مرگ، سرکوب و آزادی
«به یاد میآورم چگونه آن شب، بیدار، زیر نور واگن، در خلسه لطیف و لذتبخشی از هیجان، دراز کشیده بودم، گونه سوزانم را به بالش تر و تمیز کتانی میفشردم و تپش قلبم، کوبش پیستونهای عظیمی را تقلید میکرد که قطار را بیوقفه به پیش میراند و آن شب من را از پاریس، از دوشیزگیام، از آرامش امن و سپید آپارتمان مادرم دور میکرد و به سرزمین پیشبینیناپذیر زناشویی میبرد».
شرق: «به یاد میآورم چگونه آن شب، بیدار، زیر نور واگن، در خلسه لطیف و لذتبخشی از هیجان، دراز کشیده بودم، گونه سوزانم را به بالش تر و تمیز کتانی میفشردم و تپش قلبم، کوبش پیستونهای عظیمی را تقلید میکرد که قطار را بیوقفه به پیش میراند و آن شب من را از پاریس، از دوشیزگیام، از آرامش امن و سپید آپارتمان مادرم دور میکرد و به سرزمین پیشبینیناپذیر زناشویی میبرد». این آغاز داستانی است با عنوان «تالار خونین» از آنجلا کارتر که در مجموعهای داستانی با همین نام و با ترجمه علی کهربایی در نشر نو منتشر شده است. آنجلا کارتر از نویسندگان بریتانیایی قرن بیستم است که در سال 1940 متولد شده بود و در 1992 درگذشت. او را یکی از تأثیرگذارترین چهرههای ادبیات پستمدرن و فمینیستی دانستهاند که آثارش به خاطر بازآفرینی افسانهها و داستانهای عامیانه شهرت دارد. آنجلا کارتر در دانشگاه بریستول تحصیل کرد و در طول دوران فعالیتش آثار برجستهای در قالب داستان کوتاه، رمان و مقالات برجا گذاشت. او غالبا آثارش را به سبک رئالیسم جادویی و پیکارسک مینوشت. پس از انتشار نخستین رمانش در سال ۱۹۶۶ با عنوان «رقص سایه»، بیدرنگ به جایگاهی رفیع در ادبیات انگلیسی دست یافت. قصههای پریان زیادی از فرانسوی ازجمله از نوشتههای شارل پِرو به انگلیسی ترجمه کرد. استاد نویسندگی خلاق در دانشگاه شفیلد و دانشگاه براون بود و بارها در دانشگاههای آمریکا و استرالیا تدریس کرد. جوایز معتبر نویسندگی زیادی را تصاحب کرد، مثلا جایزه سامرست موآم و جان لِوِلین ریس. آثار کارتر اغلب زبانی غنی و شاعرانه دارد که با استفاده از عناصر خیالپردازی و روایتهای غیرمعمول، موضوعاتی مانند جنسیت، قدرت و نقشهای اجتماعی را نقد میکند. او با دیدگاهی فمینیستی به بازخوانی داستانهای کلاسیک میپردازد و جایگاههای سنتی شخصیتها را زیر سؤال میبرد، تا واقعیتهای پنهان در پشت قصههای قدیمی را نمایان کند. این بازخوانیها به آثارش عمقی تازه میبخشند و خواننده را به تأمل وامیدارند. او در مجموعه داستان «تالار خونین و داستانهای دیگر» که شامل 9 داستان است، با نگاهی نو و جسورانه، مفاهیمی مانند هویت، سرکوب و آزادی را کندوکاو میکند. او با روایتهایی پیچیده و تأثیرگذار، مخاطب را به دنیایی میبرد که در آن قصهها فراتر از روایتهایی سادهاند و بازتابی از آرزوها و ترسهای انسانی به شمار میآیند.
«بیشتر عمر کنیم»، با عنوان فرعی «علم و هنر افزایش طول عمر» عنوان کتابی است از پیتر عطیه که این نیز بهتازگی با ترجمه شیرین احمدی در نشر نو منتشر شده است. این کتاب شامل سه بخش است و بیش از هر چیز به این پرسشها میپردازد که چگونه و چرا میمیریم؟ چطور میتوانیم بیماریهای مزمنی را که مهمترین عوامل مرگومیر هستند، به تعویق بیندازیم یا اصلا از آنها پیشگیری کنیم؟ نویسنده در کتابش نشان داده سلامتی عاطفی چطور با طول عمر ارتباط دارد و به بررسی جنبههای مختلف این موضوع پرداخته است. دکتر پیتر عطیه، متخصص شناختهشده طول عمر است. او در سیوچندسالگی شناگرِ ماراتن بود و مسافتهای طولانی را در اقیانوس شنا میکرد، ولی در نهایت شگفتی دریافت که وضع سلامتیاش بهشدت خراب است و با ادامهدادن روندی که در پیش گرفته، مرگ زودهنگام بر اثر بیماری قلبی سرنوشت محتومش خواهد بود. دانستن همین نکته او را واداشت که تحقیق درباره طول عمر را آغاز کند. پیتر عطیه در دانشکده پزشکی استنفورد و بخش جراحی عمومی دانشگاه جان هاپکینز تحصیل کرده است. او متخصص جراحی انکولوژی در مؤسسه ملی سرطان آمریکاست و پژوهشهایش در زمینه طول عمر و ایمنیدرمانی سرطان پوست بوده است. او در کتاب «بیشتر عمر کنیم» میگوید که پزشکی مدرن، با وجود تمام موفقیتهایش، در مواجهه با بیماریهای دوران پیری پیشرفت چندانی نداشته است. بسیاری از مواقع مداخلات درمانی خیلی دیرهنگام انجام میشوند و نتیجه به تعویق انداختن مرگ است، به بهای افزودن دورهای سرشار از درد و رنج به زندگی. او در اثرش نشان میدهد که چرا برای تغییر این وضع ضرروی است که تغییری اساسی در رویکردمان به سلامتی و درمان پدید آوریم. یکی از بخشهای کتاب درباره بیتوجهی به سلامتی عاطفی و مسئله خودکشی است. نویسنده میگوید خودکشی یکی از 10 علت برتر مرگ در تمام گروههای سنی است، از نوجوانان گرفته تا افراد مسن هشتادوچند ساله. او نوشته وقتی درباره خودکشی فکر میکند، یاد مردی میافتد که در سال 1985 در بیستوهشت سالگی از پل پایین پرید اما برخلاف موارد مشابه دیگر زنده ماند. او با شرح این داستان نوشته: «اینطور نیست که هر که بخواهد خودکشی کند، از پل پایین بپرد. بسیاری از افراد از طریق مسیرهای انحرافی آهستهآهسته گرفتار فلاکت و مرگ زودهنگام میشوند و میگذارند استرس و خشم سلامتیشان را بفرساید یا با خوددرمانی دچار اعتیاد به الکل یا مواد میشوند، یا اسیر رفتارهای بیملاحظه و مخاطرهآمیزی میشوند که متخصصان سلامتی ذهنی شبهخودکشی مینامند. تعجبی ندارد که مرگهای ناشی از سوءمصرف الکل و مواد در گروه سنی سی تا شصتوپنج طی دو دهه گذشته افزایش شدیدی داشته است؛ بنا بر تخمینهای مراکز کنترل و پیشگیری بیماری، در فاصله آوریل 2020 تا آوریل 2021، بیش از صد هزار آمریکایی بر اثر مصرف بیش از اندازه مواد جان باختند، تقریبا برابر با تعداد مرگها بر اثر دیابت. این اوردوزهای تصادفی تقریبا 40 درصد مرگهای تصادفی را تشکیل میدهند. گروهی که تصادفهای اتومبیل و مرگ بر اثر سقوط را نیز شامل میشود. برخی از این اوردوزها بیتردید تصادفیاند، ولی من شرط میبندم که بخش عمدهای از آنها را نهایتا در سطحی میتوان قربانیان مشکلات سلامتی ذهنی به شمار آورد. اینها خودکشی روی دور آهستهاند، مردن از زور ناامیدی، شکلی دردناک ولی بسیاری اوقات نادیدنی از مرگ آهسته».