|

دولتی با شاخص‌های ظریف

نوید جامعه‌ای آزاد با حضور نمایندگانی از اقشار گوناگون اجتماعی، سیاسی و صنفی در ترکیب دولت، افق روشنی را پیش‌روی همگان گشود. این پیامدی از گزارش رئیس شورای راهبری دولت چهاردهم در قاب صداوسیمای ایران بود که در افکار عمومی هنوز بلاتکلیف و انتظارمند در تجربه‌های گوناگون صحنه‌های سیاسی در چندین سال گذشته است.

دولتی با شاخص‌های ظریف

نوید جامعه‌ای آزاد با حضور نمایندگانی از اقشار گوناگون اجتماعی، سیاسی و صنفی در ترکیب دولت، افق روشنی را پیش‌روی همگان گشود. این پیامدی از گزارش رئیس شورای راهبری دولت چهاردهم در قاب صداوسیمای ایران بود که در افکار عمومی هنوز بلاتکلیف و انتظارمند در تجربه‌های گوناگون صحنه‌های سیاسی در چندین سال گذشته است.

حال اگر به ریشه‌یابی انتخابات اخیر نظری جامع بیفکنیم، به کنه این پیامد نزدیک و نزدیک‌تر خواهیم شد. این روزها ادبیاتی که جناب دکتر پزشکیان در محاوره‌های اجتماعی به کار می‌برند دلالت بر نوعی شفافیت از جنس مردان سیاست دارد. اینکه گفته‌ها تا چه حد و اندازه بر شاخه سیاست ثمر می‌دهد و جامعه‌ای را سیراب می‌کند، زمان می‌طلبد. نگارنده هیچ‌گاه ناامید از «کاشت لحظه‌ها» در برهوت خشک و بی‌آب‌و‌علف سیاست نیست که اگر چنین بود پس از سپری‌شدن سال‌ها «دولت بی‌ایوان» وی به سمت احیای ذهن شهروندی در مسیر «توسعه‌طلبی پایدار» گرایشی پیدا نمی‌کرد. اکنون ملت ایران در ایوان دولتی به انتظار نشسته‌اند که خسته از عملکرد و کارکرد دولت‌های پیشین به ذهن‌آرایی مثبت مشغول هستند و از هرگونه تصمیم آنی در صحنه زندگی خود -حداقل کوتاه‌مدت-اجتناب می‌ورزند.

تصمیم به مهاجرت و ممانعت از هرگونه سرمایه‌گذاری در حیطه «حال و آینده» که هم بنیان خانواده و‌ هم سرزمین خود را به ورطه خطرناکی بکشاند، تصمیم به قهر از هر نوع مشارکت که در نتیجه مقهور به سیاست‌های اجباری در صحنه‌های گوناگون زندگی خویش شود و تصمیم به عبور از آنچه مرز زندگی است و تباهی را در پی دارد.

عصر روز انتخابات، مصادف با خانه‌تکانی ذهن ایرانی در تکرار مشارکت بود به امید آنکه برگه رأی آنان تمرین دموکراسی باشد نه چرک‌نویس حاشیه‌ها در سیاست. هر آنچه از دل تبلیغات به بیرون درج شد -جدا از سیاست‌های نوگرای توافقی- حضور ملت در صحنه‌ای بود که بازیگرانش با سناریوی جدید عزم در تغییر دارند، اما الفبای آنها در روزهای اخیر، اندکی با «ابجد آغازین» در مسیر دیگری طی طریق می‌کند. این مسیر فرعی یا دستوری است یا به صلاحدید «مردان چینش» در تسخیر لایه‌های پنهان قدرت در حال هدایت است. در این راستا نگرانی‌ها بیشتر بر پایه مصادره کاندیدای منتخب است تا فاصله او از بدنه اجتماع با دخالت‌های حزبی و جناحی کمتر و کمتر شود و این به‌مثابه سقوط آرمان‌های ملتی امیدوار در «حضور در وضعیت صفر» قلمداد می‌شود. کارنامه دو طیف اصولگرا و اصلاح‌طلب در سالیان گذشته بر کسی پوشیده نیست و‌ تفکیک آنها نزد جامعه مشهود به شواهدی است که بر سفره آنان هویداست. هر دو جناح به سهم خود بر این سفره افزوده و کاسته‌اند اما هیچ‌کدام پوشش کامل نیازمندی‌های جامعه نبودند. احزاب معمولا پیش‌نیاز بر مطالبات و خواسته‌های مردمی هستند تا از این طریق شکاف موجود در بطن اجتماع با نظام حاکم را با هویت‌بخشی به رفتار سیاسی و اجتماعی فردی به ثمر برسانند. بدیهی است چنین رسالتی در جامعه امروز ایران کمتر مورد اعتنا بوده و بیشتر بر منافع حزبی استوار است.

از این منظر به نظر می‌رسد رئیس‌جمهور منتخب باید از پل تعامل با اجتماع که متفاوت با خط‌مشی دو جناح مذکور بوده و بیشتر با جامعه «نو به‌پا‌خاسته» همگون باشد، دوره جدیدی از تغییرات را پیش بگیرد، تغییراتی ساختارشکن که به غلط در بدنه دولت، میراث‌دار نفوذ غیرکارشناسانه و تکراری مدیرانی در مصادر مؤثر اداری و سیاسی است. به یقین جامعه ایران پس از شرایط خاص سال‌های اخیر نیاز به دلجویی سیاسی با چاشنی هم‌نوایی به نوای برخاسته از درون عموم مردمی دارد که شوربختانه در این سال‌ها مورد بی‌مهری قرار گرفته‌اند.

با این توصیف اگر رئیس‌جمهور منتخب از دریچه استقلال فردی به پیروزی خود و تشکیل دولتی فراجناحی نیندیشد و به نقل از جان رالز از اصل «کنترلگر» در مجادلات و مناقشات در حوزه عمومی سیاست که او را در قضاوت عموم قرار می‌دهد، پیروی نکند، به سرنوشت دیگری دچار خواهد شد.