دانشگاه بدون دانشگاهیان
دانشگاه مانند نهادی مدرن در تاریخ معاصر ایران در یک وضعیت دوزیست به سر برده است، به گونهای که همواره مانند ابزاری در راستای نوع خاصی از جامعهپذیری نگریسته شده و از سوی دیگر نوعی رسالت انتقادی و مردممدارانه بر دوش داشته است؛
فرهاد صالحیپور: دانشگاه مانند نهادی مدرن در تاریخ معاصر ایران در یک وضعیت دوزیست به سر برده است، به گونهای که همواره مانند ابزاری در راستای نوع خاصی از جامعهپذیری نگریسته شده و از سوی دیگر نوعی رسالت انتقادی و مردممدارانه بر دوش داشته است؛ بنابراین میتوان گفت: دانشگاه میداندار گفتمانهای مختلفی بوده است. دانشگاه در معنای دوم بخشی از بدنه جامعه مدنی و فضایی برای پاسخ به بحرانهای اجتماعی و صورتبندی مسائل عمومی و حل معضلات اجتماعی است. چنین رسالتی است که دانشگاه را بهمثابه کانونی علمی اعتبار میبخشد. با این حال دانشگاه مانند موضوع مورد مطالعهاش (جامعه) در بحران بوده و از دانشگاهی فضیلتمند که فارغ از مداخلات نهادی به رسالت تاریخی فرهنگی خود بپردازد، فرسنگها دور است.
یکی از بحرانهایی که دانشگاه با آن مواجه بوده و پیکر نحیف آن را نحیفتر کرده، کنارگذاشتن استادان با دانش، توانا و فرهیخته بوده که علاوه بر نقض حقوق فردی، به استعمار درآوردن هرچه بیشتر فضای آکادمیک را به همراه داشته است. طردشدگی همواره دارای دلالتها و روایتهای معناداری است و این روایت تراژدی دانشگاه است.
این معضل گویی در میان گروه علوم انسانی مانند جامعهشناسی بسیار بیشتر بوده و چه بسیار شریف استادانی که جامعه دانشگاهی از حضور آنان و ظرفیتهای پربارشان محروم شده است. اقدام به بازنشستهکردن دانشیار جامعهشناسی دانشگاه خوارزمی آقای دکتر سراجزاده که سالها در کسوت مدیر انجمن جامعهشناسی ایران و هیئت علمی دانشگاه خوارزمی با اخلاق حرفهای، دانش متعهدانه و نیکزیستی، مانند انسانی دانشگاهی (نه در معنای بوردیویی آن)، رسالت علمی-اخلاقی خود را انجام داده، شوک و زیانی عظیم بر جامعه علمی بهویژه دانشگاه خوارزمی و گروه جامعهشناسی وارد میکند.
دانشگاه نه سازمانی بوروکراتیک درگیر مناسک و کاغذبازیهای اداری و نه یک سازمان اداری بیروح ایدئولوژیک، بلکه فضایی فضیلتمند است که معنای خود را از کنشگران این میدان (استادان، دانشجویان و...) میگیرد. تهیکردن دانشگاه از دانشگاهیان و معنازدایی از فضای آکادمیک و استعمار زیستجهان آن، ضمن رعایتنکردن حقوق شهروندی، به بحران ناامیدی عمومی دامن زده و بحرانها و شکافهای موجود را عمیقتر میکند.