روایتی چندباره از دشواریهای تلخ کار در محیطهای کارگری
مرگ و میر کارگران در شیبی تند
امروز یک روز عادی است. مثل تمام روزهای دیگر. آن روز هم یک روز عادی بود. خورشید آن روز هم، مثل تمام روزها از پشت کوههای شرقی سر برآورده و ملحفهای طلایی، روی سر شهر کشیده بود.
حمیدرضا عظیمی
امروز یک روز عادی است. مثل تمام روزهای دیگر. آن روز هم یک روز عادی بود. خورشید آن روز هم، مثل تمام روزها از پشت کوههای شرقی سر برآورده و ملحفهای طلایی، روی سر شهر کشیده بود. صدای پایش مثل هر روز در پیادهروی کوچهای خلوت در شهرکی اقماری پیچیده بود. درست موقعی که تازه آفتاب زده بود، سر از شهر درآورده و مثل تمام روزهای دیگر، کل مسیر را داخل شهر چرخیده بود و چرخیده بود تا به جایی که میخواهد برسد. آن روز هم صدای بوق ماشینها در خیابان میپیچید و گاه سبب گامهای سریعتر عابران خیابان ولیعصر میشد یا شاید میدان تجریش یا هر خیابانی دیگر که روزها و روزها و غروبهایی که به شب متصل میشد، از آنها گذشته و راهی محل کارش شده بود؛ محل کاری که هر چند وقت یک بار از این سر شهر به آن سر شهر تغییر میکرد.
آن روز هم یک روز عادی بود. هم برای او، هم برای تمام عابران و ساکنان این شهر. حتی برای رفتگری که ساعتهای خیلی پیشتر خیابانها را جارو کشیده، یک روز عادی بود. و برای نگهبانی که قرار بود شیف را از نفر قبلی تحویل بگیرد. آن روز، یک روز عادی برای دیگران بود. برای «او» هم مثل تمام روزهای دیگر شروع شد. مثل تمام روزهای عادی دیگر. مثل همیشه بر سر کارش حاضر شده بود و همان کارهای هر روز را تکرار کرده بود. اما ناگاه... .
یکی از شاهدان میگفت: «صدا توی ساختمان پیچید. ما هم دویدیم و خودمان را به محل رساندیم. درست جلوی چشممان بود، کف پیادهرو خیابان افتاده بود». خیلی زود جمعیتی متراکم، اطرافش را گرفت. پلیس و امدادگران هم آمده بودند. چهرههای همهشان پر از نگرانی بود و عابرانی که از سر کنجکاوی رسیده بودند و دوربینها و میکروفنهایی که آماده شده بود و داشت صدا و تصویر میگرفت. نمیدانم چرا، اما شاید فکر میکردند قرار است از ماحصل این تولیدات، گوشهای از واقعیت، بازنمایانده شود. فریاد توی محیط پیچیده و تلاشهای بیوقفه برای نجات جان یک آدم انگار که هیچ سرانجامی ندارد! آدمی که تا همین چند لحظه پیش با هزار امید و آرزو، داشت روی داربست کار میکرد... .
حادثه پشت حادثه
خبرهای این روزها را جستوجو کردم. فقط در همین یکی، دور روز گذشته این موارد منتشر شده است: « وقوع ۱۲ حادثه معدنی تنها در نیمسال نخست 1403»، «پیداشدن جسد غرقشده صیاد ۳۸ساله جزیره کیش؛ پس از شش روز جستوجو سرانجام جسد علیرضا حقیقی، صیاد حادثهدیده در سواحل غربی کیش پیدا شد»، «مرگ یک کارگر بر اثر ریزش معدن منگنز در قم؛ ریزش ناگهانی دیواره یکی از تونلهای معدن منگنز و نارچ قم جان یک کارگر را گرفت و تعداد دیگری مصدوم شدند»، «دلجویی از خانوادههای جانباختگان حادثه فولاد نیریز؛ مدیرعامل مجتمع فولاد غدیر نیریز با حضور در منزل کارگران رانندهای که بهتازگی در حادثه درگیری جانشان را از دست دادند، از خانوادهای آنها دلجویی کرد»، «مرگ و مصدومیت دو کارگر باغ به دلیل گازگرفتگی در اتاقک کارگری؛ دو کارگر شاغل در یکی از باغهای روستای رودک قزوین حین استراحت دچار گازگرفتگی شدند که یک نفر از آنها جان باخت»، «مدیرکل پزشکی قانونی استان لرستان: مرگ ۱۵ کارگر و مصدومیت ۴۱۰ نفر در شش ماه ابتدای سال؛ مدیرکل پزشکی قانونی استان لرستان آمار مصدومان و متوفیان ناشی از حوادث کار در ششماهه نخست سال ۱۴۰۳ را اعلام کرد»، «مرگ یک رفتگر در تهران بر اثر تصادف؛ یک کارگر رفتگر بر اثر حادثه تصادف درگذشت»، «مصدومیت یک کارگر میانسال بر اثر آتشسوزی کارگاه شارژ سیلندر گاز؛ یک کارگر بر اثر آتشسوزی کارگاه شارژ سیلندرهای گاز مایع در منطقه شهرری تهران دچار سوختگی شد».
خبرها متعلق به همین دو، سه روز گذشته است و اگر قرار بر ادامه باشد و بخواهید همه آنها را ببینید، سرسام میگیرید. همه هم همین است، شبیه هم. اتفاق میافتد و حادثهای گریبان این و آن را میگیرد. همیشه هم عدهای به محل حادثه نزدیک میشوند و به نظر خود سعی میکنند تا اطلاعات دقیقی جمعآوری کند. اطلاعاتی که معلوم نیست به چه کارشان میآید.
اما آمارها تلختر است و خبر از حادثه پشت حادثه میدهد. همین دو روز پیش بود که معاون درمان سازمان تأمین اجتماعی، آماری از تعداد خانههای بهداشت کارگری و فوت کارگران بر اثر حادثه کار ارائه داد. او در سخنانی خواستار این شد تا قوانین مربوط به این حوزه اصلاح شود.
شهرام غفاری که در چهاردهمین جشنواره ملی کارفرمایان سلامتمحور و خانههای بهداشت کارگری برتر در محل مرکز همایشهای برج در حضور احمد میدری، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی سخن میگفت، بر این موضوع هم تأکید کرد که: یکمیلیونو ۲۳۰ هزار کارگاه در کشور داریم که ۱۵ میلیون نفر در آنها شاغل هستند. ۸۵ درصد آنها زیر پنج نفر هستند و در بحث بهداشت و ایمنی آنها چندان حرفی برای گفتن نداریم. ما در زمینه کارگاههای ۵۰ تا ۵۰۰ نفر خوب عمل کردیم که پنجهزارو ۷۰۰ خانه بهداشت و سلامت کارگری در کارگاههای یادشده ایجاد کردیم. با وجود توفیقات کسبشده، راه بسیار زیادی در ادامه داریم و هنوز اکثریت کارگاهها فاقد چنین خانههایی هستند. تاکنون در نیمه امسال ۷۳۰ کارگر طبق آمار ما فوت کرده و چند برابر این مقدار کارگر معلول داریم. شعار انجمن بینالمللی تأمین اجتماعی (ایسا)، رساندن حوادث کار و مرگومیر ناشی از کار کارگران به صفر است. اما وظایف در ایران بین وزارتخانهها تقسیم شده و قوانینی نیز داریم که مانع کار در حوزه سلامت کارگری شده است. مثلا ما برای صنعت آلاینده و مضر به حال کارگر امتیاز قائل شدیم و گفتیم کارگران در این بخش، ۱۰ سال زودتر به خاطر سخت و زیانآور بودن بازنشسته شوند. این باعث شده که کارگر از آلودگی محیط کار خود استقبال کند. ما باید در این حوزه اصلاح ساختاری و قانونی بکنیم.
فرار از حادثه
داستان مرگ کارگران بر اثر حوادث حین کار مربوط به امروز و دیروز نیست؛ از قدیم بوده و تا زمانی که رباتها جای انسانها را نگیرند این حوادث همچنان ادامه خواهند داشت. اما مسئله گاهی فرار از واقعیت توسط برخی از کارفرمایان است. در سالهای اخیر تعداد گزارشهای فوت کارگر بر اثر حادثه که کارفرمایان با اعمال نفوذ در آن مقصر حادثه را «بیاحتیاطی و قصور کارگر نسبت به ایمنی کار» نشان میدهند، رو به افزایش است. به گمانم دیروز یا پریروز بود که در ایلنا گزارشی به همین موضوع اختصاص پیدا کرده بود. در آن گزارش آمده بود: در هفتههای اخیر کمابیش اخباری از فوت کارگران مختلف در فضاهای خدمات شهری، کارگاههای ساختمانی و عمرانی به گوش رسید. با توجه به روند رو به افزایش حوادث کار، مشاهده این حوادث دور از انتظار نیست، اما بیش از موضوع ایمنی کارگران و مرگ آنها، مسئله صورتجلسه فوت کارگران آسیبدیده در این موارد بسیار حاشیهبرانگیزتر است.
یکی از حواشی این است که عمده کارگرانی که در محیطهای خلوت و بیرون از محیطهای کارخانهای جان خود را از دست میدهند، در هنگام تنظیم گزارش فوت توسط ادارات کار، با قید علت فوت «قصور و عدم رعایت ایمنی توسط کارگر» رهسپار دیار باقی میشوند. تعدد موارد قید «قصور و عدم رعایت ایمنی توسط کارگر» بهعنوان علت مرگ کارگران بر اثر حادثه به حدی است که این روزها بسیاری از کارگران و فعالان کارگری و چشمهای پیگیر مسائل حوزه روابط کار و ایمنی، نسبت به صحیح قیدشدن عنوان مرگ در صورتجلسه کارشناسی فوت کارگر دچار تردید هستند.
یکی از مواردی که باعث میشود پروندههای حقوقی به نفع کارفرمایان در فقره فوت کارگر بر اثر حادثه رقم بخورد، گواهی و گزارش فوت کارگر است که باید با حضور کارشناس اداره کار تنظیم شود. کامران اللهمرادی، وکیل و کارشناس حقوق کار دراینباره گفته بود: در پروندههای مربوط به فوت کارگر بر اثر حادثه، گزارش اولیه فوت کارگر، گزارش قطعی و نهایی نیست. وقتی پرونده فوت کارگر بر اثر حادثه دوباره به دادسرا ارجاع داده شود، دادسرا موظف است دوباره تحقیقات محلی را انجام دهد. گزارش اولیهای که با حضور نماینده اداره کار تنظیم میشود، تنها یکی از ادله پرونده محسوب میشود. ممکن است در جریان بازپرسی با سؤالاتی که پرسیده میشود، مشخص شود که این گزارش با واقعیت متفاوت بوده و اظهارات شهود ضدونقیض به نظر رسیده یا مستندات به نظر کارشناس فنی گواه برهمخوردن صحنه حادثه یا غلطبودن گزارش حادثه باشد. در آن صورت گزارش اولیه که در آن مقصر کارگر بوده، بیاعتبار تلقی شده و به اصطلاح حقوقی سند از عداد ادله خوانده خارج میشود.
اللهمرادی تصریح کرد: ممکن است در جریان رسیدگی این امر روشن شود که گزارش ایراد دارد و در آن زمان پرونده برای بررسی دقیقتر به کارشناس رسمی معتمد دادگاه ارجاع داده میشود و در آنجا پس از بررسی کارشناس رسمی از حادثه، یک گزارش جدید حادثه تنظیم میشود. درواقع گزارشی که اداره کار با حضور کارفرما در مرحله اول مینویسند، لزوما آن چیزی نیست که با آن رأی صادر شود و اداره کار در اینجا نقشش بیشتر تهیه گزارش است و اداره کار حق صدور رأی در این فقره را ندارد و نمیتواند از جنبه کیفری بگوید که حادثه چطور رخ داده و مقصر کیست.
این کارشناس حقوق کار با بیان اینکه اداره کار تنها صورتجلسه فوت را در دست دارد، اظهار کرد: این صورتجلسه اداره کار باید با حضور بازرس اداره کار تنظیم شود و کارفرما باید جزئیات وقوع حادثه را به کارشناس اداره کار که در صحنه حضور مییابد اطلاع دهد و کارشناس هم باید بهجز ادعاهای کارفرما خود نیز بررسی و نظر کارشناسی خود را داشته باشد. کارشناس اداره کار باید گزارش پزشکی را نیز بررسی کند.
او تأکید کرد: اگر خانواده کارگر متوفی برای شکایت اقدامی کنند، بازپرس محلی پس از آن باید بررسی میدانی کرده و چندوچون تنظیم گزارش صورتجلسه اولیه را نیز باید روشن کند. در آنجا هم استعلامی از اداره کار صورت میگیرد. در چنین پروندههایی البته متأسفانه همکاران یا تشکل کارگری کارگاه و واحد مربوطه حق شکایت ندارند و در موارد حادثه کار یا خود فرد باید شاکی پرونده در دستگاه قضائی باشد یا خانواده کارگر در صورت فوت حادثهدیده اقدام به شکایت کیفری کنند. در این زمینه تشکلهای کارگری تنها میتوانند گزارش خود را به اداره کار اطلاعرسانی کنند یا صرفا مستنداتی را در اختیار خانواده متوفی بگذارند.
نامه به وزیر
جامعه کارگری هم همیشه درباره این موضوعات مطالبه داشته است. ابوذر نجفی، معاون اجرائی اتحادیه تعاونیهای کارگران فصلی ساختمانی کشور، اما مسئولان را نسبت به این موضوع بیتوجه میداند. او موضوع درخواست ملاقات اعضای این اتحادیه با مسئولان وزارت کار را داده و درباره این موضوع گفته است: در نامهای از وزیر کار خواستیم تا اعضای هیئتمدیره اتحادیه شرکتهای تعاونی استادکاران و کارگران فصلی ساختمانی کشور را به حضور بپذیرند تا به بیان دغدغهها و چالشها و مشکلات پیشرو و همچنین ارائه نظرات و پیشنهادات خود در رابطه با بهبود وضعیت کارگران ساختمانی بپردازیم اما هنوز پاسخی به ما داده نشده است.
معاون اجرائی اتحادیه تعاونیهای کارگران فصلی ساختمانی کشور با اشاره به عدم بیمه کارگران ساختمانی کشور گفت: از اصلاحیه ماده ۵ بیمه کارگران ساختمانی نتیجهای نگرفتیم. در حالی که قرار بود کارگران ساختمانی بیمه شوند، اما تنها سهمیهای محدود برای کارگران در نظر گرفتند و مشخص نیست مسئله بیمه کارگران ساختمانی به کجا برسد و چه برنامهای برایش دارند؟
نجفی گفت: ما بهعنوان فعالان این حوزه میخواهیم با مسئولان وزارت کار و تأمین اجتماعی با صراحت صحبت کنیم که ببینیم چه برنامهای برای بیمه کارگران ساختمانی دارند. اجازه بدهند ما هم پیشنهادات خود را در اختیار وزارت کار و تأمین اجتماعی بگذاریم تا اگر قرار است مسئله کارگران را حل کنند، بتوانند تصمیم درستی بگیرند.
این فعال کارگری گفت: میزان حوادث ساختمانی بیش از ۵۰ درصد کل حوادث کار است که مثلا در زنجان سالانه ۱۲ تا ۱۳ کارگر ساختمانی جان خود را حین کار از دست میدهند. بسیاری از این کارگرانی که فوت میکنند حتی یک روز هم بیمه ندارند. معاون اجرائی اتحادیه تعاونیهای کارگران فصلی ساختمانی کشور گفت: کارگرانی که بر اثر حادثه طبیعی فوت میکنند، خانوادههایشان هیچ مستمریای نخواهند داشت. این خانواده آسیب بسیاری میبیند. تصور کنید یک کارگر بالای ۱۰ الی ۱۵ سال کار کرده و فوت میکند و خانواده او هیچ درآمدی نداشته باشد. مسئولانی که در مورد حل بیمه کارگران تعلل میکنند، مسئول بدبختی این کارگر و خانواده او هستند. هوای سرد همه این خواندهها را از سر میپراند و فقط این فکر در ذهن میچرخد که چه زمانی قرار است حادثهدیدگان فقط فکر غم حادثه باشند نه تبعات اقتصادی حاصل از حادثه.