بررسی نقش و جایگاه چهرههای اصلاحطلب و مستقلین راهیافته به مجلس دوازدهم در گفتوگو با محمدجواد حقشناس
جریان اقلیت مجلس دوازدهم باید از «جریان سوم» به «نیروی سوم» تبدیل شوند
پزشکیان میتواند لیدر نیروی سوم مجلس آتی باشد
درباره ترکیب سیاسی مجلس آتی آنچه مسجل و بدیهی جلوه میکند، تداوم اکثریت جریان اصولگراست؛ اما با توجه به برآوردهای اولیه به نظر میرسد که تعداد نمایندگان منتسب به جریان اصلاحطلب، مستقل، معتدل و میانهرو هم در مقایسه با مجلس فعلی افزایش پیدا کرده است و از همه مهمتر، اصولگرایان در مجلس دوازدهم دچار یک دوقطبی جدی درونحزبی شدهاند. در چنین شرایطی آیا میتوان اصلاحطلبان، مستقلین و معتدلین را «جریان سوم» مجلس پیشرو دانست؟ در این صورت نقش و جایگاه منتخبان این جریان (اصلاحطلب و مستقلین) در وزنکشیهای سیاسی مجلس دوازدهم و مشخصا تعیین رئیس مجلس چگونه خواهد بود؟ پاسخ به این سؤالات و پرسشهایی از این دست، محور گفتوگو با محمدجواد حقشناس است که در ادامه ماحصل گپوگفت با این فعال و تحلیلگر سیاسی و رسانهای را از نظر میگذرانید. در آستانه آغاز به کار مجلس دوازدهم قرار داریم و حزب متبوع شما در کنار ندای ایرانیان و ک
عبدالرحمن فتح الهی: درباره ترکیب سیاسی مجلس آتی آنچه مسجل و بدیهی جلوه میکند، تداوم اکثریت جریان اصولگراست؛ اما با توجه به برآوردهای اولیه به نظر میرسد که تعداد نمایندگان منتسب به جریان اصلاحطلب، مستقل، معتدل و میانهرو هم در مقایسه با مجلس فعلی افزایش پیدا کرده است و از همه مهمتر، اصولگرایان در مجلس دوازدهم دچار یک دوقطبی جدی درونحزبی شدهاند. در چنین شرایطی آیا میتوان اصلاحطلبان، مستقلین و معتدلین را «جریان سوم» مجلس پیشرو دانست؟ در این صورت نقش و جایگاه منتخبان این جریان (اصلاحطلب و مستقلین) در وزنکشیهای سیاسی مجلس دوازدهم و مشخصا تعیین رئیس مجلس چگونه خواهد بود؟ پاسخ به این سؤالات و پرسشهایی از این دست، محور گفتوگو با محمدجواد حقشناس است که در ادامه ماحصل گپوگفت با این فعال و تحلیلگر سیاسی و رسانهای را از نظر میگذرانید.
در آستانه آغاز به کار مجلس دوازدهم قرار داریم و حزب متبوع شما در کنار ندای ایرانیان و کارگزاران یک تروئیکا را در جبهه اصلاحات، ذیل تأکید بر مشارکت در انتخابات یازدهم اسفندماه شکل داده بود. اکنون برخی برآوردها از افراد راهیافته منتسب به اصلاحطلبان، معتدلین و مستقلین حکایت از آن دارد که عددی بین ۳۲ تا ۶۰ نماینده از این جریانها در مجلس پیشرو حضور خواهد داشت. مشخصا حزب اعتماد ملی برای این تعداد از نمایندگان و در ادامه فراکسیون اصلاحطلبان، مستقلین و معتدلین برنامهای دارد؟
فعلا برای پاسخ به این سؤال شما قدری زود است.
چطور؟
چون نکته اینجاست نمایندگانی که به مجلس دوازدهم رفتهاند، اگرچه جزء نمایندگان مورد تأیید جریان اکثریت این مجلس نیستند، اما هنوز خاستگاه سیاسی، جناحی و حزبی آنها برای ما مشخص نیست؛ بنابراین همانگونه که بهدرستی اشاره کردید، از نظر کمّی و عددی نمیتوان تا زمان آغاز به کار مجلس دوازدهم به یک آمار قطعی رسید. در نتیجه اکنون اعداد بین ۳۲ تا ۶۰ نماینده در نوسان است و البته برخی از سیاسیون هم اعتقاد دارند در یک ائتلاف بزرگتر، میتوان این فراکسیون اصلاحطلبان یا مستقلین و معتدلین را به ۸۰ نفر نیز افزایش داد. با این حال فعلا برآورد دقیقی از این نمایندگان در مجلس دوازدهم وجود ندارد و باید منتظر خروجی و نتایج نهایی انتخابات دور دوم یا انتخابات میاندوره مجلس در ۲۱ اردیبهشت بود تا ترکیب نهایی مجلس روشن شود.
جناب حقشناس، گفتههای شما این سؤال را برای من به وجود آورد که چگونه این برآورد برایتان وجود ندارد؟ آیا شما نمیدانید چه تعداد از نمایندگان منتسب به جریان اصلاحات در مجلس دوازدهم حضور دارند؟ چنین چیزی پذیرفتنی است؟
وقتی فضای سیاسی در انتخابات یازدهم اسفند، نامزدها را از فعالیت حزبی دور میکند، نتیجهاش هم این خواهد بود که احزاب و جریانهای سیاسی نمیتوانند برآورد دقیقی از تعداد نمایندگان راهیافته منتسب به خود در مجلس آتی داشته باشند.
موضوع را بیشتر تبیین میکنید؟
واقعیت آن است که نامزدهای انتخابات مجلس دوازدهم سعی داشتند با پتانسیل سیاسی، حزبی و جناحی اصلاحطلبی وارد عرصه انتخابات نشوند؛ چون نگران بودند اگر برچسب اصلاحطلبی یا حزبی به آنان بخورد، روی روند آرای آنها اثر مخرب داشته باشد. به هر حال این نامزدها بیم آن را داشتند که هرگونه نزدیکی به جریانهای اصلاحطلب و مستقل و معتدل به حذفشان هم در مرحله ردصلاحیتها و هم در مرحله تبلیغات منجر شود. در نتیجه تمایل این نامزدها بر این بود که در دوران تبلیغات انتخاباتی، نزدیکیشان به جریانهای سیاسی اصلاحطلب یا مستقل و میانهرو چندان آشکار نشود؛ پس واقعا نمیتوان به شکل قطعی و صددرصدی یک دستهبندی و جناحبندی را برای چهرههای مجلس دوازدهم و مشخصا در حوزه جریانهای اصلاحطلب و مستقل و معتدل داشت. البته گمانهزنیهای محافل رسانهای وجود دارد و آمارهایی در این زمینه دادهاند، اما من معتقدم این آمار، آمار قطعی نیست. به باور من هنوز عیار سیاسی و حزبی واقعی نمایندگان مشخص نیست.
عیار واقعی کجاست؟
به نظر من عیار واقعی خرداد و در زمان آغاز به کار مجلس و مشخصا هفته اول خواهد بود که در آنجا کشمکشها و رقابتهای سیاسی برای تعیین رئیس مجلس، هیئترئیسه و رؤسای فراکسیونها مشخص میکند که نمایندگان واقعا در صحنه عمل چه خاستگاه سیاسی، حزبی و جناحی دارند. در مقام قیاس بدیهی است که اکنون اختلافات درون جریان اصولگرایی به مراتب بیشتر از اصلاحطلبان و مستقلین مجلس دوازدهم خواهد بود و تداوم و تشدید این اختلافات دروناصولگرایی میتواند به تقویت جایگاه اقلیت اصلاحطلب، مستقل و معتدل در مجلس پیشرو منجر شود.
به نظرتان چنین اتفاقی خواهد افتاد؟
بله، چنین اتفاقی خواهد افتاد.
بهتر بگویم مدیران و تصمیمسازان این جریانهای سیاسی میگذارند چنین اتفاقی بیفتد؟
بله.
چرا؟
چون آن چیزی که روشن است، فوران اختلافات بین دو جریان نزدیک به قالیباف و مخالفان قالیباف است که باز هم در روزهای اخیر و در آستانه انتخابات میاندورهای مجلس دوازدهم مجددا اوج گرفته است. درعینحال جریان حامی رئیسی در مجلس یعنی پایداریها سعی دارند به شکل جدی مانع از تداوم ریاست قالیباف شوند و این تلاشها یا بهتر بگویم تخریبها قبل از انتخابات مجلس دوازدهم هم در دستور کار پایداریها و تندروها بود. البته من معتقدم حتی از میانههای مجلس یازدهم این تلاشها و تخریبها علیه قالیباف و قالیبافیها به شکل جدی و با هدف حذف جایگاه او (قالیباف) پی گرفته و اجرائی شد؛ هم بدنه رسانهای این جریان تندرو و هم چهرههای شاخص آنها تمام تلاش خود را روی تضعیف موقعیت قالیباف گذاشتند و کماکان هم این تلاشها ادامه دارد و اختلافات دولت و مجلس در برخی موضوعات در این روزها بروز و ظهور پیدا کرده است. ضمنا این تلاشها و تخریبها قبلتر و در جریان انتخابات یازدهم اسفند سبب شد که محمدباقر قالیباف از جایگاه سرلیستی به رتبه چهارم در حوزه تهران تنزل پیدا کند. وقتی شما شاهد این میزان اختلاف نظر دروناصولگرایی هستید، جریان رقیب هم فضای تنفس بیشتری در مجلس دارد.
با این نگاه، اعتقاد دارید که در سایه تداوم این تلاشها یا تخریبهای سیاسی برای حذف قالیباف از ریاست مجلس دوازدهم فرد دیگری بر این کرسی تکیه خواهد زد؟
میتوان با قاطعیت گفت فعلا تلاشهایی جدی برای پایینکشیدن قالیباف از ریاست مجلس دوازدهم در دستور کار منتقدان او در مجلس است؛ اما اگر این تلاشها هم نتیجه ندهد و قالیباف مجددا رئیس مجلس بشود، آنها (تندروها) در گام دوم سعی خواهند کرد که ریاست قالیباف بر مجلس دوازدهم با کمترین توان تأثیر و نفوذ انجام شود؛ بنابراین فارغ از اینکه چه کسی بهعنوان رئیس مجلس یا اعضای هیئترئیسه انتخاب شود، شاهد یک فضای قطببندی و کشمکشهای سیاسی در این زمینه خواهیم بود و اینجاست که دوباره تکرار میکنم وزن نمایندگان منتسب به اصلاحطلبان، مستقلین و معتدلین به مجلس دوازدهم بیشتر میشود.
پیرو همین ارزیابی، این پرسش مطرح میشود که وزن نمایندگان منتسب به اصلاحطلبان، مستقلین و معتدلین مجلس دوازدهم در این کشمکش سیاسی و قطببندی دروناصولگرایی را چگونه میبینید؟ صریحتر بپرسم، در جنگ قدرت قالیبافیها و ضدقالیبافیها، آیا این جریانها توانی برای تعیینکنندگی دارند؟
بله، به نظر من وقتی فضای سیاسی مجلس دوازدهم روی دوقطبی دروناصولگرایی قرار دارد، اینجا نقش و جایگاه نیروی سوم یعنی اصلاحطلبان، مستقلین و معتدلین بیشتر خواهد شد و تعیینکنندهتر خواهد بود؛ مشروط بر آنکه یک کار دقیق حزبی و فعالیت حرفهای پارلمانتاریستی در دستور کار این نمایندگان باشد و این را هم باید در نظر داشت که انسجام عملکرد این نمایندگان در قالب یک فراکسیون هم بهشدت حائز اهمیت است. اینجاست که تعیینکنندگی فراکسیون مستقلین در قالب بازگشت به اعتدال، قانونگرایی و پرهیز از رفتارهای شعاری و تندروانه، چه در قالب بُعد رفتارهای تاکتیکی سیاسی یا نگاههای راهبردی بیشتر خود را نشان خواهد داد.
در سایه آنچه گفتید، اکنون سؤال مهمتر این است که شدت اختلافات دروناصولگرایی تا جایی بالا گرفته که دو گزاره محتمل وجود دارد؛ از یک سو پایداری، شریان و امنا و دیگر جریانهای رادیکال مجلس دوازدهم برای آنکه قالیباف به کرسی ریاست مجلس دوازدهم نرسد یا در صورت رسیدن به این مقام، با کمترین آرای ممکن نمایندگان باشد، حاضر به ائتلاف با نمایندگان منتسب به جریان اصلاحطلب، مستقل و میانهرو خواهد بود؛ کمااینکه همین گزاره در مقابل برای خود محمدباقر قالیباف هم وجود دارد و این احتمال مطرح است که حتی قالیباف هم برای شکست آنها حاضر به ائتلاف با اصلاحطلبان، مستقلین و معتدلین مجلس دوازدهم باشد. حال از نگاه محمدجواد حقشناس بهعنوان یک فعال و تحلیلگر سیاسی و فارغ از اینکه عضو حزب اعتماد ملی هستید، جریان سوم مجلس (مستقلین، معتدلین و اصلاحطلبان) باید با کدامیک از این دو قطب دروناصولگرایی ائتلاف کند؟ اصلا شما قائل به محدودشدن جریان سوم به ائتلاف با یکی از این دو قطب هستید یا نقش «نیروی سوم» را برای اصلاحطلب، مستقل و میانه در مجلس آتی متصورید؟
اولا که نگاه من لزوما بهمثابه دیدگاه حزب نیست.
از این بابت موضوع حزب را از نگاه سیاسیتان جدا کردم که مبادا چنین تصوری به وجود آید و ارزیابی و گفته محمدجواد حقشناس بهمثابه موضع رسمی حزب متبوع شما تلقی شود.
قطعا همین است و من ارزیابی خودم را دارم و این لزوما ارتباطی به موضعگیری رسمی حزب ندارد، بلکه آنچه حزب میگوید در نتیجه بحثها و بررسیهای اعضاست که توسط سخنگو و دبیر اعلام میشود. اما در پاسخ به سؤال شما من معتقدم فضا را نمیشود برای نمایندگان اصلاحطلب، مستقل و میانهرو در مجلس دوازدهم محدود کرد. همانطور که قبلا گفتم و دوباره تکرار میکنم اگر یک کار دقیق، منسجم و برنامهریزیشده پارلمانتاریستی و فراکسیونی برای همین نمایندگان حداقلی تعریف بشود، ولو آنکه به لحاظ عددی و همچنین به لحاظ حمایت سیاسی در اقلیت قرار دارند، میتوانند نقش نیروی سوم را ایفا کنند. به بیان صریحتر نباید اینگونه تصور کنیم که این جریان سوم که باید به نیروی سوم در مجلس دوازدهم تبدیل شود، حتما با یکی از این دو قطب درون اصولگرایی، قالیبافیها و ضدقالیبافیها ائتلاف کند تا بتواند نقشآفرینی خود را داشته باشد. قطعا اگر کار درستی در حوزه فعالیتهای فراکسیونی برای نمایندگان جریان سوم سیاسی (اصلاحطلبان، مستقلین و معتدلین) تعریف شود، با همین آرای خود هم میتوانند مستقل از اصولگرایان، نقشآفرین باشند. مضافا اینجا موضوع فقط به رقابتهای سیاسی، حزبی، باندی و جناحی بازنمیگردد؛ ما باید یک بار هم شده به مردم نگاه کنیم؛ مردمی که بهشدت معترض، منتقد و ناراحتاند و حق هم دارند که چرا وضعیت زندگیشان به این نقطه رسیده است. قطعا باید این جریان سوم به عنوان یک نیروی سوم عمل کند و با همان توان حداقلی خود بتواند یک گام کوچک برای مردم بردارد.
که چه بکند؟
حداقل مردم آسیب کمتری از ناحیه مجلس و نمایندگان ببینند. پس قطعا پیوند نمایندگان منتسب به اصلاحطلبان، مستقلین و معتدلین با هیچکدام از این دو قطب دروناصولگرایی که با چالش پشتوانه مردمی مواجهاند، راهحل و راهکار نیست. واقعا باید در این وضعیت درد مردم را دید. همین نمایندگان حداقلی باید به اندازه توان خود کاری بکنند. وقتی میگویم یک کار درست پارلمانی انجام بشود، مثلا یک گزارش دقیق عملکرد از نمایندگان خود داشته باشند. شفافیت آرا را داشته باشند تا مردم بدانند که این نمایندگان در طول چهار سال آینده، چه گفتهاند و چه کردهاند.
جناب حقشناس بدون تعارف آیا واقعا امیدی به این جریان سوم، ولو آنکه به نیروی سوم در مجلس دوازدهم تبدیل شود، دارید؟
چرا نداشته باشیم؟!
مستحضر هستید در این فضای سیاسی، دست بازی وجود ندارد.
دقیقا و مسئله اینجاست که شاید انتخاب بین خوب و بد نباشد، اما نمایندگان میتوانند بین گزینه بد و بدتر از بدترشدن مشکلات در همه زمینههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، معیشتی و... جلوگیری کنند. حداقلش میتوانند ترمزی برای رادیکالهای مجلس و همچنین عملکرد پرچالش دولت رئیسی باشند؛ اعضای کابینه سیزدهم را به مجلس بکشانند، مرتب از آنها سؤال کنند، نقش نظارتی خود را پررنگ کنند و حتی موضوع استیضاح را مطرح کنند. اینجاست که باز هم جا دارد متذکر شوم همه اینها به یک کار درست، منسجم و تعریفشده پارلمانتاریستی و فراکسیونی و حزبی نیاز دارد.
چون جواب سؤال قبلیام را نگرفتم دوباره آن را از زاویه دیگری تکرار میکنم. اکنون علاوه بر محمدباقر قالیباف، افراد دیگری هم از سمت رادیکالهای مجلس برای ریاست بر مجلس اعلام آمادگی خواهند کرد. شما اطلاع دارید که اصلاحطلبان، مستقلین و معتدلین اگرچه نمیتوانند در ریاست مجلس یا هیئترئیسه نمایندهای داشته باشند، به کدامیک از این نامزدها اقبال بیشتری نشان میدهند؟
من اینجا قدری با گفته شما زاویه دارم و معتقدم اینگونه نیست که ما نقش و وزن و جایگاهی برای جریان سوم اصلاحطلب و مستقلین مجلس دوازدهم قائل نباشیم. به هر حال این جریان هم از برخی چهرههای تأثیرگذار مانند آقای پزشکیان برخوردارند که سابقه وزارت و نایبرئیسی مجلس را دارد و وزنه خوبی برای مجلس آتی است.
پزشکیان جای خود، اما در دعوای دروناصولگرایی برای کرسی ریاست مجلس و هیئترئیسه جایی برای جریان سوم قائل هستید؟
بله، با توجه به اکثریت اصولگرایان، شاید در هیئترئیسه نمایندهای از این جریان اقلیت حضور پیدا نکند...
و با همین نگاه شما برای پزشکیان هم در هیئترئیسه جایگاهی متصورید؟
بله، آقای پزشکیان شاید برای کرسی ریاست مجلس شانسی نداشته باشد، اما در هیئترئیسه این شانس، ولو حداقلی وجود دارد. البته میتوان در آرایش سیاسی فراکسیونها بهتر و دقیقتر وارد شد. اینجاست که من معتقدم پس از انتخابات میاندورهای مجلس که ترکیب نهایی و کل منتخبان تعیین تکلیف میشود، باید وارد عمل شد و در کمترین زمان ممکن تا پیش از آغاز به کار مجلس دوازدهم، منتخبان اصلاحطلب، مستقل، معتدل و میانهرو جلساتی را داشته باشند و یک کار دقیق و منسجم پارلمانی و فراکسیونی را از هماکنون تعریف کنند و اتفاقا آقای پزشکیان نقش لیدری و کانونی آن را ایفا کند و آنگونه که شما گفتید و من هم معتقدم این جریان سوم به نیروی سوم مجلس تبدیل شود. به هر حال نباید این را نادیده بگیریم که تعداد افراد وابسته به جریان اصلاحطلب و مستقل و میانهرو در مجلس دوازدهم به مراتب بیشتر از مجلس یازدهم است و در عین حال محمدباقر قالیباف هم دیگر اکثریت قاطع خود را ندارد که بتواند مجلس را قبضه کند. اکنون با تشتت در اردوگاه اصولگرایی، چند فراکسیون جدی اصولگرایی در مجلس دوازدهم به وجود خواهد آمد که قدرت اثر اصولگرایی را تقسیم میکند و به واسطه اصطکاک سیاسی دروناصولگرایی در مجلس دوازدهم، خود به خود فضایی به وجود میآید که وزن جریان سوم بیشتر شود. منتها به شرطی که جریان سوم به نیروی سوم بدل شود.
این را هم بپرسم؛ با توجه به این نکته که تعداد منتخبان اصلاحطلب، مستقل و میانهروی مجلس دوازدهم به مراتب بیشتر از مجلس فعلی است، آیا باید فراکسیون اصلاحطلبان، مستقلین و معتدلین از هم جدا باشد؟
پاسخ به این سؤال شما به گفتههایم در ابتدای مصاحبه منوط است. چون گفتم هنوز واقعا نمیتوان به یک آمار دقیق از تعداد نمایندگان منتسب به هرکدام از جریانهای اصلاحطلب، مستقل، معتدل و میانهرو رسید، لذا نمیتوان در این خصوص پاسخ قاطعی داد. باید منتظر انتخابات میاندورهای و ترکیب نهایی مجلس باشیم. پس از آن باید جلساتی با منتخبان انجام شود و سابقه حزبی و سیاسی هرکدام روشن شود.
اگر این کار انجام شد در نهایت شما تعدد فراکسیونی را درست میدانید؟
با توجه به فضای کنونی درون مجلس دوازدهم و بیرون از مجلس به نظر من نباید جریان سوم که شامل اصلاحطلبان، مستقلین و میانهروهاست به آفت سیاسی فعلی اصولگرایان یعنی تفرقه دچار شود. باید اکنون همه این جریانها در کنار هم یک فراکسیون واحد تشکیل بدهند و علیرغم برخی اختلافها و سلیقههای سیاسی جا دارد با یک فراکسیون واحد، «جریان سوم» به «نیروی سوم» و یک نیروی اثرگذار تبدیل شود. هرچه تعدد فراکسیونی بیشتر باشد، طبیعتا تعداد اعضای آن کاهش پیدا میکند و به تبعش هم قدرت اثر و نیروی آن فراکسیون کمرنگتر میشود. ضمن اینکه واقعا من معتقدم در شرایط کنونی نمایندگان این جریان سیاسی (اصلاحطلبان، مستقلین و میانهروها)، لزوما نباید بر اساس هویت حزبی خود حرکت کنند، همین که توان حضور در یک فراکسیون واحد ذیل جریان سوم را داشته باشند، کفایت میکند که در نهایت نیروی سوم شکل گیرد. چون هویت اصلی جریان و نیروی سوم مجلس دوازدهم باید این باشد که از یک سو مجلس به جایگاه اصلی خود بازگردد و از طرف دیگر برخی مطالبات، دغدغهها و نگرانیهای مردم هم رفع شود یا حداقل از ناحیه مجلس و نمایندگان آسیب کمتری به مردم وارد شود. من این را به جد میگویم که سیاست و سیاستورزی یعنی راهرفتن در واقعیتها. ما اکنون میدانیم که در اقلیت مجلس دوازدهم هستیم ولی این سبب نمیشود که دست روی دست بگذاریم و با همین نیروی حداقلی هم میتوان کار کرد، به شرط آنکه درست دید و درست و منسجم برنامهریزی و درست عمل کرد؛ بهخصوص اکنون که سال آخر دولت رئیسی است و باید نقش نظارتی مجلس و نمایندگان بیشتر شود که این دولت با این عملکرد به ریل بازگردد یا حداقل ضرر کمتری به مردم وارد شود.