|

قطب‌نمای کوپرنیک

سده‌ها پیش در 1508 نیکلاس کوپرنیک، ستاره‌شناس بزرگ لهستانی، با ابزارهای محدودی که در اختیار داشت، مدلی سماوی از منظومه‌ای سیاره‌ای به مرکزیت خورشید طراحی کرد که در کتاب مهم خود (درباره حرکت دورانی کُرات آسمانی) به شرح آن پرداخت. این نظریه یک بازنگری اساسی در برداشت ما از کیهان و کائنات بود‌ـ که متأسفانه دهه‌ها پس از مرگ او خشم کلیسای کاتولیک را در پی داشت- و نگاه ما به ستارگان را برای همیشه تغییر داد.

شهریار  خواجیان

 

سده‌ها پیش در 1508 نیکلاس کوپرنیک، ستاره‌شناس بزرگ لهستانی، با ابزارهای محدودی که در اختیار داشت، مدلی سماوی از منظومه‌ای سیاره‌ای به مرکزیت خورشید طراحی کرد که در کتاب مهم خود (درباره حرکت دورانی کُرات آسمانی) به شرح آن پرداخت. این نظریه یک بازنگری اساسی در برداشت ما از کیهان و کائنات بود‌ـ که متأسفانه دهه‌ها پس از مرگ او خشم کلیسای کاتولیک را در پی داشت- و نگاه ما به ستارگان را برای همیشه تغییر داد.

اکنون گروهی باستان‌شناس تازه‌کار برحسب تصادف یکی از ابزارهای بسیار معمولی‌ را یافته‌اند که ممکن است کوپرنیک زمانی برای کار بزرگ و رهگشایانه خود از آن کمک گرفته باشد.

به‌گفته «لابروجولا ورده»، این گروه در باغ‌های محوطه کلیسای جامع قدیمی باسیلیکا در جست‌وجوی نشانه‌ای مبنی بر تأیید فرضیه آمرزش مریم باکره و سن اندرو در شمال لهستان بود. این باستان‌شناسان در زمین‌های این مکان مذهبی که به کلیسای جامع فرامبورک نیز شناخته می‌شود، در حال کندوکاو بودند و با استفاده از یک رادار رخنه‌گر در زمین اتاقکی زیرزمینی را با سه تونل بازیابی کردند. اینجا بود که آنها قطب‌نمای 500ساله‌ای را کشف کردند که درست مانند آنی بود که اغلب در تصویری دیده می‌شود که کوپرنیک در دست دارد، یک شمایل گراوورشده از کوپرنیک در حدود 1850 با قطب‌نمایی در دست که به قطب‌نمایی شباهت دارد که به‌تازگی در کلیسای جامع فرامبورک یافت شده است.

میشا اسکارب، عضو گروه باستان‌شناسی‌ کاشف این قطب‌نما، می‌گوید: «این کشف شگفت‌انگیز ما را به عصری می‌برد که کوپرنیک اکتشافات انقلابی خود را انجام داد... و این امکانات نوینی را برای درک روش‌های کار او در اختیار می‌‌گذارد».

درحالی که شواهد و نشانه‌های مستقیمی وجود ندارد که این قطب‌نمای ویژه را به کوپرنیک ربط دهند، قطعا دلیلی برای باور به امکان وجود چنین ارتباطی وجود دارد. چنان‌که در تارنمای زندگی‌نامه آمده است، پس از مطالعات کوپرنیک در دانشگاه کراکو در دهه 1490‌ـ که علاقه وافر وی به ریاضیات و کیهان در آنجا شکل گرفت‌ـ او به یک شغل کشیشی در کلیسای جامع فرامبورک منصوب شد. زندگی‌نامه می‌گوید: «مقام کشیشی این فرصت را در اختیار وی گذاشت تا ادامه مطالعاتش را تا هر زمانی که بخواهد تأمین مالی کند. اما این شغل بیشتر وقت او را می‌گرفت و او فقط می‌توانست علائق آکادمیک خود را به‌تناوب و در اوقات فراغت، دنبال کند».

کوپرنیک در حالی که دیرتر اوقاتی را در هر دو دانشگاه بولونیا و پادوا (ازجمله دیگر نهادهای آکادمیک) ‌گذراند، در 1510 به فرامبورک بازگشت و در آنجا به طرح نظریه خورشیدمرکزی خود پرداخت.

نظریه خورشیدمرکزی، همچنان که از خود عبارت مستفاد می‌شود، خورشید را در مرکز کیهان قرار می‌داد (که البته در مقیاس عظیم کیهان کاملا درست نبود، اما با توجه به منظومه خورشیدی ما درست بود). این در تضاد با مدل زمین‌مرکزی کلیسا بود که زمین را مرکز کائنات می‌دانست. فرامبورک همچنین محلی بود که کوپرنیک بقیه عمر خود را تا واپسین دم حیات در 24 می‌1543 در آنجا گذراند.

مسلما، بخشی از آنچه به ایده تعلق این قطب‌نما به کوپرنیک اعتبار می‌بخشد، این حقیقت است که در جایی نه چندان دور از محلی یافته شد که بقایای پیکر او اخیرا کشف شد. لا بروجولا ورده می‌گوید: «این باور وجود داشت که کوپرنیک در داخل کلیسای جامع به‌ خاک سپرده شد، تا اینکه در 2005 باستان‌شناسان بخشی از کاسه سری را یافتند که با مشخصات فیزیکی وی همخوانی داشت».

این قطب‌نما‌ـ دومین ابزار مشابهی که در آن زمین یافت شد‌ـ برای حفاظت و تجزیه و تحلیل به مؤسسه حفظ یادمان‌های لهستان فرستاده شده است. آن‌گاه که این فرایند تکمیل شود، انتظار می‌رود در موزه نیکلاس کوپرنیک که در نزدیکی‌ آن قرار دارد، به نمایش  گذاشته شود.

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها