«باغ کیانوش» حماسه دیگردوستی است
محسن سلیمانی فاخر، منتقد سینما: هرجا که ادبیات به کمک سینما آمده، میتوان درصد رو به بالایی از موفقیت را برای یک فیلم متصور شد. رابطه سینما و ادبیات در ایران چندان مأنوس نیست، اما هرگاه این رابطه برقرار شده و نویسنده فیلمنامه توانسته از یک رمان به صورت درست و دراماتیک بهرهوری کند، شاهد نتیجه درخوری بودهایم و این موفقیت در فیلم «باغ کیانوش» مشهود است.
محسن سلیمانی فاخر، منتقد سینما: هرجا که ادبیات به کمک سینما آمده، میتوان درصد رو به بالایی از موفقیت را برای یک فیلم متصور شد. رابطه سینما و ادبیات در ایران چندان مأنوس نیست، اما هرگاه این رابطه برقرار شده و نویسنده فیلمنامه توانسته از یک رمان به صورت درست و دراماتیک بهرهوری کند، شاهد نتیجه درخوری بودهایم و این موفقیت در فیلم «باغ کیانوش» مشهود است.
«باغ کیانوش» نمونهای کارآمد از یک اقباس برای گروه سنی کودک و نوجوان است که مسیری جدید را میگشاید. روایتی ماجراجویانه که از کتابی با همین نام، بدون آسیب به روایت در تغییر مدیوم، در خدمت درام و زبان تصویر درآمده است.
اهمیت «قهرمان» برای گروه سنی نوجوان
روایت «باغ کیانوش» از دل تاریخ جنگ تحمیلی و با الهام از رشادتهای کسانی است که نمونه درست ارزشها و اصول قهرمانی هستند. این فیلم نقش مؤثری در بازیابی تاریخ و فرهنگ جنگ دارد که دو نسل قهرمان میتوان در آن یافت؛ پدر علی که شهید شده و بچههایی که برای نجات یکدیگر و دستگیری خلبان عراقی گامهای قهرمانانهای برمیدارند.
«باغ کیانوش» با تمرکز بر عناصری که مورد توجه و تأثیرگذار بر این گروه سنی است، مسیری درست در خلق قهرمان، زمینهسازی برای عمل قهرمانانه و حفظ و گسترش اعمال متهورانه را طی میکند. جذابیتهای داستانی و تأثیرات کاراکترها با گروه سنی هدف ارتباط معناداری برقرار میکند. بچههایی که هیچ کدام از مبارزه عقب نشینی نمیکنند و تا نجات اهالی روستا، تمام سعی شان را میکنند.
پیامها و ارزشهای فیلم
نوجوانان در سن حساسی قرار دارند که نیازمند شناخت ارزشها و اصول اخلاقیاند و در مواجهه با یک فیلم، پیامها آن برایشان اهمیت دارد. «باغ کیانوش» ارزشهای مثبت و مناسبی همچون راهبری، کار تیمی و مدیریت تیمی را آموزش میدهد. پیامهایی مانند قدرت تصمیمگیری، تفکر خلاق و مواجهه با چالشها را مطرح میکند. بچههایی که در مواجهه با خلبان سقوطکرده، تصمیمات درستی میگیرند مانند خالیکردن بنزین موتورسیکلت یا استفاده از برادران دوقلو و همشکل برای ایجاد توهم خلبان و گمراهکردن او، آگاهسازی میهمانان جشن از بمباران باغ، تخمین و انتخاب مسیر درست برای فرار از دست خلبان توسط عباس و... که همه از تفکر خلاق و فرضیهسازی در ذهنشان نشئت گرفته است. همچنین یکی از درونمایههای فرعی فیلم تلاش و پشتکار است که به درستی در مسیر روایت تبیین میشود. از پیداکردن «موز» تا مقابله با دشمن، ذهن گروه همسالان روستا را درگیر خود کرده است. آنها چه برای دستیابی به موزها و چه شکست دشمن از تلاش دست نمیکشند و در نهایت در رسیدن به هر دو هدف پیروز هستند. فیلم حماسهوار، حس ناسیونالیستی و شور دفاع از وطن را از طریق بچههایی که دستبرد به باغ میوه را به دفاع از یکدیگر و نجات جان دیگران عوض میکنند، نشان میدهد.
شخصیتپردازی و الگوهای رفتاری
شخصیتهای اصلی برای گروه مخاطبان همسنوسال محرک مؤثری هستند. شخصیتهایی مثل عباس، حمزه و علی ویژگیهایی دارند که از قدرت تفکر و استدلالشان نشئت گرفته است. واکنشهای بجا و آنیشان، آنها را از کودک مطیع و منفعل متفاوت کرده است. آنها تلاش میکنند راهبر و فرمانده میدان حضور در باغ و در ادامه مبارزه با خلبانان باشند. شخصیتها در طول داستان رشد و تغییر مثبتی را تجربه میکنند و این تغییرات که همراه کندوکاو و پرسشگری است، میتواند برای مخاطب درسآموزی داشته باشد. اگر بناست اندرزی روی دهد، در مدار قصه رخ میدهد؛ اینکه کیانوش چرا تنها از جبهه برگشته، در انتهای فیلم پاسخی درخور ارائه میشود.
داستان و روایت
جذابیت داستان از سکانسهای ابتدایی روایت شکل میگیرد؛ یعنی از همان کشف موزها و طراحی دستبرد از باغ کیانوش جذابیت داستان آغاز میشود و پیچیدگیهای داستانی، ماجراجوییها و کشمکشهای تازه با دستگیری بچهها در باغ و سقوط خلبان ادامه مییابد. حضور هرکدام از بچههای فیلم بجاست و تزئینی و بیمنطق نیست. اینکه تا حالا موز ندیدهاند تا درباره آن خیالپروری کنند، ملموس و پذیرفتنی است. حتی «باغ کیانوش» مانند خود کیانوش شخصیت و تشخص دارد؛ مالک و مِلکی که هر دو مرموز و پیچیدهاند. همچنین ماجراجویی در باغ کیانوش و تعقیب و گریزها و تعلیقهای کودکربایی خلبان و خبر بمباران باغ، روایت را از توان نمیاندازد. «باغ کیانوش» حد و حدود قصهگویی را میداند و با تمام وجود تلاش میکند قصه بگوید و لحظهای از قصهگفتن دست نمیکشد. حتی کُدی مثل مشت علی که موقع ترس بسته نمیشود در انتها با فلاشبکی بجا، کارکرد درستی مییابد.
جلوههای بصری و فضاسازی احساسی
فیلم جلوههای بصری خلاقانهای دارد. طراحی صحنه و فضاسازیها در فیلم همسو با مخاطب هدف است. مثلا نشاندادن نقشههای راه، تصویر خیالی مشوشبودن ذهنها یا حتی سکانسهای انیمیشن جذابیت کافی دارد و موسیقی با حال و هوای صحنهها هماهنگ است و احساس هیجان و ترس را منتقل کند.
نمایش چالشها و حل مشکلات
ذات نوجوانان، پرداختن به مسائل و چالشهای واقعی زندگی است که حتی از سنوسال آنها فرامیرود. بچهها خودشان تصیمم میگیرند گروگانها را نجات دهند، در دستگیری خلبان نقشه طراحی میکنند و در نهایت به تعقیب آن میپردازند و در کشتن او همت میکنند که همه از شناخت نویسنده و فیلمساز از ذات بچههاست. آنها حتی جریان و مسائل اطراف را میکاوند و علل از جبهه فرارکردن کیانوش را بازجویی میکنند. به مشکلات هم آگاه هستند، در دوستیهایشان دنبال نقش و مدیریت و هویتیابی هستند و در نهایت چالشها را به شکلی واقعگرایانهای میپذیرند و برای گرهگشایی آن تلاش میکنند. آنها جوانب و نتایج راهبردهایی را که در تصمیمات مبارزه با دشمن اتخاذ میکنند، بررسی میکنند. همچنین دشمنی که بایسته و شایسته بازنمایی شده، نه ضعیف و کودن است، نه رویینتن و رمبووار.
همذاتپنداری و الهامبخشی
از یک سو، شخصیتها و داستان فیلم به شکلی طراحی شدهاند که نوجوانان بتوانند با آنها همذاتپنداری کنند یا از آنها الهام بگیرند و از سوی دیگر آدمهای خوب و بد قصه به یک میزان است. خیر و شر به درستی کدگذاری شده و تعلیقها کارکرد درستی یافتهاند و در انتهای قصه حضور خلبان دوم، درام را جاندارتر از قبل میکند. شخصیتها در طول قصه آرامآرام با کنشها و واکنشهایشان شناخته میشوند و پازلهای ابتدایی داستان از نجات علی از آب توسط کیانوش تا تفنگ خانه همسایه و تا نحوه انگزنی به فرار کیانوش از جبهه، بر اساس ترفندهای فیلمنامه رو میشود؛ شخصیتهایی که حضور بجا دارند و بیدلیل حذف نمیشوند.
کاش این فیلم دو دهه قبلتر ساخته میشد تا نسل z بیشتر اتمسفر فیلم را میشناخت.