیم.
مدتی پیش تحلیلی از دگرگونیهای نسلی را میخواندم و از خود میپرسیدم چه شد که ما، یعنی نسلهای دهههای گذشته، در شناخت جوانان امروز یا ناتوان بودیم و به کجراهه رفتیم!؟ اگرچه نشانههای آشکاری از دگردیسی نسلی را هر روز و هر ساعت در خانه و در جامعه و در مدرسه میدیدیم اما از درک درست آن ناتوان بودیم! نشانههایی از جنس چونوچرا، پرسشهایی جسورانه، سخنانی بیرون از چارچوبهای سنتی، منشی و رفتاری در نسلهای ما که اغلب در جمع ما بزرگترها با عنوانهایی مانند بیادبی، بیتربیتی و چشمسفیدی و... دیده میشد! اما امروز برای خودمان هم که شده گاه آن رسیده که بازبینی گستردهای در شناخت خود نسبت به دگرگونی نسلی داشته باشیم و با تحلیلهای واقعیتری به آن بپردازیم.
پیش از هر چیز باید تأکید کرد که آنچه امروز ما در برخورد با جوانان میبینیم برونداد آگاهیهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسیِ پدر و مادران در برهمکنشی خواسته یا ناخواسته با دادههای جهان نوین است که اغلب از راه اینترنت، شبکههای اجتماعی و رسانههای گوناگون و از آن میان شبکههای ماهواره شکل گرفتهاند. بیگمان رشد و نموِ فرزندان در فضایی با محوریت حقِ کودک و نوجوان و بهرسمیتشناختن شخصیت و هویت مستقل برای آنان، کاهش شمار فرزندان و به دنبال آن گسترش و احترام به حریم خصوصی آنان در خانه و خانواده، آشنایی بچهها با فضای آزاد، نامحدود و تا اندازهای دموکراتیکِ جهان مجازی آن هم از روزهای نخست زندگی و البته حضور در کلاسهایی که آموزگارانش آموزشدیدهتر از گذشته، آشنا با فضای مجازی و از همین رهگذر نسبت به پیشکسوتان خود آشناتر با آموزههای نوین اجتماعی، تربیتی و آموزشی، زمینه حقمداری را در کودکان و نوجونانِ کنونی فراهم کرده و بذر آگاهی نسلی را در آنان کاشته و پرورانده است که جنس این آگاهی، نشانهها و پیامدهایش با آنچه ما انتظار داشته و داریم بسیار متفاوت است.
در کنار موارد بالا پیوندهای فزاینده جهانی که بازهم پیامد گسترش رسانههای تصویری و اینترنتی است زمینه آشنایی همه انسانها در سراسر جهان را با سبکهای زندگی گوناگون و گاه متفاوت فراهم کرده و شیفتگان و پاسداران سنت، برای نگهداشتن نسلهای جوان در مدارهای پیشین را با چالشهای بنیادینی روبهرو کرده که برای درک و تفاهم راهی جز مسیرهای انسانی با گستردگی جهانی، نمیتوان راهحلهای کارآمدی برایش دستوپا کرد که خود نیازمند پژوهشهای گسترده، اندیشیدنهای فراوان، ورود دست به عصا به فرایند آزمون و خطا و البته آشنایی و بهکارگیری تجربههای جهانی است.
ما نسلهای میانسال و کهنسال مانند پیشینیان، چه بخواهیم و چه نخواهیم باید آینده را به کودکان، نوجوانان و جوانان امروز بسپاریم و برویم. مقاومت در برابر چنین نسلهایی، آنهم برای نگهداشت سنتهایی که نسبتی با انسانگرایی نوین ندارند، آب در هاون کوفتن است و فراخکردن شکاف نسلی میان خود و آنان که بیگمان شکستخورده این رویارویی، نسل ما و گذشتهگانمان خواهد بود. البته این به معنای ناامیدی از تلاشهای ما برای زنده نگهداشتن ارزشهای فرهنگی، اجتماعی و ملیمان نیست. خوشبختانه به دلیل بالندگی کودکان و نوجوانان امروزی در محیطهای دموکراتیک وب، این نسل بیش از ما اهل گفتوگو است و اگر اندکی از تعصبهای بیپایه و بدون منطق و استدلال و روشهای تربیتیمان فاصله بگیریم، به آسانی میتوان بر سر یک میز نشست و به درک و فهم مشترک رسید. این ادعا پیامد تجربه ۳۰ ساله یک معلم است. این نسل زیر بار حرف زورِ پدر و مادر خود نیز نمیروند چه برسد به نهادهای رسمی و بعضا سنتی کنونی. ما خانوادهها و ما معلمان راهی جز بهرسمیتشناختن هویت و شخصیت آنان در گستره فردی و اجتماعی نیافتیم و از این راهگذر با آنان به تفاهمی نسبی و پایدار رسیدیم و به نظر میرسد نهادهای مربوطه نیز چارهای جز این ندارند!
نسیم دگرگونیهای نسلی امروز بیش از هر زمان دیگری حس میشود. میتوان با درک و لذتبردن از این نسیم، دگرگونیهای دلنشینِ آینده را به جشن بنشینیم و ملک و مملکت و ملت را از توفانهای سهمگین حفظ کنیم.