پرواز موزیسین در سپهر قاره سبز
ققنوسی برخاسته از خاکستر نجواها
خُنیاگر خسته به طرز عجیبی در 78سالگی دوباره متولد شده است. او دست بر گیتار بِیس خود بر قطارِ خبرهای داغ سوار شده، بیآنکه ریلها جابهجا شوند یا راههای نرفته در آغوش مقصد آرام بگیرند. وایرالشدن ترانه ماندگار «گل یخ» در اتمسفر مجازی و رسیدن پای این نغمه نغز به سایت باشگاه «منسیتی» در جزیره و «اینتر» و «یووه» در کالچو، نوای گوشنواز کوروش یغمایی را در قاره سبز بر زبان تیفوسیها نشانده است.
![ققنوسی برخاسته از خاکستر نجواها](https://cdn.sharghdaily.com/thumbnail/JnodCMy90scC/f3RIJfgnyU4T0Uu3o7ve-VbT9FKRjpcKI1vgfm4pfv__5FnUbUVuHI1x6a9YMGSvC-4UOxG1c-sX_Np2WV4AG9c54qCsllJjWoO2vfSlzgh7Zk5lGDR61FKfZAWRG6vKZh5VnMiky3cb-6yvbXnnWg,,/11-2.jpg)
![روزنامه شرق](/images/Logo-newspaper.jpg)
امید مافی
خُنیاگر خسته به طرز عجیبی در 78سالگی دوباره متولد شده است. او دست بر گیتار بِیس خود بر قطارِ خبرهای داغ سوار شده، بیآنکه ریلها جابهجا شوند یا راههای نرفته در آغوش مقصد آرام بگیرند. وایرالشدن ترانه ماندگار «گل یخ» در اتمسفر مجازی و رسیدن پای این نغمه نغز به سایت باشگاه «منسیتی» در جزیره و «اینتر» و «یووه» در کالچو، نوای گوشنواز کوروش یغمایی را در قاره سبز بر زبان تیفوسیها نشانده است.
روزگاری دیر و دور مهدی اخوانلنگرودی پیش از تمامشدن در غروب وین، چکامهای را به پدر بیتکلف موسیقی راک ایرانی تقدیم کرد. دلسرودهای که به دست اکیپ «رایچرز» در تهران قدیم به ترنمی مطنطن بدل شد و تقدیر بهگونهای رقم خورد که دست آخر آقای آهنگساز، خود این نغمه را هجی کرد و خواند و از زمان پیشی گرفت.
«گل یخ» در سالهای انزوای ناخواسته یغمایی هرگز از آرشیو خاطرات پاک نشد و غرقه در حافظه جمعی نسل دیروز و امروز، به پناهی برای اوقات بیپناهی و رنجوری آدمهای این کهن بوم و بَر بدل شد.
کوروش یغمایی گرچه در سرزمین مادری قدر ندید و سالها قد نیفراشت اما انتشار بخشی از آثارش توسط کمپانی غولپیکری در ینگه دنیا، او را بهسوی مارکت متنوع موسیقی گیتی رهنمون کرد. اینگونه شد که در روزهای عسرت و حسرت که روی راکینچر حصیریاش در حوالی خزر دل به آفتاب ولرم سپرده بود و نمیتوانست «تفنگ دستهنقره» را روی استیج پر کند و «ماه و پلنگ» را به ملاقات هم بفرستد، آن سوتر از آبها در جغرافیایی غریب، قطعات رمیده از رفها، بازارها را تسخیر کرد و نام جامعهشناس ساکت را در قامت آهنگساز و خواننده ایرانی در کلاسی جهانی مطرح کرد. یغمایی که از پی سالهای میانی دهه 70، دوباره از چشمخانهها دور شده بود، یک بار دیگر با « گل یخ» در هرم نسیان بعضی نفرات، نامش را پرطنین کرد و از قلب لندن تا آن سوی میلان به رمز پیروزی دوآتشههای مخمل سبز بدل شد. حالیه ساکنان باختری کره خاکی، رهاورد یک هنرمند خاوری را به دقیقه اکنون مرور میکنند تا نشان دهند از مجازستانِ نهچندان محجوب تا سکوهای مشعوف راه زیادی نیست. صدالبته این تنها اثر مانای مردی با سبیلهای پرپشت نبوده و نخواهد بود و او در همه این سالها با ترانههای رنگارنگش از «کابوس» تا «آرایش خورشید» صحنهها را پیرایه و بزک کرده است. شاید 78سالگی برای میلاد روانِ خسته هنرمندی که رازهای سربهمهر خویش را واگویه نکرد، کمی دیر باشد، اما این روزگار است که هرگاه اراده کند، در خلوت و جلوت سر از غار تنهایی نامآوران درخواهد آورد و قالب روح یک سرودگوی بیبدیل را کنار میزند. کوروش یغمایی اینک به گونهای دیگر برگشته و سپهر موسیقی را در جایی دورتر از خانه پدری فروزان کرده است. این را استوریها و کپشنها در انبوه لایکها گواهی میدهند. پس گریزی نداریم جز اینکه خطخطیهای جبینِ مردی را که در پیرانهسری طلوع چشمنوازی کرده تا اطلاع ثانوی فراموش کنیم و به این بیندیشیم که گاهی از خاکستر خاکگرفته نجواها ققنوسی زاده میشود؛ ققنوسی در باران!